بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نفرین زمین

نفرین زمین

نفرین زمین

3.7
44 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

25

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

نقل چندین «داستان» با مضامین فرهنگی و اجتماعی است. در این نوشتار سعی شده است در قالب چند داستان که مربوط به محیط یک مدرسه، محیط یک خانواده و محیط های کوچک شهری است، اوضاع فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور ایران در زمان تدوین این داستان ها منعکس شده و نوع تفکر و رفتار مردم آن زمان از اقشار خاص جامعه معرفی گردد. قهرمان های نویسنده، مدیر یک مدرسه، دانش آموزان آن، برخی از مأموران دولتی، برخی از نظامیان لشگری، برخی از افراد یک محله و کوچه و اعضای یک خانواده هستند که دارای دیدگاه های مختلف هستند و هر یک از آن ها فکر و رفتار خاصی از خود نشان می دهند که از نظر نگارنده برخی از این افکار و رفتار غیرقابل قبول و برخی قابل قبول است.

یادداشت‌های مرتبط به نفرین زمین

            معلم؛ همه‌کاره‌ی روستا

آقامعلمی وارد روستا می‌شود. این شروع رمان جلال است. رمانی که اگر خواننده با نگاه جلال آشنا باشد، خیلی زود خواهد فهمید که این آقامعلم داستان، چقدر به خود آقاجلال نزدیک است و انگاری خودش است. در کنار شخصیت معلم، قلم جلال، جمله‌نویسی به تناسب جا، کوتاه و بلند و توصیف‌های دو خطی اما کامل از اماکن و شخصیت‌ها، همه و همه نشان از جلال و قلمش داشت.
البته این رمان، به یک سفرنامه‌ی یک سال تحصیلی یک معلم هم بی‌شباهت نبود. معلمی که ابتدای سال تحصیلی وارد روستا می‌شود، پایان نُه ماه هم با همان کامیونی که آمده، می‌رود. و این وسط چه‌ اتفاق‌ها که نمی‌افتد و چه خرده‌روایت‌ها که نویسنده وارد نمی‌کند تا داستان سر و شکل بگیرد.
و شاید بشود گفت حرف حساب داستان، زندگیِ مردم روستایی بود در آستانه‌ی درآمدن از روستانشینی. و نویسنده که جلال باشد، لابه‌لای هر آنچه روایت می‌کرد، افکارش را هم می‌‌آورد روی کاغذ. که همین افکار، لو ‌می‌داد که معلم همان جلال است و جلال همان معلم. و آن وسط می‌ماندی که جلال دارد روستانشینی را ستایش می‌کند و شهرنشینی را مذمت و یا عکس آن. اما هر چه بود، جلال کاربلدتر از این حرف‌هاست که مخاطبش را آن وسط بکارد. تهِ داستان، حادثه، معلوم می‌کند که قصه‌ی این رمان سر زمین است. و زمین روستا که چه دعواها را بر خود می‌بیند.

و گرچه آقامعلم این روستا از بحث دینی، یک معلم درجه یک نبود، اما هر چه نباشد یک معلم بود و به قولی «همه کاره‌ی روستا»؛ و شاید هیچ‌کاره!
          
            
*داستان نفرین زمین برای من به مانند یک سفرنامه و زندگی نامه و همچنین داستانی تاریخی به دهات آقا معلم در آن روزگاران بود.

 * معلمی را می بینم (که انگار خود جلال است!؟) که علاوه بر معلمی برای دانش آموزان ده، به فکر این هم هست که فرهنگ زندگی شان را رشد دهد.

* در داستان به خوبی روابط ارباب و رعیتی، زندگی در روستا،روابط روستاییان،عقاید و افکار مردمان آن روزگار و... به خوبی نشان داده شده است.

 * نقد هایی که در داستان در قالب گفتگو ها و یا افکار معلم شکل می‌گیرد، نقدهایی است که ما را به قضاوت و سیر در افکار خودمان وادار می کند.
مثلاً در جای جای داستان فرهنگ وارداتی از غرب نقد می شود و برای من پاسخ تعدادی از سوالاتم بود به هنگام بازدید از خانه ها و آب انبار های قدیمی.

* توضیحات بسیار زیبا و گاه ملموس در داستان وجود داشت که خواندن شان برای من بسیار زیبا و لطیف بود،به مانند:« در آن تاریکی مطلق، نم ستاره ها بود که به درون می تراوید،با هوایی از سردی گزنده و سکوتی سنگین.» صفحه ۷۷ -۷۸ کتاب

* مقایسه های زیبایی از شهر و ده داشت،انجا که فرق اصلی شهر و ده را در رابطه ی«زمین» می نویسد،
که در آن شهری در یک کف دست خاک گلدان ش را محصور می کند و... و اینگونه زمین برای او تفنن است، اما برای دهاتی که زمین را می کارد،یعنی زمین را زنده نگه می دارد و از عقیم ماندنش جلوگیری می کند،او که بوی خاکش را می شناسد،جنسش را،طاقتش را،در آخر از آن محصول برمی دارد و این است که زمین برایش شخصیت دارد. ص ۲۱۴ کتاب

* در هنگام خوانش کتاب،برای درک بعضی کلمات،جملات و اصطلاحات دچار مشکل می شدم، که ای کاش توضیحاتی بابت آنها در پاورقی و یا پایین کتاب انجام می گرفت تا ارتباط بهتر و کامل تری با فضای داستان اتفاق می افتاد.
          
            «نون والقلم»
داستانی جذاب از جلال ال احمد که به سبک قصه گویی های قدیم پدربزرگ مادربزرگ ها روایت شده و همین موجب حلاوت و شیرینی هرچه بیشتر آن گردیده است.
البته مضمون داستان بیشتر از فرم به چشم می آید که به ماجرایی می پردازد که کمی شبیه «قلعه حیوانات» است، داستان تسخیر شهری که سردمداران جدید آن با شعارهای جدید و‌ ضد حکومت قبلی کار را بدست گرفتند اما نهایتا پا جای همان دولت سابق نهادند و خود دچار تمسک به خشونت و سیاست ورزی به معنای مذمومش شدند.
تقابل دو‌شخصیت برجسته داستان یعنی «میرزا اسدالله» و «میرزا عبدالزکی» تماما نماد دو جریان فکری هستند که اولی روشنفکر و مصلحت اندیش و دومی فرصت طلب و ظاهربین.
گفتگوهای بین «طلاب»،«لوطی ها»،«روشنفکر»،«انقلابیون»،«مردم عوام»، و«حاکم قبل و خدمه اش» بن مایه ی اصلی حرف های جلال را در این کتاب دربر دارد،که نقد و بررسی هر کدام در این نوشته نمی گنجد.

در پایان مطالعه ی این اثر قابل تامل از این نویسنده ارزشمند وطنی را به دغدغه مندان عرصه سیاست،تاریخ و میهن توصیه می کنم.