کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب

مت هیگ و 1 نفر دیگر
4.0
129 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

25

خوانده‌ام

303

خواهم خواند

56

شابک
9786229273340
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب کتابخانه نیمه شب، مترجم زینب قاضی.

لیست‌های مرتبط به کتابخانه نیمه شب

نمایش همه

یادداشت‌ها

        با اطمینان به سمت رویاهات قدم بردار و زندگی ای رو بساز که همیشه تصور می کردی
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

مهسا

مهسا

1403/4/27

          قبل از خوندن کتابخانه ی نیمه شب گاهی با خودم فکر میکردم ادما وقتی میمیرن کجا میرن؟
درست یا غلط به تناسخ اعتقاد دارم تقریبا
و این اعتقاد ترس از مرگ و پیر شدن رو کم کرده و برعکس با خودم فکر میکنم مرگ ممکنه رخداد جالبی باشه

کتابخانه ی نیمه شب داستان جهان موازیه 
تا حالا فکر کردین چقدر جالب میشد اگه میتونستیم زندگی های دیگه ای رو تجربه کنیم و به این درک برسیم که حسرت ها هیچ وقت توی هیچ زندگی پایانی ندارن 
یه جایی بین مرگ‌ و زندگی یه کتابخونه ی نیمه شبه که داستان واقعی زندگی هر ادمی توی اون نوشته شده
اگر شیفته ی دنیای موازی هستید 
اگر عاشق تجربه کردن گذشته ها و سرنوشت های دیگه هستین این کتاب رو خیلی بهتون پیشنهاد میکنم
_

هر زندگی‌ای که از زمانِ آمدن به کتابخانه امتحان کرده بود درواقع رؤیای شخصی دیگر بود. زندگی اولی که ازدواج کرده بود و میخانه داشت رؤیای دَن بود. سفر به استرالیا رؤیای ایزی بود و حسرت نورا دربارۀ نرفتن، بیشتر به صمیمی‌ترین دوستش مربوط می‌شد تا خودش. رؤیای قهرمان شنا شدن متعلق به پدرش بود،. بله، حقیقت داشت که در دوران کودکی به قطب شمال علاقه داشت و می‌خواست یخچال‌شناس شود، اما آن تصمیم هم تا حد زیادی از گفت‌وگوهایش با خود خانم الم در کتابخانۀ مدرسه شکل گرفته بود. هزارتو هم، خب، آن هم از همان اول رؤیای برادرش بود.

شاید هیچ زندگی بی‌نقصی برای او وجود نداشت، اما مطمئناً جایی زندگی‌ای پیدا می‌شد که ارزش تجربه کردن داشته باشد. نورا هم متوجه شد که اگر می‌خواهد آن زندگی را پیدا کند، باید دامنۀ جست‌وجویش را وسیع‌تر کند
        

2

          علی‌رغم تصورم، کتاب جالبی بود و واااقعا لذت بردم.👌🏻
در واقع این کتاب،  این حقیقت رو  به تحریر درآورده که زندگی، جای حسرت خوردن و غم نداشته‌ها و فرصت‌های از دست رفته  نیست. ما می‌تونیم در زندگی،  بهترین نسخه از خودمون باشیم اگر ظرفیت‌های وجودی‌مون رو به خوبی بشناسیم و زاویه دیدمون رو به دنیا و آدماش عوض کنیم. 
یه نکته جذابی که این کتاب برای من داشت این بود که ممکنه نتیجه، همیشه اون طور که تصور می‌کنیم  نباشه. شاید فکر کنیم اگر فلان شغل رو داشتیم یا فلان شخص در زندگی مون بود، قطعا شادتر بودیم و خوشبخت و دائما حسرت اونها رو داشته باشیم. در حالی‌که اگر اون  شرایط محقق می‌شد نتیجه عکس می‌داد! در واقع همون مصلحت و حکمت خداست که در قرآن فرموده شاید چیزی رو برای خودمون خوشایند بدونیم در حالی‌که برای ما خوشایند نیست و شاید چیزی رو خوشایند خودمون ندونیم، در حالی‌که همون سبب خوشبختی و سعادت ماست‌. این کتاب هم  گویا تفسیر همین  امر هست. 
به قول ثورو: «آنچه به آن می‌نگری مهم نیست، آنچه می‌بینی مهم است.» 😉
        

6

        نمی خوام به حواشی این کتاب و معروفیتش بپردازم. و به خاطر این فیلتر دیدگاهم را جهت دار کنم.
وقتی کتاب رو خوندم و تموم شد با خودم گفتم که اغراق بیش از حد کتاب راجع به حس "عذاب وجدان دزدیدن زندگی فردی دیگر" مزخرف بود.
فرضا من اگر شخصیتی را در این ابعاد و ماجرا قرار می دادم قطعی شخصیتی بود که برای از دست دادن زندگی ای که در آن  "یک ستاره معروف و خوشبخت" بود مدت ها حسرت می خورد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3