بینوایان (ج۱)

بینوایان (ج۱)

بینوایان (ج۱)

ویکتور هوگو و 1 نفر دیگر
4.6
121 نفر |
21 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

267

خواهم خواند

103

شابک
9789640013236
تعداد صفحات
908
تاریخ انتشار
1398/4/23

توضیحات

        بینوایان تصویر راستین سیمای مردم فرانسه در قرن نوزدهم است چهره چند قهرمان در بینوایان برجسته تر ترسیم شده است، از آن جمله ژآن والژان. او مرد میان سال خسته روانی است، با نیم تنه ای کهنه و شلواری وصله دار که بعد از گذراندن نوزده سال زندان با اعمال شاقه، پس از تمام شدن ایام محکومیت، جایی برای رفتن ندارد و کسی پناهش نمی دهد، حتی در لحظه ای حاضر می شود دوباره به زندان برگردد ولی راهش نمی دهند، در اوج درماندگی و سیه روزی به خانه اسقفی پناه می برد، اسقف با خوشرویی و مهربانی از او پذیرایی می کند، ولی این مهمان ناخوانده، نیمه شب ظروف نقره اسقف را به سرقت می برد. اما ساعتی بعد به دست ژاندارم اسیر می شود. ولی بزرگواری اسقف مسیر زندگی ژان والژان را تغییر می دهد. ژان والژان، در بیست و پنج سالگی، اسیر پنجه های ستمگری شده است. او که روستایی پاکدلی بوده به سبب سرقت یه قرص نان برای سیر کردن کودک گرسنه خواهرش این همه زندان تحمل کرده است، در نتیجه، مهربانی و عاطفه برایش امر فراموش شده ای است؛ سرانجام نیک منشی یک مرد روحانی، درهای نیک بینی و خیراندیشی را به روی او باز می کند، و یکی از بزرگان روزگارش می شود که باید تفصیلش را در متن کتاب خواند.
اخلاق، فضیلت، پستی، ستم، رویدادهای تاریخی؛ با ژرف اندیشی بررسی می شود و تناردیه، فانتین، ماریس و دیگر قهرمانان کتاب با نظم ویژه ای در برابر هم قرار می گیرند و اثر جاودانه ای می آفرینند. اگرچه بینوایان از عشق های خیال انگیز سرشار است، اما جلوه واقع بینانه زندگی مردم معاصرویگتور هوگو در آن کاملا دیده می شود.
      

پست‌های مرتبط به بینوایان (ج۱)

یادداشت‌ها

چه وقت بای
          چه وقت باید یک رمان را دوباره خواند؟

هوگو در نامه‌ای به ناشر ایتالیایی «بینوایان» می‌نویسد: «هر جا که مردها دچار یأس و فراموشی شوند، هر جا که زن‌ها خودشان را به خاطر یک تکه نان بفروشند، هر جا که بچه‌ها از یک کتاب ساده یا کانون گرم خانواده محروم باشند، “بینوایان” در می‌زند و می‌گوید: در را باز کنید، من در خدمتتان هستم».
و این روزها چه خوب می‌توان نامه‌ی هوگو را تا بی‌نهایت ادامه داد:
هر جا که خانه‌ای را بر سر یک زن بی‌پناه خراب کنند، هر جا که انسان‌ها کلیه و قرنیه‌ی چشم‌شان را به خاطر دو روز زندگی بیشتر حراج کنند، هر جا که پدران امروز را دست خالی به خانه بازگردند و فردا و پس‌فردا را و مادران هیچ نداشته باشند که به فرزندانشان بدهند، هر جا که فکر و ذکر مردمی بی‌نوا، از صبح تا شب، پول باشد و پول، هر جا که در نگاه بالاشهرنشین‌ها و بچه‌زرنگ‌ها هر که پول ندارد یا تنبل است یا احمق، هر جا که مردمی از بی‌پناهی به حال خودشان بگریند و هر جا که زیست روزمره، کل هستی انسان‌ها را در خود فرو بلعیده باشد، مطمئن باشید که «بینوایان» پشت در است و می‌خواهد که شما آن‌را دوباره و دوباره بخوانید.
آنچه کتاب‌های بازاری موفقیت و سخنرانی‌های انگیزشی، در هم‌دستی با یک ساختار خشن و ظالمانه از چشم ما پنهان می‌کنند «تبعیض» است. از هر کسی که فقر را نتیجه‌ی حماقت و تنبلی می‌داند بترسید و با او تنها در خانه نمانید. گوش‌هایتان را تیز کنید! در می‌زنند. «بینوایان»، قفسه‌ی کتاب‌های فراموش‌شده‌ی کلاسیک را ترک کرده و آمده تا به شما بگوید: «گول این آدم‌ها را نخورید! مرا بخوانید! دوباره مرا بخوانید! من به شما خواهم گفت که چگونه تبعیض و بی‌عدالتی می‌تواند یک تراژدی سرد و سیاه بسازد. من به شما خواهم گفت که بیرون آمدن از سیاهی تنها با تصمیم فردی و اراده‌ی آهنین و کار زیاد ممکن نیست. من به شما خواهم گفت که چگونه یک ساختار ظالمانه می‌تواند انسان‌هایی شریف را قربانی کند تا منافع بی‌لیاقت‌ها تأمین شود. مرا بخوانید! مرا دوباره بخوانید!»
شنیدید؟ خودتان را برای خواندن این تراژدی تیره با ترجمه‌ی درخشان محمدرضا پارسایار آماده کنید.
        

0

نعیمک

نعیمک

7 روز پیش

          چقدر متفاوت با فیلم‌ها!!! خواندش از واجبات است اگر به ادبیات علاقه دارید و فکر می‌کنید داستان سرراست آن را می‌دانید. قصه پر از جزییاتی است که بدون شک روی پرده یا سن قابل اجرا نیست. به طور مثال هوگو قبل از بردن داستان در زیرزمین پاریس، شرح حال تونل و ساخت و ساز آن را می‌دهد یا صفحات ابتدایی کتاب ما با شخصیتی آشنا می‌شویم که ژان والژان بعداً او را می‌بیند و این پیش زمینه به ما کمک می‌کند تا بهتر با تغییر ژان والژژان آشنا شویم. البته عنصر شانس گهگاه در کتاب است و البته در کتاب‌های آن زمان امری عادی است. قصه بسیار قوی است و واقعاً سلیقه شما را در کتاب خواندن بالا می‌برو از کتاب‌های کلاسیکی است که خیلی خوب نوشته شده و البته نباید از ترجمعه پارسایار غافل شد که متنی به این بزرگی را یک‌دست و  ساده به ما تحویل داده است. 
اگر به انقلاب پاریس هم علاقه‌مند باشید لذت خواندن این کتاب دوچندان است و البته شرح آنچه که در هر انقلابی اتفاق می‌افتد و غلیان‌های مردمی.
        

0

          'به طور کلی قلم خیلی قشنگی داره و داستان هم زیباست اما هر کسی "بینوایان" رو فقط "جریان کوزت و ژان‌والژان" در نظر بگیره یه احمق به تمام معناست و حقشه یک تو دهنی بخوره‌. داستان اصصصلا به ژان‌والژان و کوزت خلاصه نمی‌شه و همونطور که از اسمش مشخصه در مورد تمام بینوایانِ پاریسه‌. هوگو خیلییییی مفصل در مورد تمام نقاط قابل توجهِ بینوایی توی پاریس حرف زده. و کلا خوندن این کتاب حوصله می‌خواد واقعا. یک چیز فوق العاده‌ی دیگه‌ای که توی کتاب وجود داره اینه که ویکتور خیلی خیلی زیرکانه و قشنگ اتفاقات واقعی پاریس و فرانسه رو به داستان خودش گره‌ زده طوری که به غیر واقعی بودن شخصیت‌ها شک می‌کنی. انگار این مرد تک به تک به دیدن عوامل موثر توی انقلاب فلان تاریخ فرانسه رفته و باهاشون مصاحبه کرده و بعد حرف‌هاشون رو کتاب کرده. 
به طور کلی "بینوایان" رو نباید صرفا یک داستان کلاسیک در نظر گرفت. پر واضحه که این یک اثر سیاسی و تاریخیه و من چون به این دو معقوله آنچنان علاقه‌ای ندارم، خوندن این کتاب خیلی فرسایشی و سرسام‌آور شد. اما پایانش اینقدر قشنگ و تاثیرگذار بود که خوشحالم صفحات سیاسی-تاریخیشو تحمل کردم و دراپش نکردم:)
اما بینوایان کتابی نیست که به هر کسی پیشنهاد کنم. 
جملات و دیالوگهای سنگینش به درد هر کسی نمی‌خوره و ممکنه خیلی کسل‌کننده باشه ولی داستان ژان‌والژان اینقدر قشنگ و غم‌انگیزه که ارزش خوندن داره:)'
        

3