بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

کریستیان بوبن و 1 نفر دیگر
3.4
14 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

32

کریستیان بوبن که از چهره های سرشناس ادبیات معاصر فرانسه است، در این کتاب کوشیده است تا با دیدی عمیق و زبانی ادیبانه به تفسیر زندگی فرانچسکوی قدیس بپردازد. این قدیس مشهور ایتالیایی که یکی از بزرگترین فرقه های مذهب کاتولیک را پدید آورد و پایه گذار نوعی مشرب عرفانی در آیین مسیحیت شد، پیام آور عشقی الهام گرفته از احساس عاطفی مادر نسبت به فرزند بود. چرا که تنها صورت حقیقی عشق را نهفته در این احساس می دید و بر آن بود تا آدمیان و حیوانات و نباتات و جمادات را جملگی از این عشق حقیقی بهره مند سازد. در این باره در فصل مربوط به کودکی فرانچسکو در کتاب حاضر چنین می خوانیم: «فرانچسکوی کوچولو که این زمان صورتش را به شیر و اشک آلوده است، از آن روی در آینده تقدسی عظیم می یابد که از این گنج احساس مادرانه بهره می گیرد و جانوران و درختان و جمل? جانداران را از آنچه مادران همواره برای نوزاد خویش ابداع کرده اند، برخوردار می سازد.»

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

نمایش همه

پست‌های مرتبط به رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

یادداشت‌های مرتبط به رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس

            کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی، کتاب قدیس فرودستان را برای بازگویی شاعرانه زندگی فرانسیس آسیزی، معروف به قدیس فرودستان نوشته است. این کتاب مانند سایر کتاب‌های او، نثری شاعرانه و فلسفی دارد که در ترجمه نیز، توسط فرزانه مهری، حفظ شده است. 
فرانسیس آسیزی، که به قدیس فرودستان معروف است، قدیسی برای مسیحیان است و بدلیل عقاید فرودستانه‌ی او، به این نام معروف گشته است. در روند داستان می‌بینیم که فرانسوا آسیزی در قرن سیزدهم میلادی، فرزند مرد تاجر ثروتمندی است که خانواده‌اش برای او آرزوهای بسیاری در سر دارند. فرانسوا در جوانی‌‍اش با بی‌خانمانی روبرو می‌گردد که زندگی او را دگرگون می‌سازد. او روشنایی، عشق و خداوند را در بین بی‌خانمانان و فرودستان می‌یابد و بدین منظور ثروت خانوادگی‌اش را ترک می‌کند تا با فرودستان زندگی کند. فرانسوا آسیزی در لحظه ترک کردن خانه‌اش حتی لباسی که به تن دارد را با یک گونی تعویض می‌کند تا چیزی از ثروت پدری‌اش را با خود نبرد. پدرش نیز فرانسوا را برای همیشه طرد می‌کند. 
قدیس فرودستان، در جریان سفر معنوی‌اش، با تهی‌دستان هم‌کاسه می‌شود، او معتقد است که این طبقه هرگز دیده نشده و در همه حال کلیسای پول پرست این زمانه، آن ها را در تاریکی تصور کرده‌اند. فرودستان همان کسانی هستند که کلیسا آن‌ها را از خدا نیز دور می‌داند. با این حال، فرانسوا آسیزی در می‌یابد که خدا تنها در میان فرودستان است، او عشق را نیز مانند موهبتی الهی می‌داند که در تواضع و فروتنی رخ می‌دهد و زن را موجودی که پیوسته در طلب عشق است و نور خداوند را می‌توان در او دید، می‌انگارد. بطور کلی، داستان فرانسوا آسیزی نشان می‌دهد که علی‌رغم نیاز جسم به رشد کردن برای بزرگ شدن، روح برای بزرگ شدن به پایین آمدن و افتادن نیاز دارد. در نتیجه عشق، تواضع، فرودستی، کودکی و هرچیزی که فضای کلان حاکم آن را دون و ناچیز می‌شمارد، همان چیزی است که خداوند را می‌توان در آن یافت.

          
            این کتاب برندۀ ۳ جایزۀ مهم ادبی فرانسه شده: دوماگو (به‌عنوان اثری بسیار ادبی)، جایزۀ ادبیات کاتولیک و جایزۀ ژوزف دلتی (که به نویسنده‌ای که با دیدی آزاد به ایمان و ادبیات می‌نگرد تعلق می‌گیرد).

این کتاب درمورد زندگی فرانچسکو یکی از قدیسان مسیحیه؛ بنابراین حال و هوای این کتاب همانطور که از موضوعش مشخصه از معنویت و مذهب مسیحی برمیاد.

در بخش پایانی تعدادی از نیایش‌های فرانچسکوی قدیس و مصاحبه‌ای با نویسندۀ کتاب توسط مترجم اضافه و ترجمه شده. (احتمال میدم نیایش‌ها هم کار مترجم باشه و در کتاب اصلی نباشه)

این کتاب به‌طور کامل توقع این‌ سال‌های من رو از پانویس‌‌ درست‌درمون برطرف کرد. واقعا از دیدن دقت و تلاش مترجم در این اثر لذت بردم و اینطوری بودم که نمی‌دونستم این کتاب رو به‌خاطر بوبن، فرانچسکوی قدیس یا مترجمشه که دوست دارم.

در حقیقت و در زبان اصلی -طبق آنچه درمورد نویسنده و در مصاحبه با اون اومده- این کتاب باید نثری شاعرانه داشته باشه که در اثر ترجمه حتما کمی ساده شده؛ چیزی که به نظرم می‌رسه اینه که سبک نویسندگیش احتمالا شبیه نادر ابراهیمی ما بوده.

من این کتاب رو دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم؛ همانطور که «فرسودگی» کتاب قبلی‌ای که از این نویسنده خونده‌ام رو هم.

درمجموع کتاب قشنگیه و خوندنش خالی از لطف نیست.
          
            خواندن این کتاب را بلافاصله بعد از تمام کردن رمان "سرگشته راه حق" کازانتزاکیس آغاز کردم. قطعا زندگی سراسر زهد و پرهیزگاری فرانچسکوی قدیس باید برای این دو نویسنده جذاب باشد. چون هر دو کاملا ضد ارزشهای دنیای امروز غرب هستند. زیاده خواهی و شتابزدگی و هیاهو. کازانتزاکیس در زوربا و مسیح بازمصلوب اعتراضش را نشان داده و بوبن هم تقریبا در همه آثارش با تمرکز روی موتیفهایی مثل کودکی و تنهایی جهان امروز را نقد میکند.
جنبه مهم این اثر شاعرانه برای من این بود که بوبن با ستایش از جنبه های خوب قرون وسطی جنبه های منفی قرن بیستم را نقد میکند. این را قبلا هم شنیده بودم که درباره زندگی در قرون وسطی سیاه نمایی هایی شده است و حالا خوانش ستایشگرانه این فرانسوی برایم جالب بود. در واقع بوبن فرانچسکو آسیزی را نه یک استثنا و موجودی غیرقابل فهم در قرن سیزدهم، بلکه محصول و نیاز قرن سیزدهم میلادی و کاملا تافته شده در بافت زمانه خودش تصویر میکند. 
فقط چند ماه از فوت کریستین بوبن، این نویسنده روستانشین شاعرمسلک میگذرد