بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ریلا در اینگل ساید

ریلا در اینگل ساید

ریلا در اینگل ساید

4.6
62 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

112

خواهم خواند

46

آنی شرلی دخترکی کک مکی است که مو های سرخی دارد و در یتیم خانه بزرگ شده است. او با هوش است، قوة تخیل بی حد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانی های ساده اش، سعی می کند زندگی جدیدی را آغاز کند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختی های بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن قدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آ‎ن، با هر مشکلی کنار می آید و با هر شرایطی سازگار می شود.

لیست‌های مرتبط به ریلا در اینگل ساید

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به ریلا در اینگل ساید

شاید جسم ا
            شاید جسم انسان، آرام و مرحله به مرحله رشد کند، ولی روح با جهش هایی بلند و ناگهانی بزرگ می‌شود و زمانی به والاترین درجه اش می‌رسد.
.
شخصیت اول این کتاب ریلا ( برتا ماریلا) دختر آنه ست.
کتاب از زمانی که ریلا ۱۵ ساله ست یعنی سال ۱۹۱۴ شروع میشه و تا سال ۱۹۱۹ ادامه داره. 
حال و هوای جنگ جهانی اول کل کتاب رو در بر گرفته. خانم مونتگمری جنگ رو از داخل خانه روایت می‌کنه.
«چهار سال است که با ترس می‌خوابیم و با ترس بیدار می‌شویم. ترس مهمان ناخوانده‌ای است که سر میز غذا و در تمام دور هم جمع شدن ها خودش را به ما تحمیل می‌کند.»
.
از غمها و سختی های جنگ  می‌گه، طوری احساسات افراد و وقایع رو توصیف می‌کنه که گویا تو هم عضوی از خانواده ای و در اضطراب و غم هاشون شریکی.
«در این جنگ وحشتناک مادر بودن خیلی سخت است. مادرها، خواهرها، همسر ها و عاشق ها بیشتر از همه سختی می‌کشند.»
و ریلا هم عاشقه....
.
یه جایی از کتاب خبر مرگ کسی رو میارن، نامزدش این جمله رو میگه:
«ولی بعد خندید؛ خنده ای دردناک، درست مثل کسی که توی صورت مرگ بخندد. او گفت: چه آدم خودخواهی ام؛ چون یکی از دوستانم را از دست داده‌ام، فکر می‌کنم دیگر بهار تکرار نمی‌شود. میلیون ها انسان در حال زجر کشیدن‌اند، ولی بهار برنامه خودش را اجرا می‌کند و حالا که نوبت من رسیده، انتظار دارم دنیا از حرکت بایستد.»
( چقدر این حس آشناست...)
.
این کتاب برا من خیلی جذاب بود. حس میکنم مجموعه آنشرلی در بهترین حالتش تموم شد.
شخصیت ریلا خیلی با آنه متفاوته، برا من حتی دوست داشتنی تر هم بود💙.
سوزان توی این جلد منو به وجد آورد، نقش قشنگِ امیدبخشی داشت.✨
بیشتر یادداشت هایی که نوشته شده، مربوط به سایر جلدهای این مجموعه هستن.( متوجه نشدم چرا!!...)
نشد که یادداشت کوتاه تری بشه ⁦(⁠✿...⁦
.
_کتاب هشتم آنشرلی
.
۰۲/۳/۲۵
          
لعیا عرب

1402/06/16

            با صفاترین جلد این مجموعه!
تصویرسازی و شخصیت پردازی این جلد انقدر شیرین و قشنگ بود که تک تک جمله هارو با روحم زندگی میکردم و به عنوان عضو دهم این خانواده در گرین گیبلز حضور داشتم!
میخوام با سوزان شروع کنم ؛ با محبت ، صاف و ساده و دلسوز!
 شیش تا بچه‌ی شیطون و مهربون و پاک با داستانای عجیب و غریب و خنده دارشون!
دوقلوهای جذاب و دوستداشتنی نن و دی ،دوستای بی وفای دی ، ریلای کوچولو و داستان پرت کردن کیک توی آب ، شیطنت های پسرای این خانواده ، عصرها در دره رنگین کمان و انعکاس صدای خنده‌ی جگرگوشه های آنی!
آقای دکتر که حسابی برای خودش توی روستا معروف شده و سرش حسابی شلوغه ولی در تحت هیچ شرایطی عشقش و میوه های عشقش رو فراموش نمیکنه و حتی اگر خیلی خسته و درگیر باشه براشون جبران میکنه.(فصل آخر این کتاب قلب من رو تصاحب کرد!)
و مهمتر از همه آنی 
قلب و چراغ این خونه
همون آنی گرین گیبلز اما خیلییییی پخته تر و عاقل تر و چیزی که این آنی رو منحصر به فرد میکنه، مادر فوق العاده بودن برای بچه هاشه!
نمی‌دونم برای بار چندم دارم تکرار میکنم ولی : خانم شرلی (خانم بلایت) شما قلب من رو برای همیشه ازآن خودت کردی!
پ.ن:انگار تعریف روزانه‌ی من از سرکار خانم "ال.ام مونتگمری" تبدیل به عادت روزانه شده بخاطر همین پرحرفی نمیکنم و تعاریف بنده رو از نویسنده پرتوان و مورد علاقه من رو خودتون تصور کنین.