بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فقر احمق می کند

فقر احمق می کند

فقر احمق می کند

3.9
35 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

83

کتاب فقر احمق می کند، نویسنده سندهیل مولایناتهان.

لیست‌های مرتبط به فقر احمق می کند

روان شناسی حماقتنابخردی های پیش بینی پذیر: نیروهای پنهانی که به تصمیم ما شکل می دهندکی بود کی بود؟

در باب حماقت و فریب

15 کتاب

توجه ۱: در ابتدا قصد داشتم برای فریب و حماقت هر کدوم یک لیست بسازم ولی چون این دو واژه مباحثی در هم تنیده رو پوشش میدن تصمیم گرفتم هر دو رو در یک لیست تحت یک عنوان قرار بدم . درواقع احمق ها همونایین که به راحتی فریب می‌خورن . خواه از خود یا دیگری ، یا نه تحت شرایط محیط و یا توهمات خود . توجه ۲- در توضیحات زیر هرکجا از واژه حماقت استفاده کردم میشه ما به ازایی معنایی برای فریب به کار برد، باز هم صدق میکنه توجه ۳ - در این لیست کتابهایی در رده سنی کودکان و نونهالان قرار دادم که به نظرم همه باید دوباره بخونیم این به منزله توهین به مخاطب نیست. خودم هم گاهی به اون نقاط کور و افکار و عواطف و داستان هایی که کلاس دوم و سوم خوندیم ولی الان به صورت سایه روشن های افکار و عواطف کودکیم باقی موندن رجوع می‌کنم مثل کتابهای لباس جدید پادشاه ،چوپان دروغگو و پینوکیو .همچنین یکسری کتابها هستن که هیچگاه کهنه نمیشن و برای هر انسانی با هر سطح سن و معلوماتی پیام هایی ناب دارن و بریم سراغ شرح این لیست : به لحاظ فکری و ذهنی ما گاهی (آیا واقعا گاهی؟) نا امیدکننده و بسیار پایین تر ازسطح انتظارات ظاهر میشیم ، این به معنی پایین بودن پتانسیل ها و کیفیات ذهنی ما نیست بلکه عوامل دیگری در این ماجرا دخیلن ، عواملی که گاهی از مژه های چشممون بهمون نزدیکترن ، وسواسان خناسی که حتی اون‌ها رو حس هم نمی‌کنیم ولی ما رو تبدیل به موجودات مضحکی میکنن . این عوامل ممکنه در هرجایی که حتی فکرش رو هم نمیکنیم دیده بشن . فعلا زوده دست به یک تقسیم بندی تمیز و میلیمتری در باب صور مختلف یا عوامل پیدایش حماقت در رفتار و ذهنیاتمون بزنم صرفا به همینقدر کفایت می‌کنم : گاهی منبع حماقت در درون ماس ، گاهی بیرون . گاهی از گذشته و در قالب ژنتیک بهمون به ارث رسیده گاهی در قالب یه فناوری مدرن مثل اینترنت و فضای مجازی ، گاهی هم حاصل نظامات فکری مدرن و به روز هستن که بر همین اساس اصطلاحاتی همچون خرافات مدرن شکل گرفته . گاهی چون چیزی استفاده کردیم احمق ظاهر میشیم مثل انواع مواد مخدر توهم زا گاهی هم توسط دیگرانی احمق ، احمق به نظر رسیدیم فقط تصور کنید وقتی گالیله و کوپرنیک برای اولین بار تفکرات قدیمی درباره زمین تخت یا مرکزی رو زیر سوال بردن توسط حتی بی سواد تربن افراد زمانه چجور مورد تمسخر و حتی تکفیر قرار گرفتن و گاهی احمق ظاهر شدیم چون تحت فشار محیط از اون احمق ها پیروی کردیم فقط تصور کنید پیروی میلیون ها نفر از هیتلر رو و یا مصری هایی که به خاطر پرستش سگ و گربه تسلیم ارتش کمبوجیه پادشاه ایران شدن . گاهی چون خیلی فشار رومون زیاد بوده احمق ظاهر شدیم گاهی چون هیچ کس نبوده بهمون بگه بالای چشمت ابرو و به همین دلیل پیوسته ، هر بار یک پله بیشتر در حماقت و البته غرور و خود زیاد بینیمون غرق شدیم . از بحث صورتهای مختلف حماقت و عوامل دخیل بگذریم . حماقت خوبه یا بد؟ فضیلته؟ رذیلت؟ خنثاس؟ و اگر حد وسطی هست کجا؟ تا کجا احمقیم ؟ تا کجا عاشقیم؟ تا کجا شجاعیم؟ تا کجا به روزیم؟ تا به کجا وظیفه شناسیم ؟ تا کجا علم گراییم ؛ ظاهر پرستیم؟ ؛ معناگراییم؟ ؛ عقلانی ایم ؟ تا کجا وطن پرستیم یا جهان وطنیم؟ تا به کجا مغروریم ؟ یا نه .هیچکدوم .فقط احمقیم این لیست که به مرور تکمیل میشه در باب این موضوعات و موضوعات بسیار دیگه که به شمار و حضور ذهن نمیان حرف‌های زیادی برای ما داره .

یادداشت‌های مرتبط به فقر احمق می کند

            عنوان اصلی کتاب
Scarcity: Why Having Too Little Means So Much
هست که به سلیقه(مترجم یا ؟) فقر احمق می‌کند ترجمه شده!

کتاب تئوری هایی در مورد کمیابی(کمبود) و اقتصاد رفتاری مرتبط با آن ارائه می دهد ، اینکه کمیابی باعث افزایش کارایی ذهن می‌شود و در عین حال ذهن را تسخیر می کند و پهنای باند را کاهش می دهد، مثلا کمبود زمان منجر به استفاده بهینه از زمان می شود  یا تمرکز روی یک مساله باعث می‌شود مسائل دیگر به حاشیه رفته و اهمیتشون در لحظه برای ما کمتر شود هرچند که حیاتی باشند و...
کتاب پر است از مثال ها و آزمایشاتی خلاقانه که برای ارزیابی تئوری ها انجام شده اند...

در کل کتاب جالبی هست اما مطالبش به شکل کسالت باری تکرار می‌شن🤓

📖 از متن کتاب:
کمیابی از ما متخصص می سازد،چمدان بندهایی متخصص. وقتی از جای خالی بی بهره باشیم، ارزش سانتی‌متر به سانتی‌متر فضای داخل چمدان را درک می کنیم.فقرا ارزش یک دلار را میدانند،افراد گرفتار ارزش یک ساعت را، آنهایی که رژیم  دارند ارزش یک کالری را.
          
فهیمه

1400/08/05

            این کتاب در مورد کمیابی‌ست. کمیابی یعنی از هر منبعی به اندازه‌ای که فکر می‌کنید باید داشته باشید، ندارید. این منبع می‌تواند پول، وقت، روابط اجتماعی و یا موارد دیگر باشد.
نویسندگان اول به تنها مزیت کمیابی اشاره می‌کنند -افزایش تمرکز- و بعد معایب کمیابی را تشریح می‌کنند که از جمله می‌توان به تسخیر ذهن، کاهش پهنای باند (ظرفیت ذهنی)، تونل‌زنی (غفلت از سایر کارها) و ... اشاره کرد. سپس نشان می‌دهند که کمیابی چگونه باعث ایجاد حواس‌پرتی می‌شود، نحوه‌ی تصمیم‌گیری را تغییر می‌دهد، آی‌کیو را کاهش می‌دهد و ... تعدادی راهکار نیز برای کاهش اثرات کمیابی ارائه می‌دهند از جمله اهمیت داشتن ضرب‌الاجل، فضای خالی، یادآوری و خودکار کردن انجام بعضی کارها. در انتها نیز توصیه‌هایی برای برنامه‌های فقرزدایی دولت‌ها، برنامه‌ریزی سازمان‌ها و زندگی روزمره ارائه شده است.
من موقعی که کتاب را می خواندم، سه نوع کمیابی را تجربه می‌کردم: کمبود وقت و پول و انزوای اجتماعی و از این نظر مباحث کتاب برایم بسیار جالب بود، اما راهکارهایی که کتاب ارائه داده بود اصلاً موثر واقع نشد (به خاطر این موضوع یک ستاره کم کردم!). به جز این چیزی که توجهم را بسیار جلب کرد نحوه‌ی طراحی و اجرای آزمایش‌ها برای بررسی فرضیات مختلف بود. به نظرم دوستانی که به مباحث اجتماعی و اقتصادی علاقمند هستند می‌توانند ایده‌های زیادی از این آزمایش‌ها بگیرند.
ترجمه در کل خوب بود، اما من ترجیح می‌دادم معادل انگلیسی عبارات مختلف نظیر تونل‌زنی، ژانگولربازی و موارد مشابه پانویس شود.

پی نوشت: اشتباه در انتخاب عنوان کتاب چقدر بد است... اگر عنوان کتاب کمیابی بود (یعنی معادل عنوان انگلیسی) خیلی راحت می توانستم به همه توصیه اش کنم، اما با این عنوان خیلی بد، چند نفری از دوستانم دچار سوء تفاهم شدند. به علاوه فقر فقط یکی از اشکال کمیابی است، و احمق شدن هم فقط یکی از اثراتش (یک ستاره هم به خاطر این موضوع کم کردم).
          
            خیلی خوب بود.
ترکیب زیبایی از روانشنانسی و اقتصاد که خیلی هم خشک و علمی مقاله وار نوشته نشده و توش کلی احساس هم هست.
همه ی کتاب هول فقر به معنای پولی اون نیست . فقر در این کتاب به عنوان چیزی که کمیابی در زندگی فرد داره مطرحه 
مثلا ممکنه کسی دچار فقر زمانی باشه ، به این معنی که توی زندگیش چیزی که کم داره وقت هست که مثلا با خانواده ش بگذرونه یا بره تفریح یا هر چی 
کس دیگه ای هم ممکنه فقر اقتصادی داشته باشه که همه ی با مفهومش آشنا هستیم . خلاصه هر کمبودی 
کتاب سعی می کنه در یک سوم ابتدایی انواع فقر رو به این شکل نشون بده بعد برای یک سوم دوم تا نزدیکی های آخر کتاب کلی مطالعه و تحقیق رو معرفی می کنه و توضیح می ده و از این طریق سعی در اثبات فرآیند کار کردن مغز انسان داره در زمانی که دچار فقر هست حالا هر فقری 
خیلی جالبه وقتی می بینید توی نتایج یه مطالعه مشخص شده یه آدم مولتی میلیونر البته به دلار وقتی به جلسات کاریش نمی رسه و دچار وقت زمان می شه با یه فقیر که از بی پولی داره گرسنگی می کشه با اونی که گرسنه نیست ولی اجاره خونه ش عقب افتاده و اونی که پول نداره ماشینش رو تعمیر کنه ذهن هاشون رفتار های یکسانی می کنه 
عملا همه شون یه بلا سرشون می آد 
نهایتا آخر کتاب هم سعی کرده در حد عقل و توان نویسنده هاش راهکار بده 

کتاب رو دونفر نوشتن که هر کدوم در رشته ی تخصصی خودشون یعنی روانشناسی و دیگری اقتصاد جزئی از 100 متفکر برتر دنیا به انتخاب نشریات معتبر بودن و انتشارات آدم حسابی ترجمان هم چاپش کرده 
به نظر من بخونید خوب و آموزنده ست و حتما توی زندگی و درک خود و دیگران به کار آدم می آد.
          
            از انتخاب عنوان عجیب و کم‌سلیقۀ کتاب که بگذریم می‌رسیم به ایدۀ «کمیابی و تاثیر آن بر عملکرد افراد»؛ کمیابی هم اعم از نبود پول و سرمایۀ مالی است. کمبود وقت، محدودیت ظرفیت ذهنی و ... مثال‌هایی از کمیابی مورد نظر کتاب هستند. 
در نهایت با طرح ده‌ها نمونه از اتفاقات و آزمایش‌های تجربی و روانشناسانه تلاش شده تا این ایده در باور مخاطب مسلم و خدشه‌ناپذیر طرح شود. هرچه قدر این ایده نوآورانه باشد اما ره‌گیری آن در ده‌ها مثال که گاهی بحث‌برانگیز هم هستند می‌تواند برای مخاطب ملال‌انگیز باشد. به گمان بنده شاید ۲/۳ مطالب کتاب را می‌شد در یک مقالۀ پر‌و‌پیمان جمع‌و‌جور کرد. کوتاه بودن این فرسته نیز یا معلول همین قضیه است یا اعتراضی از سوی نگارنده!
کمیابی شمشیر دو لبه است که هم می‌تواند مانند تحریم موجب شکوفایی و توسعۀ ظرفیت‌های نهفته شود و هم در بسیاری از موارد عقب‌ماندگی، فساد و باختن را به دنبال داشته باشد. 
#فقر
#اقتصاد
#کتاب
https://eitaa.com/marashi_books
          
            کتاب «کمبود» اثر سندهیل مولای ناتان توسط نشر ققنوس در ۳۱۰ صفحه منتشر شده است. این کتاب  نامزد کتاب سال فاننشال تایمز سال 2013 و  برنده جایزه کتاب ویلیام جیمز سال 2014 است.

نویسندگان قصد دارند این مفهوم را منتقل کنند که انسان‌ها کمبودهای مختلفی را در زندگی تجربه می‌کنند، کمبود مالی، کمبود زمانی، کمبود همنشین و... . واکنش همه انسان‌ها در انواع کمبودها تقریبا شبیه هم است؛ همه به کارهای فوری به جای کارهای مهم می‌پردازند، دچار آشفتگی می‌شوند، با تونل‌بینی تصمیم می‌گیرند و همه اینها باعث می‌شود که کمبود، کمبود بیاورد و فقر تشدید شود.

اگر جزو افرادی هستید که کمبود وقت دارید، این کتاب می‌تواند تا حدودی به شما کمک کند. نگاهی که کتاب می‌خواهد به مخاطب برساند، نگاه قابل تأمل و جذابی است اما کتاب پر است از حرف‌های تکراری. شاید می‌شد همین کتاب را در نصف این واژگان و صفحات نوشت و چیزی هم از دست نداد.

ترجمه اثر، متأسفانه ترجمه خوبی نیست و واژگان خوبی انتخاب نشده است. این کتاب توسط نشر ترجمان هم با نام «فقر احمق می‌کند» منتشر شده است که چون مطالعه نکرده‌ام، نمی‌دانم ترجمه بهتری است یا خیر اما ترجمه نشر ترجمان ۳۸۴ صفحه‌ای است.

هر دو ترجمه در نسخه‌های کاغذی، الکترونیک و صوتی در دسترس‌تان هستند.



برگرفته شده از http://safaeinejad.ir
          
            فقر احمق میکند کتابی از آخرین دسته کتاب های اقتصادی است که به جای بازی با ریاضیات و تصویر انسان ها به عنوان شی، پیوند دیرینه اقتصاد و روانشناسی را برقرار کرده و دنبال ترسیم انسان به عنوان موجودی بسیار تاثیر پذیر از عوامل روانی است. 
در این کتاب به سراغ تاثیر کمیابی بر انسان ها رفته که عامل بسیاری از پایین بودن بهره‌وری ها و مشکلات در زندگی فردی، کاری و اجتماعی ما انسان هاست.
خواندن این کتاب هم برای مخاطب عام و هم مخاطب تخصصی اقتصاد مهم است و برای هر دو راهگشاست. مخاطب عام می‌تواند از آنچه در این کتاب به دست می‌آورد زندگی شخصی خودش را بهبود یابد یا اگر مدیر و صاحب کسب و کاری است با این نگرش جدید به کارکنان خود نگاه کند و کارایی را بالا ببرد.
از سوی دیگر اقتصادی ها و علاقه مندان به این علم نیز می‌توانند از این مسئله برای فهم بسیاری از بحران ها مانند بحران فقر، بیکاری، بهره وری و ... استفاده کنند و این موارد را نیز در مدلسازی های خود تا جای ممکن وارد کنند.
          
            عنوان اصلی کتاب Scarcity به معنای کمیابی با این فلسفه به بیان زندگی میپردازه که ما در صورت کمبود اولویت رو با نیاز های فوری خودمون قرار میدیم نه مهم و تصمیمات غلط بیشتری میگیریم. در این کتاب با موضوعاتی نظیر پهنای باند، تونل زنی، جای خالی و فراوانی آشنا میشیم و اینکه چطور این مسائل بر نحوه عملکرد مغز، مباحث شناختی، اراده، تصمیم گیریها و در نهایت زندگیمون تاثیر میگذاره به علت نگاه علمی پژوهشی در این کتاب بنظرم خوندنش برای روانشناسها جامعه شناسها و تمامی علاقمندان به علوم ،پژوهشی میتونه بسیار لذت بخش باشه.
هر چند نسبت محتوا کتاب به حجم اون خیلی زیاد نیست اما توصیه میکنم این کتاب روون رو همه بخونن 
بخش هایی از کتاب رو پایین برای شما آوردم 
همان طور که هنری دیوید ثورو گفته «انسان
به اندازۀ چیزهایی که میتواند نادیده بگیرد ثروتمند است».

همان طور که افراد درگیر گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند همهٔ ما در مواجهه با هر نوع کمیابی جذبش میشویم ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت به سمت نیازهای برآورده نشده متمایل می.شود