خال کوب آشویتس
در حال خواندن
6
خواندهام
119
خواهم خواند
41
نسخههای دیگر
توضیحات
در آوریل 1942 و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، لالی سوکولوف به اجبار به اردوگاه آشویتس - بیرکناو منتقل می شود. او که به زبان های مختلف تسلط دارد، مسئول خالکوبی شماره های شناسایی بر دست زندانیان تازه وارد می شود؛ شماره هایی که سرنوشت آن ها را رقم می زند؛ اگر جوان و سالم باشند به کار اجباری فرستاده می شوند، در غیر این صورت راهی اتاق گاز و کوره های آدم سوزی می شوند. لالی طی دو سال و نیم اسارت در آشویتس - بیرکناو شاهد هولناک ترین قساوت ها و وحشی گری های بشر و همچنین شجاعت و شفقت مردمی ست که هر لحظه امکان دارد با مرگ روبه رو شوند. در همین اردوگاه است که با دختری به نام گیتا آشنا و در نخستین نگاه عاشقش می شود. «خالکوب آشویتس» روایتی ست عاشقانه از پایبندی لالی و گیتا به عشقشان در دورانی آکنده از اندوه و وحشت.
بریدۀ کتابهای مرتبط به خال کوب آشویتس
نمایش همهیادداشتها
1400/1/22
13
1401/7/8
9
1400/10/29
6
1402/5/6
نوع بیان داستان خیلی جالب نبود و کشش چندانی ایجاد نمیکرد، تو گیر و دار به سختی زنده موندن داستان عشقی پر رنگی به تصویر کشیده بود که به شخصه دوست نداشتم. چطور خالکوب بعد از لو رفتن کارهاش زنده موند؟ همونجا فرمانده میتونست بکشدش خیالشو راحت کنه؟ چقدر راحت دوباره لالی و گیتا بهم رسیدن، اتفاق خیلی خاص و عجیبی بوده.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
7
1401/10/5
5
1402/4/14
3
1402/6/31
عاشقانه های لالی و گیتا اونم درست وسط جنگ باعث میشد هر لحظه نگران این باشم که نکنه الان دیگه همه چیز تموم بشه آخ که چقدر حس قشنگی از کلمات لالی برای احساساتش میگرفتم و گیتا ... چقدر دختر جالبی بود عشق بین این دو نفر حتی احساس من رو هم قلقلک میداد و اما کرکتر های دیگه مثل لئون یا دانا یا... حقشون مرگ نبود :) مخصوصا لئون که بعد از اون اتفاقات لیاقت تجربه آرامش زندگی رو داشت، آدم های زیادی توی کتاب از بین رفتن که وحشتناک بودن جنگرو هر لحظه تو صورتم میکوبید، من به پای این کتاب اشک ریختم و لذت بردم از ورق زدن هر صفحهاش، امیداورم هرکسی این کتاب رو میخونه ازش به اندازهی من لذت ببره !:)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
10
1401/7/15
21
1402/1/18
1