یادداشت‌های فرفری موی غزل‌ساز (65)

        چه مشکلی با اضافه کردن نقش دابی به فیلم داشتن که اینجا هم وقتی گروه ارتش دامبلدور لو میره، نشون نمیدن دابی به هری هشدار داده؟ یا دوست چو  بوده که همه‌چی رو لو داده نه خودِ چو؟ 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        چرا توی فیلم، برای مرحله‌ی دوم باید نویل لانگ باتم به هری  گیاه آبشش‌زا بده در حالی که توی کتاب دابی بهش کمک کرده؟؟؟؟ 
چرا توی فیلم، اشپزخونه‌ی هاگوارتز نشون داده نشده؟ میتونست خیلی جذاب بااااشه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

          مگه قشنگ‌تر از داستان‌های فانتزی و دنیای قشنگی که خلق می‌کنن داریم؟ 
داستان خیلی قشنگی داشت. حتی قسمت عاشقانه‌ی داستان برای منی که خیلی به این ژانر علاقه ندارم دوست‌داشتنی بود. پایان داستان هم خوب بود. روند داستان در عین آروم پیش رفتن، به هیچ وجه خسته‌کننده نبود و به لطف دنیای جذابی که نویسنده خلقش کرده بود، با اشتیاق به خوندنش ادامه دادم.
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد دختری به نام کلمنتاین و پدرشه که توی شهر کوچکی به ثبت کابوس‌ اهالی مشغولن. قرن‌ها پیش به دلیل نفرینی که بر سرزمینشون حاکم شده، هر شب و در ماه نو، کابوس افراد زنده و به حقیقت تبدیل میشه. کلمنتاین و پدرش باید از کابوس‌ها اطلاع داشته باشن تا بتونن با کابوس‌ها مبارزه کنن و شکستشون بدن.
اما همه‌چی با ظاهر شدن برادرهایی دوقلو بهم  می‌ریزه. دوبرادر کلمنتاین و پدرش رو به دوئل دعوت می‌کنن تا کنترل شهر رو به دست بگیرن. 
اما چه اتفاقی میفته؟ آیا کلمنتاین و پدرش موفق میشن از حق خودشون دفاع کنن؟ 
امتیاز در گودریدز: 4.08
        

2

          خیلی خوشحالم که داستان این کتاب قراره ادامه پیدا کنه و بی‌صبرانه منتظر ترجمه‌ی جلدهای بعدی هستم. دنیایی که نویسنده خلق کرده، خیلی جالب و قشنگه. داستانِ دوست‌داشتنی بود و پایانش هم مطابق انتظارم تموم شد.
خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد دختری به نام رُزیه که همراه با مادرش در کلبه‌ای نزدیک دریا زندگی می‌کنه. مادر رُزی هیچ توجهی بهش نمی‌کنه، باهاش حرف نمی‌زنه و بهش ابراز محبت نمی‌کنه. رُزی میدونه چیزی اشتباهه، اما نمی‌تونه حدس بزنه که چی.
تا اینکه یه شب، بر حسب تصادف، قوه‌ی دیدش فعال میشه و با ارواحی آشنا میشه که راز وحشتناکی رو براش فاش می‌کنن. 
مادرش توسط دزد خاطره طلسم شده و تموم خاطراتش رو از دست داده. همزمان که رُزی شاهد برملا شدن رازهای دیگه‌ای در مورد مادرشه، به این نتیجه میرسه که باید با دزد خاطره روبرو بشه و مادرش رو نجات بده.
اما رُزی چطور باید این‌کار رو انجام بده؟ سلاح مخفی که به کمکش می‌تونه جادوگر رو شکار کنه کجاست؟
امتیاز در گودریدز: ۴.۰۲
        

7

          یکی از بهترین کتاب‌هایی بود که توی این ژانر خوندم. این کتاب، سرگذشت پرفراز و نشیب دختری هندی به نام لاکشمیه  که مجبور میشه توی سن پایین ازدواج کنه، از دست شوهر آزارگرش فرار کنه و بعد از تحمل سختی‌های بسیار، بدون اینکه مرتکب کار خلاف یا زشتی بشه، شغل آبرومندی برای خودش دست‌وپا کنه. حناکاری.
لاکشمی سال‌ها کار می‌کنه تا بتونه خونه‌ی رویاهاش رو بسازه، اما وقتی به تحقق آرزوهاش خیلی نزدیکه، با همسر سابقش روبرو میشه. همسر سابقش تنها نیست، دختر سیزده ساله‌ای همراهشه که ادعا می‌کنه خواهر لاکشمیه.
بعد از ثابت شدن این موضوع، لاکشمی خواهرش رادا رو زیر بال و پر خودش می‌گیره و سعی می‌کنه با این تغییر در برنامه‌ها و روند زندگیش کنار بیاد. اما اتفاقات بدی یکی بعد از دیگری براش میفته.
اتفاقاتی که صبر لاکشمی و اعتبارش رو آزمایش می‌کنه  و به خطر میندازه. آیا لاکشمی می‌تونه از شر شوهر سابقش خلاص بشه؟ آیا خواهرش رادا براش دردسر درست میکنه؟
امتیاز در گودریدز: 4.18
        

1

          خوندن کتاب‌هایی که در مورد کتاب‌ها و کتابفروشی‌هاست، همیشه برام لذت‌بخشه. انگار آرامشی که توی خوندن کتاب‌ها وجود داره، حتی توی داستان‌هایی در موردشون هم پیدا می‌شه.
پایان خوش داستان رو خیلی دوست داشتم. سرنوشت شخصیت‌ها، حتی جدی‌ترینشون، خیلی خوب تموم شد. عشقی که توی کتاب بود، به زیبایی به تصویر کشیده شده بود. اگه یه داستان خوندنی و آروم میخواین، بهتون این کتاب رو پیشنهاد می‌کنم.
خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد دختری به نام ساراست که در سوئد زندگی می‌کنه و از طریق مکاتبه، با زن مسنی به نام ایمی اشنا شده که ساکن شهر کوچکی به نام بروکن ویله. سارا به دعوت ایمی، برای گذروندن تابستون به این شهر کوچیک سفر می‌کنه اما با حقیقت تلخی روبرو میشه. ایمی فوت کرده.
سارا که دلتنگ چیزی در سوئد نیست، تصمیم می‌گیره تابستون رو در بروکن ویل سپری کنه و کم‌کم عاشق این شهر کوچیک با مردم عجیبش میشه که بهم اهمیت میدن و  همیشه هواش رو دارن.
سارا به کمک اهالی شهر، کتابفروشی کوچیکی باز می‌کنه تا کتاب‌های ایمی رو در اختیار علاقه‌مندان به مطالعه قرار بده  و به تدریج این کتابفروشی، نقل محافل و شهرهای اطراف میشه. شهر سوت‌وکور بروکن‌ویل کم‌کم شلوغ و پرسروصدا میشه و همه‌ی اینا به لطف ساراست.
آیا بعد از اتمام تابستون، سارا به سوئد برمی‌گرده؟ سارا با دلتنگی و احساس تعلقی که به بروکن‌ویل پیدا کرده باید چی‌کار کنه؟
امتیاز در گودریدز:  3.56
        

1

          روایت‌های ضدونقیض زیادی در مورد اون روزها، جنایت‌ها و اردواگاه‌هایی مثل آشویتس وجود داره. افراد زیادی اون دوران رو باور ندارن و قصه می‌دونن. اما به نظر من، درد و رنجی که توی سرگذشت تک‌تک روایت‌گران وجود داره و در عین شباهت، هر کدوم متفاوته، نمی‌تونه خیالی و قصه باشه.
به شخصه، خوندن این روایت‌ها برام بسیار دردناکه. اما می‌خونمش تا بدونم قساوت و سنگدلی، انسان‌ها رو به کجا می‌کشونه. قدرت‌طلبی و نژادپرستی، چه بلایی سر وجدان آدم‌ها میاره. جنگ، تا چه اندازه می‌تونه مخرب باشه و دست‌های نوجونی شونزده ساله رو به پیرزنی شصت ساله تبدیل کنه.
روایت تک‌تک این افراد، پُر از درده و واقعا در عجبم چطور تونستن این حجم از رنج رو در قالب کلمات بیان کنن. چطور تونستن روحیه‌شون رو نبازن و بعد از جنگ به زندگی ادامه بدن. اگه به سرگذشت این افراد بازمانده علاقه دارین، پیشنهاد می‌کنم کتاب‌‌های خالکوب آشویتس، پسری با پیژامه‌ی راه‌راه و انسان در جستجوی معنا هم مطالعه کنین.
خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان در بحبوحه‌ی جنگ جهانی روایت میشه و روایت‌گر زندگی دختری به نام دیتاست که به همراه خونواده‌ش به اردوگاه کار اجباری تبعید میشه. دیتا تبدیل به کتابدار آشویتس میشه. شغل خطرناکی که باید از هشت کتابی که مخفیانه وارد اردوگاه شدن، مراقبت کنه و اونو در اختیار افرادی مثل معلم‌ها بذاره.
آیا دیتا میتونه از پس این کار بربیاد؟ آیا دیتا موفق میشه پایان جنگ رو ببینه و جون سالم به در ببره؟
امتیاز در گودریدز: 4.15
        

2