بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زینب صاحبیان

@Zeinab_s

5 دنبال شده

14 دنبال کننده

                      کشکولی از ناتمامم...!
                    

یادداشت‌ها

                معارفه نه چندان ادبی کسی که سالهای نوجوونیش رو تو هاگوارتز گذروند، با هرمیون کتاب خوند و با دردسرهای پاتر و ویزلی حرص خورد، با رون مروت و رفاقت یادگرفت و از عنکبوت ها ترسید و سعی کرد مثل هری با بد شانسیش کنار بیاد و نترسه و بجنگه رو بشنوید...

۱. مغز جی.کی.رولینگ قاعدتاً از قرمه سبزی ساخته شده :)
همونقدر جا افتاده، خوشمزه، جادویی، شورانگیز و خاطره انگیز
جوریکه فراموش کردن کوچکترین شخصیت هاش سخت تر از به یاد آوردنشونه!

2. این کتاب مناسبه قنداق تا لب گوره !
دروغ آدم بزرگایی که رده های سنی، ساختن رو باور نکنید!
البته اگه کودک درونتون فعاله یا هنوزم شبا خوابای سحرآمیز می بینید!

3. به مزخرفات عقل کل هایی که میگن چون فیلمش رو اول دیدی کتاب رو نمیتونی اونجوری که ما فهمیدیم بفهمی، توجه نکنید! البته اگه دوست داری صحنه های فیلم یادت نیاد باید بگم چندانم مزخرف نمیگن !

4. اگه فکر می کنی چون اهل فیلم و کتابی و اینم یه اثر تخیلی_تینیجری و قابل پیش بینی دیگه، باید بگم کور خوندی دوست عزیز!!

رولینگ بیشتر از تو خونده و دیده و ذهنتو خونده!
هاگوارتز هر اتفاقی رو به خودش دیده حتی گریه و خنده اسنیپ یا نویل اژدها کش رو !

5. مهمتر از همه اینکه...
اگه درصدی معتقدی که این قصه ی پریا برای خواب از سر پروندن بچه ها تو دل شبه! همون بهتر که پولتو برای خریدن یه جعبه پیتزای یخ کرده با سس خردل حروم کنی و فرآورده اش رو در مستراح تحویل بگیری! تازه هزینشم بیشتره...

6. و در آخر اینکه اگه مثل من پیر شدی و عدد سنت اندازه شماره پات شده باید بگم که همینکه اسم کتاب رو سرچ کردی یا برات نشون دادنش یعنی اینکه سن واقعا یه عدده برات و دلت جوون تر از چیزیه که شناسنامت میگه
پس فکر نکن چون ده بیست سال پیش باید می خوندیش دیگه دیر شده!!

(با عرض پوزش بابت فقدان ویراست ادبی متن و ادبیات خودمانی)

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            آب شدن معشوق و جدا شدن او از تنت را می بینی، اما هر چه فریاد میزنی و تقلا میکنی بازهم از دستانت رها میشود. روزنامه آذربایجان جزء لاینفک ایران شرح این تراژدی است. این روزنامه روایت رنج نامه ایرانیان مقیم باکوست که در ابتدای قرن بیستم و تکاپوهای ملت سازی های دروغین سیاستمداران و روشنفکران قفقاز جنوبی که به دنبال تأسیس جمهوری آذربایجان بودند، مصرانه فریاد میزدند که این خاک خونین غریب، از طلوع ایران زمین تا حضیض ترکمنچای در آغوش مام میهن بوده است و این دسیسه های نوین سیاسی برای ایجاد یک ملت مصنوعی خیانت به تاریخ است. استاد رحیم رئیس نیا کلیه نسخه های موجود از این روزنامه را به همان سبک سیاق روزنامه ای با همان اندازه با یک مقدمه بسیار ارزشمند و جامع، تدوین کرده است. آذربایجان جزء لاینفک ایران ندای بلند و دردناک ایرانیانی بود که همچون فردی که در خواب، دستان بختک بر گلویش فشار میداد، صدای فریادهایش طنین بیرونی نیافت و شد آنچه که نباید میشد. خواندش تجربه ی سختی بود.