فاطمه کُردی

فاطمه کُردی

کتابدار بلاگر
@houryaas

177 دنبال شده

353 دنبال کننده

            ⚪شاعری در پیله ی نویسنده شدن🦋
🟣اینجا گوشه ی دنج و بنفش من است...🍂
🔵از شر اینستاگرام پناه آورده ام به بهخوان.📚
          
hour.yaas
houryaas

یادداشت‌ها

نمایش همه
        مردد بودم برای این کتاب مرور بنویسم یا یه پست بهش اختصاص بدم. در نهایت به این نتیجه رسیدم از اونجایی که در بهخوان یادداشت هر کتابی در پایین اطلاعات همون کتاب آورده میشه، یادداشت بهتره. اما خب بازهم فکر می کنم شاید پست بهتر بود🤷🏻‍♀️. 
بگذریم... 
کسایی که از جنابِ حضرتِ والا،پیامبر واژه ها کریستین بوبن اثری خوندن و دنیاشو درک کردن، میدونن که جدا شدن از این دنیا کاری بس دشواره. از طرفی بوبن از اون نویسنده هایی که وقتی یک اثر ازش خوندی، وسوسه میشی بازهم سراغش بری و با خوندن یه اثر دیگه حال خوش و آرامش بخشی که با خوندن آثارش بهت دست داده دوباره تجربه کنی. 
(بیراه نیست که بگم بوبن برای ماشیفتگان قلمش چون مخدری است که به او دچار اعتیادی دوست داشتنی گشته ایم، مخدری به نام بوبن) . 
حالا چرا لازم دیدم برای این کتاب یادداشتی بنویسم؟ 
خب ببینید فضای این کتاب با آثار دیگه ی بوبن کاملا متفاوته، پس برای ورود به دنیای کریستین بوبن انتخاب خوبی نیست. 
به علاوه، برای کسی که یکی دو اثر از بوبن جان خوانده ، بازهم انتخاب مناسبی نیست. 
کتاب در واقع روایت ادبی از بخش هایی از تاریخ مسیحیت  و قدیسین فرانسویه. قطعا برای یک فرد فرانسوی که با این اشخاص و دوره های زمانی آشناست ارتباط گرفتن با کتاب راحت و لذت بخشه. اما خب برای امثال ما که شناختی از این قدیس ها و دوران تاریخی اونها نداریم خوندن این کتاب کسل کننده است. 
ولی صبر کنید، یه امایی این وسط باید بذارم: 
امااااا
برای کسی که چندین کتاب از جناب بوبن جان خوانده باشه، و به نثر و دنیای خیال و ادبی ایشون آشنا باشه، بازهم احساس خوش و خوب و آرامش دهنده ی قلم بوبن باعث لذت بردنش از این اثر میشه. 

پ. ن:(تصحیح میکنم، جناب بوبن جان نه یک مخدر بلکه یک تراپیست روح به وسیله ی واژه ها هستن. انگار مویرگ های روان خواننده هاشو با ظرافت تمام غم روبی میکنه). 
 (。♡‿♡。) 

      

24

        اول باید بگم که ترجمه حبیب گوهری راد را خواندم. 
و اما بعد: 
طبیعتاً ممکنه کمی دلهره زمان خواندنش به خواننده دست بده، که از اونجایی که با یه اثر از ژانر گوتیک اونم نوشته جناب آلن پو رو به رو هستید طبیعیه. 
پیش از مطالعه کتاب سریال سقوط خانمان آشر رو دیدم که همون ترغیبم کرد حتما کتاب هم بخونم. بنظرم سریال جذابیت و کشش بیشتری نسبت به اثر آلن پو داره. شاید علتش کوتاه بودن و سریع تمام شدن کتاب در مقایسه با سریال باشه و سر به مهر موندن علت واقعی رویدادهای داستان. 
کتاب درباره مردی به نام رودریگ آشره که به بیماری توهم مبتلا شده و واقعیت رو از وهم تشخیص نمیده. ادعا میکنه که این حالت روحی پیش اومده ادامه ی نفرینی هست که دامن تمام خاندانش رو نسل به نسل گرفته و حالا نوبت به اون رسیده. 
راوی داستان دوست رودریگ آشره که به دعوت اون به عمارت آشر رفته تا همنشین و تسلی بخش روح دوست قدیمیش باشه. دوستی کم شباهت به ایام خوش جوانی. 
در ادامه توهمات رودریگ تا حدی پیش میره که دست به عمل وحشتناکی می زنه. عمل خیلی خیلی خیلی وحشتناک!. 

تاکید میکنم که سریال اقتباس شده از کتاب بسی جذاب تر و دلهره انگیز تر از خوده کتابه،  و البته بسیار شگفت انگیز تر :) 
توصیه  می کنم اول سریالشو ببینید بعد کتابشو بخونید، البته تصمیم نهایی با شماست. 🤷🏻‍♀️
      

42

        متاسفانه دوستش نداشتم. متاسفم که به سفارش بعضی اشخاص، که مثلا داستایفسکی خوان حرفه ای هستن گوش دادم و شروع مطالعه آثار این نویسنده رو با این کتاب آغاز کردم!. 
به حدی حوصله سر بر بود که حتی تا پایان نخوندمش. 
اما تجربه خوبی شد تا دیگه به توصیه و سفارش کسانی که میگن خوندن آثار فلان نویسنده رو با فلان کتابش شروع کنید بعد برید سراغ فلان کتاب و خلاصه سیر و ترتیب مطالعاتی اختراع می کنن گوش ندم. 
یادمه یکی از همین اشخاص سیر و ترتیب مطالعاتی اختراع کن، گفته بود اگر آثار داستایفسکی رو با مثلا برادران کارامازوف شروع کنید اصلا متوجه نمیشید و هیچی نشده از داستایفسکی دلزده!. 
و تجربه ی من دقیقاً بر عکس این موضوع رو ثابت می کنه. کاش از همون اول با آثار دوران پختگی داستایفسکی شروع می کردم، واقعا برادران کارامازوف ارزش بیشتری برای وقت گذاشتن داره. 
خلاصه که تجربه شد تا اول آثار یک نویسنده رو بررسی کنم و خودم تصمیم بگیرم که با کدوم شروع کنم بهتره. 
خلاصه که خوندن شب های روشن برای شروع خوندن آثار نویسنده اش، با توجه به تعریف های زیادی که از داستایفسکی شنیده بودم، برای من باعث ناامیدی شده بود. 
توصیه می کنم خودتون بررسی کنید و تصمیم بگیرید آثار یک نویسنده رو با چه ترتیبی بخونید.
 راه درست برای یک عده، تضمینی برای درست بودن اون راه برای همه نیست. 
      

19

35

        مرثیه ای برای عشق
کریستین بوبن فقط نویسنده نیست، شاعر هم هست، فیلسوف هم هست. همین دو مورد آخر یعنی شعر و فلسفه باعث شده در آثارش زیباترین، دلنشین ترین و واقعی ترین تصاویر از زندگی، عشق، زن و کودکی رو به تصویر بکشه. 
با خودم فکر می کنم چقدر خوب که مردی میتونه تا این حد به لطافت عشق، ظرافت زن، روشنایی زندگی و تقدس کودکان واقف باشه. 
کریستین بوبن از اون آدماییه که با خودم فکر میکنم کاش میشد ازشون کپی گرفت و توی تمام دنیا مثل یه کتاب منتشرشون کرد. 
«فراتر از بودن»  گفت و گوی مردی عاشق با همسره تازه وفات یافته اشه، با همسری که دیگه هیچ وقت نمیتونه اونو ببینه، اما با این حال شیوه ی نوشتنش در مورد معشوق سفر کرده به نحویه که انگار روبه روش نشسته، بهش لبخند میزنه و با اشتیاق صحبت های دردمند و عاشقانه ی اونو میشنوه. 
هنگام خواندن کتاب گاهی تاریکی رو حس کردم، گاهی نور مثل پرتوهای خورشید تمام ذهنمو مملو از روشنی میکرد، گاهی بهار بود و سرسبزی، گاهی زمستون بود و برف. 
شاید بشه گفت یه تاریخچه ی کامل بود از یک عشق. 

واقعا گاهی تسکینی جز نوشتن نیست. 
      

33

        «پایان رابطه» نوشته ی گراهام گرین نویسنده ی پرکار انگلیسی است. 
در آغاز مطالعه کتاب گمان می کنید با داستانی درمورد خیانت رو به رو هستید، اما کمی بعد نویسنده شما را در مورد چیستیِ موضوع اصلی داستان دچار ابهام می کند و گزینه هایی از قبیل«خیانت، عشق، نفرت» را پیش رویتان قرار می دهد، اما در واقع محوریت اصلی داستان در مورد «ایمان» است، درباره جدال بر سر اثبات یا انکار وجود خدایی نادیده. 
درگیری شخصیت ها با موضوع اثبات وجود یا انکار وجودخدا، به اندازه ی میزان اهمیت نقششان در قصه تعریف شده است، تعریف هایی نه کم و نه زیاد، دقیقا به اندازه. 
گراهام گرین شخصیت ها را به گونه ای پرداخته که در طول داستان دچار قضاوت درباره افکار و عقاید و اعمال آنها نشدم، حتی با تک تک آنها همدردی کردم، درکشان کردم، و گاهی دلم میخواست شخصیت سارا را در آغوش بگیرم و دلداری اش بدهم. 

«پایان رابطه» در حقیقت قصه ی عشق و خیانت، نفرت و حسرت است با محوریت و هدف ایمان. 
هر شخصیت از طریق قصه ی خودش در پایان به ایمان آوردن به خدا یا حداقل قانع شدن به عدم انکار و جدال بر سر اثبات عدم وجود خدا می رسد. 
سارا از راه توبه از عشق و خیانت، بندریکس از راه احساس توامان عشق و نفرت، هنری از راه عشق و حسرت و پریشانی و اسمایت از راه عشق و معجزه. 
وجه مشترک همه ی شخصیت ها برای رسیدن به ایمان به وجود خداوند، عشق است. 
یکی از ویژگی های جذاب این کتاب بازی نویسنده با زمان است، رفت و آمدی بی نظم در عین حال منظم میان گذشته، حال و آینده. 
کتاب به مانند فیلمی کلاسیک روایت شده، انگار که تمام شخصیت ها در مقابل شما در حال زندگی هستند و شما به تماشایشان نشسته اید. 
بر اساس این کتاب دو اقتباس سینمایی ساخته شده است، یکی در سال ۱۹۵۵،چهار سال پس از انتشار کتاب، و دیگری در سال ۱۹۹۹.
در پایان باید بگویم که خواندن این اثر جزو بهترین خاطرات کتاب خوانی ام شد.
      

39

        ترجمه خوب مهمترین بخش کتاب های خارجی است، و در مورد کتاب هایی با محتوای طنز این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند. 
خوشبختانه مترجم در کتاب «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها» به خوبی توانسته طنز داستان را به خواننده منتقل کند. 
کتاب پیش رو در سبک پست مدرنیست ادبیات معاصر جهان است. 
داستان از دقایقی قبل از نابودی زمین و ساکنانش آغاز می شود. 
داگلاس آدامز نویسنده ی این کتاب، داستان را در چهار جلد دیگر ادامه می دهد و بعد از مرگش جلد ششم و آخر این مجموعه به دست ایون کالفر با بهره گیری از آرشیو یادداشت و نوشته ی های چاپ نشده ی آدامز، نگاشته می شود. 
اگر به ادبیات پست مدرن علاقمند نیستید واتفاقات و جریانات خلاف عادت برایتان قابل قبول و درک نیست خواندن این کتاب حوصله شما را سر خواهد برد؛ اما اگر داستان های تخیلی و علمی که هیچ تناسب منطقی با دنیای واقعی ندارند شما را به وجد میاورد قطعا این کتاب جزو تجربه های خوشایند کتاب خوانی برای شما خواهد بود.
      

29

باشگاه‌ها

📚فیلتاب📽

41 عضو

صبحانه در تیفانی

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

قمارباز

6

چیزهای تیز

5