یادداشت‌های reyhaneh bano (90)

          یکی از بهترین کتاب های نوجوانی که خوندم.
نویسنده خیلی خوب تونسته بود احساسات  تنهایی ،ناامیدی و بعد امید و اراده آیریس رو  نشون بده.
خوندنش لذتبخش بود❤️
        

          ی عاشقانه کیوت در فضای دانشگاهی😍😍🥰
.
.
.
.
.
.
ی امتیازی که کم دادم به خاطر ترجمه و گاها ویراستاری بود .
        

          هیچ وقت فکر نمیکردم روی پدر شخصیت اصلی کراش بزنم🤣😅😅
        

          خیلی کم بود و اطلاعات بیشتری رو دوست داشتم توش باشه مثلا داستان شبح بارون خونین و یا توصیفات دقیق از تالار های گروه های دیگه و.....
        

          ایده انجمن کتاب بازها ،رتبه بندی و پنهان کردن کتاب ها، امکانات و ماجراجویی هاش خیلی  برام جذاب بود . کاش فقط توی دنیای کتاب نبود و واقعی میشد ...
غرق شدن توی دنیای نوجوان هایی که عاشق کتابن لذت بخش بود❤️
.
.
.
.
.
پ.ن با اندکی اسپویل:
آخرای کتاب بخش درگیری بچه ها با رمورا  ،پیدا شدن یهویی اقای هولیستر  یکم توی ذوق زد😅هرچند بعدش توضیح داد چرا اونحا بوده ولی بازم ی جوری بود😁
        

          اوایلش روند خوبی داشت اما هرچی جلو رفت از جذابیتش کم شد و پایانش اصلا از نظرم خوب نبود ی جورایی مسخره تموم شد....

        

          روند معمایی و  هیجان انگیز خوبی داشت ...
        

          ...
.
        

          .
.
.
.
.
.
.
کی فکرشو میکرد هنری (که از نظرم ی شیطان به تمام معنا بود) چیزی تربیت کنه که دست شیطانو از پشت ببنده.....
        

           داستان عاشقانه این جلد نسبت به جلد قبلی هیجان بیشتری داشت ...امااااااا ،امان از ترجمه و ویراستاری 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
.
.
.


 (بوسه رو بغل ترجمه کنی اونم جایی که کاملاااااا مشخصه منظور چیه؟ی جورایی توهینه هم به خود مترجم هم به خواننده)
        

          اسمش باعث شد یاد سریالی به همین اسم بیفتم برای همین شروعش کردم .
داستان کیوتی داشت اما شخصیت های کتاب و سریال کاملا باهم متفاوتن .(اصلا ربطی به هم ندارن مگر تم عاشقانه و قدیمی بودنشون)
با وجود این اگر از سریال بریجرتون خوشتون اومده به نظرم از اینم خوشتون خواهد اومد.
.
.
.
پ.ن:ترجمه جای کار بیشتری داشت.
        

          دیو  و دلبر با داستانی جذاب تر از داستان دیزنی (البته از نظر من😁)
اما کتاب واقعا به ی ویراستاری و ویرایش جملات نیاز داره ،خیلی از جمله بندی ها درست نیست  و ارتباط با داستانو کم میکنه.
.
.
.
.
در انتها می‌تونست پایان بندی قشنگ تری داشته باشه .....
        

          حقیقتا پایان غیر قابل حدس و غیرمنتظره ای بود
        

          خیلی ماجرای بانمکی داره 😂😁
 از اونجایی که انیمیشن بچه های بد رو دیده بودم  موقع خوندن ی جورایی صدا ها و لحن ها شونم تصور میکردم که خنده دار ترش میکرد...
.
.
.
.
. 
من تا جلد ۷رو با اشتراک فیدی پلاس خوندم اما وقتی قیمت چاپی مجموعه رو دیدم  برام  زیاد بود.

        

          این کتاب برام خیلی جذاب بود🥰
 . تصاویر پر جزییات و زیبا و اینکه بدون حتی وجود یک کلمه بتونی داستان رو دنبال کنی و ی جورایی برای خود قصه گویی هم بکنی و بال و پر بدی به تصاویر 😍
.
.
.
پ.ن:مجبور شدم تصویری که برای بریده کتاب بود رو با کیفیت پایین تری بزارم که حجمش بخونه 🤦🏻‍♀️😔
        

          عاشق تصاویر کتاب شدم😍🥰
        

          شهر اشباح به نظرم یکی از شاهکارای استدیو جیبلی . آرت انیمه،توجه به جزئیات و داستان اصلا همه چیزش عالیه . 
صد در صد دیدن انیمه اش  جذاب تره.

اما این کتاب ؛برای آرت بوک بودن  تصویر های به شدت کیفیت پایینی داره به خصوص عکس های صحنه های شب .چینش عکس ها از نظرم مشکل داره . (بعضی از عکسا خیلی کوچیکن و دیدنشون با اون کیفیت پایین تقریبا غیر ممکنه).
برای کتاب داستان بودن هم  خلاصه است  اما اصل مطلب رو میرسونه.
در هر دو صورت امتیازی که بهش دادم برای داستان خوب انیمه بود نه کتاب . 


        

          حقیقتا فقط دوتا  داستان بود که به اسم کتاب میومد...
        

          حقیقتا این جمله ی توصیف عالی بود از کتاب
«ورود به قصر به معنای قدم زدن در مسیری خونین است.»
        

          روند داستان اون اوایل به شدت کند بود و درگیر سفر زمانی و پیچیدگیش، اما هر چی جلو تر رفت  راز ها ی خانواده کم کم برملا شد و پایان هر فصل با ی چیز شوکه کننده رو به رو می‌شدی....
.
.
بیشتر ،داستان حول عشق زن  و مادر خانواده به زندگیشه و تلاش هایی که برای حفظ خانواده میکنه...
.
.

اما جذابیتش برای من این بود که برخلاف سفر در زمان هایی که یکهو  ی بازه زمانی زیادی رو عقب میرفت و بعد به جلو حرکت میکرد در اینجا کاملا برعکس بود و جنیفر روزانه به عقب برمیگشت تا به دلیل ها و ریشه های اون اتفاق برسه...