بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آسیا در برابر غرب

آسیا در برابر غرب

آسیا در برابر غرب

3.7
10 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

27

کتاب آسیا در برابر غرب شامل دو بخش است: «نیهیلیسم و تاثیر آن بر تقدیر تاریخی تمدن های آسیایی» و «موقعیت تمدن های آسیایی در برابر سیر تطور تفکر غربی» بستر تحول تفکر غربی است که سیری منظم از زبر به زیر، از تفکر شهودی به جهان بینی تکنیکی، از آخرت نگری و معاد به تاریخ پرستی داشته است. حکم کردن به این که، این تطور در جهت پیشرفت بوده است یا سقوط، وابسته به دیدی است که ما از تاریخ و سرنوشت بشریت داریم. تمدن های آسیایی در وضع کنونیشان، در دوره فترتند، دانستن این که این دوره فترت چگونه است و چه ماهیتی دارد، موضوعی است که می خواهیم در این رساله بشکافیم و بکاویم.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آسیا در برابر غرب

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آسیا در برابر غرب

آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجانملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص و سنتقطارباز: ماجرای یک خط

صد کتاب سدهٔ اخیر (سالی یک کتاب)

88 کتاب

نه ریویو می‌نویسم، نه متن حلاجی‌شده و تحلیلی. به قول نظامی‌ها فعلا دنبال عملیات نیستم، بیشتر دارم شناسایی می‌کنم. انتخاب‌هایم یقینی است؟ نمی‌دانم؛ ولی باورپذیر است. معیار انتخابم مهم بودن اثر در امروز مملکت است و پیوند محکم آن با هویت امروز ایرانی‌ها و اگر اینها صادق نباشد فرم اثر هم ناقص می‌ماند. کتابهای تخصصی از دایره این انتخاب بیرون هستند، کتاب‌های ابتر و در زمان مانده هم همین طور. غالب کتابهای انتخابی خوبند، ولی گاهی چیزهایی مثل غربزدگی آل‌احمد خیلی مهم و هنوز مسئله هستند اگرچه بد باشند. (چند تایش در به‌خوان نیست؛ از جمله مادران و دخترانِ مهشید امیرشاهی) ۱۳۰۱: افسانه، نیما یوشیج ۱۳۰۲: باغ بهشت، نسیم شمال ۱۳۰۳: دیوان عارف، عارف قزوینی ۱۳۰۴: کلید استقلال اقتصادی ایران، احمد متین دفتری (در به‌خوان نیست) ۱۳۰۵: ایران‌شاه، ابراهیم پورداود ۱۳۰۶: ایران باستانی، حسن پیرنیا ۱۳۰۷: حافظ تشریح، عبدالحسین هژیر ۱۳۰۸: تاریخ ادبیات ایران، جلال‌الدین همایی (در به‌خوان نیست) ‍۱۳۰۹: از پرویز تا چنگیز، حسن تقی‌زاده ۱۳۱۰: سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی ۱۳۱۱: یک سال در آمریکا، عیسی صدیق ۱۳۱۲: تاریخ ایران، عباس اقبال آشتیانی (در به‌خوان پیدایش نکردم) ۱۳۱۳: بیست مقاله، محمد قزوینی ۱۳۱۴: جنگ ده سالهٔ ایران و روس، جمیل قوزانلو ۱۳۱۵: پیام من به فرهنگستان، محمدعلی فروغی ۱۳۱۶: پیامبر، زین‌العابدین رهنما (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۷: تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۸: غزالی‌نامه، جلال‌الدین همایی ۱۳۱۹: تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی ۱۳۲۰: دیوان اشعار، پروین اعتصامی ۱۳۲۱:‌ کلید فهم قرآن، شریعت سنگلجی ۱۳۲۲: بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه‌نوری ۱۳۲۳: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت ۱۳۲۴: التفاصیل، فریدون توللی (در به‌خوان نیست) ۱۳۲۵: لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا (مهم‌ترین کتاب قرن) ۱۳۲۶: سبک‌شناسی، محمدتقی بهار (در به‌خوان نیست!) ۱۳۲۷: سه تار، جلال آل‌احمد ۱۳۲۸: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، محمود محمود ۱۳۲۹: خاطرات و خطرات، مهدی‌قلی هدایت (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۰: تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی ۱۳۳۱: هرمزدنامه، ابراهیم پورداود ۱۳۳۲:‌ سفری به مسکو، محمود تفضلی (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۳: امثال قرآن، علی‌اصغر حکمت ۱۳۳۴: مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی ۱۳۳۵: زمستان، مهدی اخوان‌ثالث ۱۳۳۶: تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۷: برگزیده داستان‌های شاهنامه، احسان یارشاطر ۱۳۳۸: معصوم پنجم، جواد فاضل ۱۳۳۹: قلمرو سعدی، علی دشتی ۱۳۴۰: نبردهای محمد، نصرت‌الله بختورتاش ۱۳۴۱: غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد (ضروری‌ترین مضّر) ۱۳۴۲: ایلخچی، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۳:‌ خسی در میقات، جلال آل‌احمد ۱۳۴۴: سواد و بیاض، ایرج افشار ۱۳۴۵: اهل هوا، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۶: دیوان اشعار، شهریار ۱۳۴۷: توپ، غلامحسین ساعدی ۱۳۴۸ سووشون، سیمین دانشور ۱۳۴۹: در عین حال، نجف دریابندری ۱۳۵۰: سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب ۱۳۵۱: رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن ۱۳۵۲: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد ۱۳۵۳: همسایه‌ها، احمد محمود ۱۳۵۴:‌ جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۵۵: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ۱۳۵۶: آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان ۱۳۵۷: کلیدر، محمود دولت‌آبادی ۱۳۵۸: قصه‌های مجید، هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳۵۹: اوراق تازه‌یاب مشروطیت، ایرج افشار ۱۳۶۰: آشفتگی در فکر تاریخی، فریدون آدمیت ۱۳۶۱: زمین سوخته، احمد محمود ۱۳۶۲: صحیفه امام، سیدروح‌الله خمینی (این کتاب هم در به‌خوان نیست که البته طبیعی است! توی هیچ کتاب‌فروشی این‌وری آن‌وری هم دیگر نیست!) ۱۳۶۳: غم‌های بزرگ ما، رضا براهنی ۱۳۶۴: خاطرات الهیار صالح، سیدمرتضی بشیر ۱۳۶۵: دفتر ایام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۶: با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، نادر ابراهیمی ۱۳۶۷: تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۸: بزم‌آورد، عباس زریاب خویی ۱۳۶۹: نقطهٔ رهایی، گلعلی بابایی ۱۳۷۰: قبض و بسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش ۱۳۷۱: نخست‌وزیران ایران، باقر عاقلی ۱۳۷۲: مدار صفر درجه، احمد محمود (کولاک رمان فارسی) ۱۳۷۳: زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران، جواد طباطبایی ۱۳۷۴: نامه‌های دکتر مصدق، محمد مصدق  ۱۳۷۵:‌ سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان ۱۳۷۶: یادداشت‌های روزانه، مهدی بازرگان (در به‌خوان نیست) ۱۳۷۷: در کارگاه نمدمالی، خسرو شاهانی ۱۳۷۸: مجموعه اشعار، احمد شاملو (بهترین شاعر معاصر) ۱۳۷۹: همپای صاعقه، گلعلی بابایی و حسین بهزاد ۱۳۸۰: بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، رضا براهنی ۱۳۸۱:‌خانهٔ دایی یوسف، اتابک فتح‌الله‌زاده ۱۳۸۲: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، جواد طباطبایی ۱۳۸۳: شب ژنرال‌ها، خسرو معتضد ۱۳۸۴: ما و راه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی ۱۳۸۵: تاسیان، هوشنگ ابتهاج ۱۳۸۶: دستور زبان عشق، قیصر امین‌پور ۱۳۸۷: سورهٔ انگور، علیرضا قزوه ۱۳۸۸: مجموعهٔ اشعار، حسین منزوی ۱۳۸۹: نفحات نفت، رضا امیرخانی (امیدوارکننده‌ترین مأیوس) ۱۳۹۰: با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۳۹۱: در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان ۱۳۹۲: روزنوشت؛ یادداشت‌های روزانه شهید حسن باقری، احمد دهقان ۱۳۹۳: گزیده اشعار، علی معلم دامغانی (متفکرترین شاعر معاصر) ۱۳۹۴: فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، مسعود فراستی (کامنت‌های مؤلف کتاب را ماندنی می‌کند) ۱۳۹۵: تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی (مشکل ایران چیست؟ درد کجاست؟) ۱۳۹۶: آدم ما در قاهره، محمد قائد ۱۳۹۷: قطارباز، احسان نوروزی ۱۳۹۸: ملت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی (اصل بحث اینجاست؛ مصنّف دردِ تن را بهانه کرد تا بیشتر بهش نپردازد)  ۱۳۹۹: آذربایجان و شاهنامه، سجاد آیدنلو ۱۴۰۰: مادران و دختران، مهشید امیرشاهی (بهترین نویسندهٔ زن ایرانی؛ حسن ختام سیاهه) (متأسفم که این کتاب در به‌خوان نیست)

پست‌های مرتبط به آسیا در برابر غرب

یادداشت‌های مرتبط به آسیا در برابر غرب

            کتاب با تکرار کلام تکان دهنده نیچه آغاز میشود"شبح نیهیلیسم بر درگاه است" و نشان میدهد که نیهیلیسم تقدیر تاریخی غرب است:
 "این تصادفی نیست که بولشویسم شوروی زاده نیهیلیسم روس است، همچنانکه رایش سوم بر ساخته نیهیلیسم غربی. به یک اعتبار می توان گفت که نبرد استالینگراد، میدان برخورد دو نیهیلیسم اروپایی یعنی نیهیلیسم آلمان و روس است. هر دو به نام یک اسطوره دنیوی شده به جان هم افتادند: آلمانها به نام اسطوره نژادی ، روسها به نام اسطورة طبقاتی. در هر دو مورد انسان به یک مفهوم تھی و انتزاعی، یعنی نژاد برتر با طبقه ناجی بشریت کاهش یافته است."
سیر تفکر غرب را میکاود و میگوید که چطور غرب در یک تطور نگاه فلسفی از مابعدالطبیعه افلاطونی نزول میکند و به تفکر تکنیکی میرسد. این تعبیر "نزول" هم از من نیست. از شایگان است:
 "وجود در هر عصر به صورتی دیگر جلوه می کند یا به قول هایدگر چیز دیگر می گوید. وجوه بروز و استتار آن از آغاز تفکر غرب تا به امروز تاریخ خود وجود است که گاه به صورت ایده درمی آید، گاه انرژی، گاه جوهریت، گاه ذهنیت، گاه اراده معطوف به قدرت، و سرانجام آخرین مرحله استتار آن ظهورش به صورت اراده معطوف به اراده است که همان تفکر تکنیکی باشد، یعنی آنچه در هیات سیطره تفكر تکنیکی امروزی جهانگیر شده است."
 این کتاب که حدود یک دهه بعد از "غرب زدگی" جلال نوشته شده به همان مفهوم تمسک میکند و آن را تقدیر تاریخی ما میداند
البته باید بگویم  "اگر بگوییم کتاب غربزدگی جلال از نقره است، این کتاب از طلا است. عالی است."
"غربزدگی حاصل تقدیر تاریخی و روح زمانه بی است که در شرف گذراندنش هستیم. غربزدگی خود وجه دیگری از همان نا آگاهی به تقدیر تاریخی غرب است. غربزدگی یعنی جهل نسبت به غرب، یعنی نشناختن عناصر غالب تفکری که مالا غالبترین و مهاجمترین شیوه جهان بینی موجود بر روی زمین است."
دو مقابله مهم هویت شرق با غرب را در وجود گاندی و مائو بررسی میکند و دلایل شکست گاندی و پیروزی مائو را مطرح میکند:
 "گاندی نوعی جوکی بود و مائو نوعی محتسب. جنگ بین عارف و محتسب، بين مجنون و عاقل، بین عاشق و هشیار، حدیثی است که نمونه های آن را در ادبیات خودمان بسیار می یابیم. این دو رویاروی هم بوده اند و خواهند بود. یکی جامعه را از بیرون میخواهد تغییر بدهد، دیگری انسان را از درون، یکی به ظاهر می پردازد و دیگری به باطن، یکی به زور روی می آورد و دیگری موجب شکفتگی می شود. جنگ بین این دو، جنگ بین دو دیدگاه است: معنویت آسیا و سیطره غرب"
پدیده ناسیونالیسم را یک پدیده کاملا غربی معرفی میکند. البته در انتهای کتاب هم در گریزی کوتاه از ناسیونالیست های ایرانی که ژست ضدعرب میگیرند انتقاد میکند.
 "ابن سینا و غزالی، پیش از آنکه ایرانی باشند، مسلمان بودند و ایرانیت، صفتی بود که به این جوهر مشترك رنگ می داد، مشخص می کرد ولی آنرا تعیین نمی کرد. اسلام دایره بزرگی بود که همه را در بر می گرفت. هویت ایرانی، عرب وترك حكم دایره های کوچکتری را داشت که در دایره بزرگ با هم یکی می شدند و رنگ خاص خویش را نیز حفظ می کردند. اختلافی که امروز بین کشورهای اسلامی درباره هویت ملی فلان متفکر وجود دارد ناشی از ناسیونالیسم غربی است."
 شواهدی از هنر و معارف شرق می آورد که ثابت کند ما خیلی پیش از فروید ناخودآگاه را میشناختیم و میدانستیم باید با آن مدارا کرد و اگر لازم شد مهارش کرد:
 "کوششی که اساطير وشمایل نگاری آسیایی برای مهار کردن نیروهای ناآگاه مصروف داشته اند حیرت انگیز است. زیرا اینان به فراست میدانستند که اگر سد و قالب های تفکر اساطیری و تمثیلی که مهار کننده نیروهای غریزی و ناآگاه طبیعت هستند، فرو بریزند، دیاری دیگر قادر به مهار کردن آنها نخواهد شد."
 از حجاب بزرگ بین غرب و آسیا یعنی زبان صحبت میکند و مفاهیمی که اساسا امکان ترجمه به طرف دیگر را ندارند:
 "اگر امروز زبان ما از برگرداندن مفاهيم علمي جديد عاجز است و امانتی که از گذشته به ما رسیده بود دیگر بدرد نمی خورد و خودمان نیز موجودات سر درگمی شده ایم یکی از علتش ارتباط زبان و تفکر است. نابسامانی فرهنگی کنونی، ما را موجوداتی «گسسته دماغ » (اسکیزوفررنیک) کرده است. زبانمان ترجمه است و گفت و گویمان «دوبله». ارتباط زبان و تفکر بیش از آنست که تصور می رود."
نهایت سطحی نگری در منظر انسان گرایی (هومانیسم) غربی را این گونه نشان میدهد:
 "طبیعتی که به کمیت صرف و عینیت محض کاهش یافته و انسانی که معروض سلطه نیروهای نا آگاه است دو وجه یک پدیده هستند، همچنانکه مفهوم زیربنا و روبنای ایدئولوژیهای جدید زیر و بالای دنیائی تھی از هر معنا هستند.
فرو افتادن جایگاه هنر اروپایی از عالم مجردات به دنیای ناخود آگاه، و تنزل حقیقت به عینیت اشیاء، و در نتیجه تسلط تکنیک، بر سراسر زمین، حاصل همان روش تقلیلی تفکر غربی است."
مفاهیمی مثل "امانت" و "خاطره قومی" را مطرح میکند و از تلاش غرب برای پر کردن خلا ناشی از نبود "امانت الهی" میگوید:
 "ملتی که امانت را از دست بدهد ناگزیر است چیز دیگری جایگزین آن کند. غرب چهارصد سال است که امانت خود را از دست داده و در این مدت متفکران غربی به فکر چاره بوده اند. استقرار حکومت قانون، حقوق بشر، حاکمیت ملی، آزادی انفرادی، ثمر چندین سده زحمت و کوشش پارسایانه است و غرب توانست به تدریج نظام مدنی را جایگزین نظام مذهبی کند."
یکی از بخش های مفید کتاب بررسی چهار قطب اصلی تفکر آسیایی یعنی ایران، هند، چین و ژاپن است. در این بخش مثالهای جالبی برای شناخت نوع بینش متفکران هر یک از این چهار قطب فکری مطرح شده است.
"یکی از استادان بودایی می گوید. از جوانی زندگی را وقف طلبگی کردم، «سوترا» ها و تفاسیر را به دقت خواندم، تنها چیزی که نصیبم شد، اختلافات بینهایت الفاظ بود و این بدان ماند که بخواهیم شنهای اقیانوس را بشمریم. بودا سرزنشم کرد وگفت: تو را از شمردن گنجهای دیگران چه سود؟»"
 و در مقابلش مثالهای جالبی برای شناخت انسان غربی و فاصله عمیقی که با انسان شرقی دارد:
 "وقتی از یک کوهنورد انگلیسی پرسیدند چرا باید قله «اورست» را فتح کرد، پاسخ داد: چون آنجاست. این انگیزه هرگز از ذهن یک هندی یا تبتی نگذشته بود، زیرا برای آنها، آنجا بودن صرف، انگیزه کافی برای تحمل این همه مشقت نبود. دانستن اینکه چرا «آنجا بودن» یعنی «ابژه» بودن، اینچنین کششی برای روح مبارز غربی دارد، مستلزم اینست که به ریشه های عناصر غالب فرهنگیش پی ببریم."
بخش بسیار مفید بعدی مقایسه هنر شرق و غرب و وجوه تمایز آن دو است:
 "تکرار در هنر آسیایی که همواره همان الگوها را بر می گزیند، یکنواختی ملال انگیز نیست، همچنانکه تنوع خیره کننده هنر غربی قهرا گویای عمق دید این هنر نیست. هنر آسیایی در پس الگوهای یکنواخت، جویای جوهر آنچنانی چیزهاست جوهری که باید هر بار در نحوه بیان هنرمند از نو زنده شود و بازتابد . همانطور که دو موج دریا، علی رغم شباهتشان، هیچگاه همسان نیستند."
و بالاخره تنها نسخه ای که برای مقابله با این تقدیر تاریخی هولناک یعنی غربزدگی، ماشینیسم و نهایتا نیهیلیسم مطرح میکند شناخت دقیق غرب و تربیت کردن انسان هایی است که هم شرق و هم غرب را به عمیق ترین شکل بشناسند و فقط به ظواهر بسنده نکنند:

 "برد عظيم تفکر غربی در دورنمای دید تاریخی روشن میشود وگرنه سروکارمان یا با آمریکاییهای عرفانزده است که شمارشان رو به افزایش است یا جوانان غربزده ایرانی وآسیایی. برای اینکه بتوان این دو دید را مقابله کرد نیازمند کسانی هستیم که بتوانند نقش رابط را به عهده گیرند. کسانی میتوانند نقش رابط را عهده دار باشند که به معنی راستین، ذوجنبتين باشند، یعنی هم تفکر غربی را از درون بشناسند و هم به فضای تفکر ایرانی و اسلامی باز باشند."