یادداشت‌های نازنین مهدوی (18)

طرحی از یک زندگی
          اول تلاش همیشگیِ شریعتی برای فهمیدن. نوشتن و نوشتن و نوشتن. همواره در تکاپو بودن و یکی شدن او با مسئله و دغدغه به گونه‌ای که او را از سایر هم‌قطارانش جدا می‌کرد. نخوابیدن‌ها و کارکردن ها. خلاقیت‌ها و شیوۀ برخوردش با دانشجویان در کلاس و امتحان. همگی برای من خیلی جدید بود. علاقه‌ای که به تبدیل کردن مسجد ارشاد به موسسۀ ذوابعاد داشت هم نشان از فهم ساختاری و تشکیلاتیِ وی برای تولید علم و سخت جدید است.  در یک جایی از کتاب به این نکته اشاره می‌کند که چرا کسی به دنبال تولید غذای جدید نیست و همه دارن از غذاهای موجود که استفراغِ افراد دیگر است تغذیه می‌کنند. 

از سوی دیگر مطالعات و مکاتبات شخصی خود را بنا بر رسالت جمعی که احساس کرده بود از یاد نبرد که خب برای من بسیار باارزش است.

نکته‌ای که ذهن من را درگیر کرده است خودِ شریعتی است که تا انتهای کتاب هم همچنان زیر سایۀ محمدتقی شریعتی است. خیلی دونستن سخته. خیلی خوندن سخته. الآن که بیشتر می‌دونم علی شریعتی چرا علی شریعتی شد فاصلۀ بیشتری با او حس می‌کنم. بی‌شک این احساسات تا حد زیادی غلط است. اما متاسفانه به شکل عجیبی وجود من را فرا گرفته. اینکه شریعتی در تمام کتاب از مردم و توده و حق آنان صحبت می‌کند اما شریعتی در زندگی شخصی‌اش هم مردم نبود. شاید دقیق ندونم منظورم از مردم چی هست. اما احساس می‌کنم پیوند قابل انکار شریعتی با نهضت آزادی ها و روشنفکران مسلمان هیچ گاه او را از سطح نخبگانی به سطح عامه ایران نیاورد. از طرف دیگر هم بنظرم حرفم غلطه. نمی‌دونم دنبال چی‌ام اما راه و بیراه فرنگ رفتن شریعتی و نشست و برخواستش با آدم های کله گنده ایران و جهان خیلی ذهم رو درگیر کرد. اینکه کتاب ابوذر پیشنهاد ترجمۀ پدرش بوده که او به فرزندش واگذار کرده و خب مگه چند نفر این توانمندی رو دارند؟ اینکه آموزه‌های شریعتی برای پدر من منجر به تحرک اجتماعیِ او و مثلا آدم حسابی شدنش نمی‌شه(منظور مشهور شدن است) و فقط از او یک معلمِ خوب و پدری فهیم می‌سازد ولی در بسترِ خانوادگی شریعتی از او «علیِ شریعتی» می‌سازد. تمام نزاع من بر امکانات و فرصت‌هایی هست که به یک آدمی در زندگی رو می‌کند. 

پ.ن: خدایا عقده‌ام را مانع عقیده‌ام قرار نده.
اما این روشنفکر بودن شریعتی برای من خیلی قابل تأمله. و به هر اندازه بیشتر وارد کلونی های روشنفکری می‌شود بیشتر از مردم بودن دور می‌ماند. 
        

2

تمایز و امتیاز
          این کتاب براساس پایان‌نامۀ ارشدِ غزاله چیت‌ساز پژوهشی در  مدارس مذهبی دخترانه به نگارش درآمده است. در متن پیش رو ابتدا نظر کلی خودم را ناظر به کتاب خواهم گفت و در ادامه به نگارش نکات قابل تأمل کتاب برای رجوع در آینده خواهم پرداخت.

ابتدائاً من همچنان خودم را مخاطب کتاب نمی‌دانم و جای خالی مواجهاتی همچون خودم را با دانش‌آموختگان مدارس غ.انتفاعی در کتاب حس می‌کنم. هر چند شاید اساساً چنین نقدی با توجه به سوأل پژوهش بی مورد باشد. اما دریافت من از کتاب همچنان نگرانیِ آسیب وارد شده به طبقه تن‌آسای مذهبی بود و نهایتاً این کتاب را هم می‌توان به عنوان درس عبرت به سایر افراد این طبقه و دانش‌آموز حال و گذشته و آیندۀ این مدارس توصیه کرد. در حداقلی‌ترین حالت من به دنبال دیگری‌ترین افراد برای این گروه در کتاب می‌گشتم که حجمِ ناراحتی و ناامیدی آنان نیز یکبار در مواجهه با این افراد به صدا در آمده باشد. ما نادیده گرفته شدیم. ما فقط موضوعی بودیم برای بیان ناکارآمدی‌های نظم غ.انتفاعی...

تا حدی تجربیات و نکات ذکر شده در کتاب برایم تکراری بود چرا که من بارها به طور زیستی آن را تجربه کردم اما این احساس که «من بی‌خودی ایراد نمی‌گیرم» بلکه شهودهایی قریب به واقعیت دارم به شدت در روحیه‌ام تأثیر گذاشت. در یکسری موارد با نتیجه‌گیری‌‌های چیت‌ساز مخالف بودم خصوصاً جمع‌بندی‌هایی که در پیوند با مذهبی بودن این مدارس و افراد بود. البته یک نکته قابل‌توجه عدم تعامل من با این گروه از فارغ‌التحصیلان مدارس ارتدوکس مذهبی است و اساساً شاید یک نقد محدود بودن داده‌ها به دانش‌آموزان مدارس خیلی خاص مذهبی و خالی بودن جای مدارس جدید مذهبی با رویکرد دیگری که تأکیدات علمی بیشتری دارند و در حذف نواقص موجود در نظم مدارس هستند؛ مشهود بود. برای مثال ایدۀ متنوع بودن مدرسه در مدارس شرف‌الدین و فائزون در مقابل زیست گلخانه‌ای آسیب‌زا در این مدارس علم شده است. یا دیگری بودن بر اساس جنسیت خیلی برای من پذیرفته نیست. خوب حرف می‌زنن چون اعتماد به نفس خوبی دارند.

یکسری موارد مانند آیندۀ این افراد یا دقیق شدن در مواجهه با دیگری‌ها در دانشگاه و یا نقل‌وقولی از بازخورد این افراد بعد از علم یافتن به اینکه دوستان یا همکلاسی‌هایشان فارغ‌التحصیل مدارس غ.انتفاعی هستند. گزارشات در پیش از دانشگاه و یک ورود اندکی به دانشگاه تمام می‌شد و جای خالی دنیای پس از دانشگاه مثل شغل مثل ازدواج و مانند این‌ها خالی بود.

پ.ن: منظور از «خود» در متن، دانشجویان برامده از مدارس دولتی و  مناطق حاشیه‌ای(غیرازتهران و چند استان پرقدرت) با فارغ‌التحصیلان مدارس غیرانتفاعی در دانشگاه است.
        

6

زمین سوخته
          اولین کتابی که از احمد محمود خواندم.
 تا به حال جنگ را از این زاویه که محمود به تصویر کشیده بود ندیده بودم. از نگاهِ مردمِ شهری جنگ زده. 
این کتاب بر خلاف توقعی که از روشنفکران  دارریک گه قالباً ضدجنگ است اصلا ضد جنگ نیست.
اقلیت و اکثریت را کامل به تصویر کشیده است. خوبی این کتاب این هست که حتی الامکان توصیف کرده است.
تمام سعی خود را کرده است که اگر ارزش را هم میخواهد به کسی نسبت دهد در سایه انسان و نقش انسان در بحران‌ها باشد.
سنگین بودنِ مواجۀ آدمی با سوگ عزیزان را به خوبی به تصویر کشیده است. 
زوالِ معنا. چند دستگی آدم ها و تصمیم های افراد در شرایط یکسان را به خوبی به تصویر کشیده است. 
جزئیات را به شدت گرامی داشته است.
حمایت و خانواده و نمایاندنِ جایگاه خانواده در آن بازه از تاریخ به خوبی صورت گرفته است.
از  به دنبال قهرمان نیست.شاید چون ارزش‌گذاری پرهیز می کند. و اگر هم بخواهد اجازه می دهد کاراکترها که گویی مردم هستند آن را به نمایش درآورند.
این نگاه جدیدِ محمود به شدت من را تحت تاثیر قرار داد.
آنچه اهمیت دارد برای او مواجه ی انسان است با وقایع. شاید مواجۀ انسانی با وقایع. 
شاید برای مثال جنونی که بر روی کتاب سایه انداخته است را بتوان نام برد. نمایش بلایی که بر سر انسان می آید. نمایشِ رنج‌های آدمی.
ازطرفی شخصیتِ ننه باران خیلی خیلی برایم جدید بود. آن سهمی هم که تمامی افراد برای خود از انقلاب می خواستند و سربزنگاه‌ها منتِ تظاهرات خود را برسرِ نظامیان می گذارد.
نمایشِ خوبِ حال و هوای انقلابی که در کشور وجود دارد.
از طرفی تاکیدِ وی بر کارگرانِ صنعت نفت، عدالت اجتماعی و فقر و به قولی مفاهیمی که در پیوند با شخصیتِ احمد محمود به عنوانِ فردی چریک و توده ای قدیم است نمایانگرِ نویسنده ای متعهد و دغدغه‌مند است که از وظیفه و با ذوق می نگارد.
روزمره بودن کتاب و شخصیت هایِ تکراری کتاب و سرانجامی که نویسنده به طور ضمنی برای همه ی آنها در نظر گرفته است و نشان دادنِ تغییر این افراد پس از وقوع اتفاقاتی که در زندگیشان چه از لحاظ ظاهری و چه باطنی می افتد، بسیار خیره کننده بود . حرفه ای بودن محمود را نشان می دهد.
پایان بندی به غایت شگفت انگیزی  و منحصربه‌فرد بود.
        

32

جدال دو اسلام: جدال اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی (گزیده جلد بیست و یکم صحیفه امام (ره))
          کتاب  خوبی هست برای آشنایی با شیوه حکومت‌داری از نظر امام(ره). با توجه به تغییراتی که ایشون پس از جنگ تحمیلی
و شهادتِ پیشگامانِ انقلاب برای بقایِ  انقلاب و کشور در پیش می‌گیرند.
جمع این کتاب با ولایت‌فقیه امام خیلی جالب بود برام.
ضمن اینکه وصیت‌نامه امام خیلی مهم است در فهمِ آخرین نسخه به روزرسانی شده امام پیش از رحلت :)
نگاه جهانی امام در جدال دو اسلام و تاکیدشون بر مستضعفین بسیار بسیار برایم ستودنی بود.
شیوۀ نگارش نامه‌ها بسیار آموزنده بود. ایشان در عین حال که هر بار تاکید می‌کردند ب شما علاقه‌مند هستم و رعایت انصاف نقدشان را بازگو می‌کردند.
این توامان دیدن نقدها و تعریف کردن از افراد برای نگه داشتنشون و ناامید نشدنشون بسیار جالب بود. حتی به آقای منتظری نمی‌گن برو تو از انقلاب بیرونی می‌گن برو توی حوزه و فعالیت‌های علمی به مردم و انقلاب خدمت کن. با اینکه بارها به ایشان می‌گویند که تریبونِ منافقین شدند.
در کل امام روح‌الله قلبمان را تسخیر کرده است.

        

0