یادداشت نیما اکبرخانی

                خیلی خوب بود.
ترکیب زیبایی از روانشنانسی و اقتصاد که خیلی هم خشک و علمی مقاله وار نوشته نشده و توش کلی احساس هم هست.
همه ی کتاب هول فقر به معنای پولی اون نیست . فقر در این کتاب به عنوان چیزی که کمیابی در زندگی فرد داره مطرحه 
مثلا ممکنه کسی دچار فقر زمانی باشه ، به این معنی که توی زندگیش چیزی که کم داره وقت هست که مثلا با خانواده ش بگذرونه یا بره تفریح یا هر چی 
کس دیگه ای هم ممکنه فقر اقتصادی داشته باشه که همه ی با مفهومش آشنا هستیم . خلاصه هر کمبودی 
کتاب سعی می کنه در یک سوم ابتدایی انواع فقر رو به این شکل نشون بده بعد برای یک سوم دوم تا نزدیکی های آخر کتاب کلی مطالعه و تحقیق رو معرفی می کنه و توضیح می ده و از این طریق سعی در اثبات فرآیند کار کردن مغز انسان داره در زمانی که دچار فقر هست حالا هر فقری 
خیلی جالبه وقتی می بینید توی نتایج یه مطالعه مشخص شده یه آدم مولتی میلیونر البته به دلار وقتی به جلسات کاریش نمی رسه و دچار وقت زمان می شه با یه فقیر که از بی پولی داره گرسنگی می کشه با اونی که گرسنه نیست ولی اجاره خونه ش عقب افتاده و اونی که پول نداره ماشینش رو تعمیر کنه ذهن هاشون رفتار های یکسانی می کنه 
عملا همه شون یه بلا سرشون می آد 
نهایتا آخر کتاب هم سعی کرده در حد عقل و توان نویسنده هاش راهکار بده 

کتاب رو دونفر نوشتن که هر کدوم در رشته ی تخصصی خودشون یعنی روانشناسی و دیگری اقتصاد جزئی از 100 متفکر برتر دنیا به انتخاب نشریات معتبر بودن و انتشارات آدم حسابی ترجمان هم چاپش کرده 
به نظر من بخونید خوب و آموزنده ست و حتما توی زندگی و درک خود و دیگران به کار آدم می آد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.