بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خاطرات سفیر

خاطرات سفیر

خاطرات سفیر

نیلوفر شادمهری و 1 نفر دیگر
4.0
561 نفر |
168 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

1,399

خواهم خواند

190

و من شدم (ایران)! من باید پاسخگوی همه ی نقاط قوت و ضعف ایران می بودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بود. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه ی انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.

لیست‌های مرتبط به خاطرات سفیر

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به خاطرات سفیر

فهیمه

1400/10/23

            کتاب خاطرات سال اول دانشجویی یک دختر محجبهِ ایرانیِ اهل بحث در یکی از شهرهای فرانسه‌ست. بسیار هم خوش‌خوان نوشته شده و من جدا از خوندنش لذت بردم. 
اما می‌خوام یه چیزی بنویسم که کلا ربطی به این کتاب یا خانم شادمهری نداره. در واقع در مورد یک آدم دیگه‌ست در یک وضعیت مشابه: آقایی به نام کیوان که از خاطرات دوران دانشجویی‌ش در آمریکا می‌نوشت/می‌نویسه و مثل خانم شادمهری اهل بحث هم بود/هست. من یک مدت با علاقه نوشته‌هاشو دنبال می‌کردم و از خوندنشون لذت می‌بردم. یادمه یک بار با خانمی در مورد ازدواج موقت بحث کرده بود و برای من زاویه‌ی دید و نگاهش بسیار جالب بود. تا اینکه یک روز ویدئویی گذاشت از مصاحبه‌ش با آقایی در یک مسجد که تصمیم گرفته بود مسلمان بشه‌، و تنها نکته‌ی ویدئو این بود که کیوان چندان روی زبان انگلیسی مسلط نیست. نه اینکه بلد نباشه، بود، اما مسلط نبود. من من می‌کرد و دنبال کلمات می‌گشت، اونم تو یک گفت‌وگوی ساده و مختصر. بعد من هی به این فکر می‌کردم که این آدم چطور در مورد ازدواج موقت یا حجاب یا هزار چیز دیگه بحث می‌کنه و مغلوب هم نمی‌شه؟ باورش سخته. 
من البته مطمئن نیستم خانم شادمهری مثل اون آقا باشه. شاید از بچگی اهل بحث بار اومده.  شاید ایشون با توجه به علاقه‌ش و تجربیات گذشته، استدلال‌ها و کلمات تخصصی رو از قبل چک می‌کرده و آماده بوده. و از همه مهمتر اینکه هنوز عدم تسلط‌ش به من ثابت نشده. 
اما باورش برای من سخته که آدم همیشه توی بحث پیروز بشه. حالا افراد بی اطلاع به کنار، با سنی‌ها در مورد شیخین بحث کنه و پیروز بحث باشه؟ با اون تعصبی که سنی‌ها دارن و اون همه حدیث جعلی؟ کار سختیه. 
من احساس می‌کنم آدم همیشه توی کله‌ی خودش و به زبان خودش به این خوبی هست، اما شاید در واقعیت و به یک زبان غیرمادری، چندان خوب نباشه و حتی خودش متوجه هم نشه. مثل همون موردی که خانم شادمهری در مورد "میمون من" تعریف کرده بود. 
البته در کل به جز پایانش، خیلی دوستش داشتم و توصیه می‌کنم بخونیدش‌.
          
            به نام خدا
۱
کتاب را می‌شود با خیال راحت به همه گروه‌های سنی پیشنهاد داد.

۲ 
با سخت‌گیرانه‌ترین معیارها هم، کتاب برای مخاطبین نوجوان، بار معرفتی مناسبی دارد.

۳
زبان شکسته کتاب شاید خوشایند برخی نباشد - که البته دلایلشان کامل و کافی نیست گرچه قابل تامل است - اما در ارتباط‌گیری با مخاطب کم‌خوان یا کم‌حوصله موفق است.
۴
در ایران، نیازمند کتاب‌های سبک - از نظر حجم کاغذ و مضمون و زیرمتن - و پرفروش و خوشخوانی هستیم که بتواند فاصله میان آثار کلاسیک و جدی با آثار زرد را پر کنند و هم ساعت مطالعه جامعه را ارتقا دهند و هم اقتصاد نشر را بهبود بخشند. این کتاب از همین دسته است.
۵
از این کتاب چه انتظاری دارید؟ 
بستگی دارد وقتی پرفروش و مشهور شد آن را خریده‌اید یا روزهای اول.
۶
کتاب برای جامعه اسیر نسبیت‌گرایی بی‌فایده و مردد، نقش ستیزه‌گرانه‌ای دارد. روایت انسانی معتقد به..و قاطع روی باورهایش عموما برای بخشی از مخاطبین که توان یا قصد یا انگیزه جنگیدن برای باورهایشان را ندارند، اذیت‌کننده و شاید غبطه‌برانگیز باشد.
۷
کتاب در تهییج نوجوانان و جوانان برای پیگیری باورهای مذهبی و سیاسی مومنانه، شاید موفق باشد البته که باید این تهییج به مطالعه هدفمند بعدی ضمیمه شود.
۸
اثر از نظر فرم هنری و مضامین دینی طبیعتاً اثر قابل بحثی نیست - یعنی پیشرو یا رادیکال یا منتقد یا خلاق یا نوآور - و به نظرم نویسنده محترمش هم ادعایی نداشته باشد.
۹
این کتاب در کنار یکی‌دواثر دیگر مثل دهکده خاک بر سر و مجموعه‌سفرنامه‌های جناب ضابطیان و چند کانال تلگرامی دانشجویان مقیم خارج، نقش مهمی در رواج سفرنامه‌نویسی داشته و دارد گرچه تب روایت غرب از دریچه نگاه یک بچه‌مسلمان معتقد از اندکی قبل کرونا به این سو، فروکش کرد اما به آن نیاز داریم.
۱۰
خواندنش را به همگی توصیه می‌کنم.
          
            «خاطرات سفیر»
مغسی سوغه مهغ!
ممنون سوره مهر برای اینکه باکیفیت ترین نشری هستی که در عین منسوب بودنت به حکومت عزیزمان ولی کم نگذاشته ای و همانقدر خوب کار می کنی که کمتر بشود از تو ایراد گرفت.
اگه فاصله ی آشنایی با یه فرد خوب،یه کتاب خوب و یه دوست خوب کم باشه،و تو دوران باهم بودن خیلی لذت برده باشی، خداحافظی و فراغ عذاب آور میشه. شروع مطالعه این خاطرات همانا و تمام شدنش همان. به جرات می توان از جمله مصادیق فرهنگی نابی توصیف اش کرد که یک تنه جور بسیاری از بی سلیقگی ها،تنبلی ها و بی فکری های ما را کشید و یک بار دیگر ما را به خود متعالی مان باز گرداند.
باید برگردیم به خودی که گم اش کرده ایم و در باتلاق نبودنش دنبال چاره دست و پا می زنیم.
ما بسان کسانی هستیم که در کنار دریایی از آب شیرین داریم تشنه تلف می شویم. زلالی آب و معارف کورمان کرده و شاید از تکرار عظمتش دلزده شده ایم.
پ۱:از معدود آثاری که برای خانواده، دختران و پسران توصیه می کنم.
نثر شیرین و امروزی، بازنمایی اعتقادات شیعی،دفاع از آرمان های ملی و... از مزایای این خود نوشته ی زیباست.
پ۲: افتخار می کنیم به داشتن چنین بانوان سرافرازی در این تکه از جهان.
Instagram:ali_marashi2
          
            سلااام😁
وقت بخیر 🌸
نقد کتاب خاطرات سفیر:
📚نقاط مثبت:نویسنده با مخاطب خیلی خوب ارتباط برقرار کرده.
📚کتاب قلم روان دارد و متن خشک نیست
📚اینکه بیاد تو دل خاطره شبهه بیان کنه و جواب به اونها بده خیلی عالی و گره گشا بود چون ما شبهه داریم توی ذهنمون ولی بیشترمون دنبالش نمیریم ولی این کتاب خیلی خوب جواب داده
📚کتاب رو خیلی دوست داشتم خانمی که توی فرانسه هم از اعتقادش نگذشت
📚با نویسنده همراه بودم دختری تنها توی کشور بی دین که پر از شبهه است 
📚این خیلی خوبه که نویسنده نیومد بگه که آره من بلد بودم و جواب همه ی شبهه هارو بدم می‌گفت که باید مطالعه بکنه تا جواب بده 
 🔴🔴و نکته مهم رهبر عزیزمون گفتن که خانم ها این کتاب رو بخونن

نقاط منفی:
🟡عاقبت دوستش امبروژا مشخص نشد به شخصه خیلی ناراحت شدم که نفهمیدم برای دوستش چه اتفاقی افتاد و دوست دارم جلد دومی هم باشه
🟡بعضی عکس ها در کتاب اصلا شخص معلوم نیست که البته برمیگرده به چاپ کتاب
و در آخر این کتاب رو خییییلی پیشنهاد میکنم کتابی عالی
          
                کتاب، کتابِ بدیه، در یک کلام! اما چرا؟

یکی از دوستان گفت در همین یادداشت‌های بهخوان گفت که انگار نویسنده به دنبال اینه که فقط نظرات خودشو به خارجیا منتقل کنه و اصلا ازشون چیزی نمی‌پذیره و متاثر نمی‌شه، چون ما فک می‌کنیم خیعلی باحالیم و راهمون درسته، و من بینهایت این نظرو قبول دارم! این همه ملت می‌رن خارج، چیزی یاد می‌گیرن و تجربیات ارزشمندشون رو به ایران می‌آرن، این همه ملت در همنشینی با دیگری از شنیدن عقاید و تجربیات و زیست متفاوت دیگری استفاده می‌کنن، نویسنده آیا تاثیری از دیگری پذیرفته؟ هیچ!

بالفرض نویسنده نیازی به تاثیر پذیرفتن از دیگری نداشته یا فرانسه چیزی برای او به ارمغان نیاورده، بالفرض رسالتی داشته که ملت فرانسه رو درست کنه و هدایت‌شون کنه، با فرض همه این‌ها، آیا این وظیفه و رسالت رو درست انجام داده؟ خیر. دغدغه‌های نویسنده دغدغه‌های والایی نیستند، این که حجابشو حفظ کنه، این که با مردا دست نده، این که در بحث (در اصل جدل) با ملحدین و مسیحیان پیروز بشه، همین! آخری شاید کمی والاتر به نظر برسه، ولی خب بحث نویسنده با مسیحیان و ملحدین رنگ و بوی دعوا و جدل و رو کم کنی و "من درست می‌گم" داره تا یه بحثی که هر دو طرف ازش یادبگیرن و گفت و گوی آزادانه داشته باشن، کاملا فضای بحث‌های نویسنده ایدئولوژیکه و در پایان هم موفق می‌شن یک غیرمسلمان رو مسلمان کنند و این می‌شود نشانه موفقیت نویسنده. نویسنده وقتی می‌ره کلیسا دنبال یادگیری نیست، دنبال این نیست که مسئول کلیسا چیز باارزشی بهش اعطا کنه، حرفی، تجربه‌ای، دانشی... هیچی. صرفا می‌خواد بهش نشون بده منِ محجبه مسلمان درست می‌گم...

خلاصه کتاب خوبی نیست، شاید بعضیا دوست داشته باشن.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.