یادداشتهای امیرعلی مینکی (86) امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش تماشاگر در سایه جلد 3 کارلوس روئیس ثافون 4.0 7 تماشاگر در سایه، مثل نفسِ آرام پشت پنجرهی بخارگرفته، نه برای دخالت، که برای دیدن؛ دختری میان اسباببازیها و سکوت، ایستاده بود—نه برای بازی، که برای فهمیدن آنچه نباید دیده میشد. 0 5 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش هزاران روز خاطره شانون هیل 4.2 5 هزاران روز خاطره، مثل دفترچهای خاکخورده در دلِ برج، پر از زمزمههای دختری که نوشت تا فراموش نشه؛ نه برای نجات، که برای زنده موندن در خاطرهها. هر صفحهاش، یک روز حبس، یک قطره امید، یک تکه از دختری که با کلماتش دیوارها رو شکست. 0 3 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش افلیا لیزا کلاین 4.0 7 افلیا، مثل گلِ وحشی کنار رود، لطیف و بیپناه؛ نه برای جنگیدن، که برای شکفتن آمده بود. اما دنیا با او نجنگید—فقط فراموشش کرد؛ و او در آب، آخرین ترانهاش را بیصدا خواند. 0 2 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش بام نشینان کاترین راندل 3.7 13 بامنشین، مثل سایهای آرام روی بلندترین نقطهی خانه، نه برای دیده شدن، که برای دیدن؛ جایی که سکوت با باد همصداست و خاطرهها مثل لباسهای شسته، روی بندِ آسمان خشک میشن. 0 3 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش آخرین درخشش ریچارد پل اونز 4.3 5 یه لحظهی کوتاه قبل از خاموشی، جایی که امید مثل نورِ کمجونِ غروب، هنوز لجبازی میکنه؛ اوانز با نگاهی تلخ و مهربون، نشون میده چطور آدم میتونه تو تاریکی بدرخشه؛ آخرین درخشش، نه برای نجات، برای اینکه فراموش نشه. 0 1 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش مدرسه جن زده آر.ال. استاین 3.8 4 مدرسهای که خودش یه خاطرهی زندهست، پر از چیزایی که نباید باشن؛ ترسی که آروم میخزه زیر پوست، نه از هیولا، از چیزایی که هنوز تموم نشدن؛ استاین با یه شیطنت خاص، بچهها رو میبره جایی که حتی سکوت هم نگران میشه. 0 2 امیرعلی مینکی 13 ساعت پیش کودک44 تام راب اسمیت 4.2 10 کودک ۴۴؟ حسش مثل نفسکشیدن زیر آب، وقتی حقیقت ممنوعهست و ترس، قانون. 0 3 امیرعلی مینکی 19 ساعت پیش قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 202 عاشق این کتاب شدم 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش بی صدایی ریچل مید 4.1 20 بیصدایی مثل ایستادن وسط یک فریادِ نشنیدهست—جایی که سکوت، بلندترین حرف را میزند. 0 3 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش بیهوشی گردن کرمن 4.2 54 بیهوشی حسِ بیدار شدن توی یه زندگی ناآشناست—جایی که گذشته، مثل یه رازِ فراموششده، کمکم خودش رو نشون میده. 0 3 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش بی پروا جلد 2 لورن رابرتس 4.5 65 بیپروا حسِ دویدن وسط آتیشه—جایی که عشق و وظیفه، مثل دو شمشیر متقابل، قلب رو نشونه میگیرن. 0 4 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش باغ مخفی فرانسس هاجسن برنت 4.0 43 باغ مخفی حسِ شکفتنِ خاموشه—جایی که تنهایی، با لمس طبیعت، به امید تبدیل میشه. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش زنی در کابین 10 روت ویر 3.5 54 زنی در کابین ۱۰ حسِ گیر افتادن توی یه کابوس دریاییه—جایی که سکوتِ آب، صدای یه قتل رو پنهون میکنه. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش این کتاب ممنوع است آلن گرتز 4.2 65 حسِ یه مونولوگ خستهست—جایی که زن، با خودش حرف میزنه تا شاید از خودش فرار کنه. 🫥🗣️ 0 2 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش کورالین نیل گیمن 4.0 40 کورالین حسِ یه کابوس رنگی رو میده—جایی که زیبایی، یه نقاب ترسناکه و شجاعت از دل تنهایی میجوشه. 0 2 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش راز داوینچی دن براون 4.1 43 راز داوینچی، یه تعقیبِ نفسگیر بین هنر و حقیقت—جایی که هر نماد، یه درِ بستهست به دنیای پنهونِ باورها. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش شگفتی! آر.جی. پالاسیو 4.5 94 شگفتی، یه پسر با صورتی متفاوت و قلبی آشنا—کسی که یادمون میده مهربونی، قشنگترین شکلِ دیدنه. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 130 زنان کوچک، قصهی دلهای بزرگ توی تنهای نحیف—دخترهایی که با نخ و نثر و نذر، زندگی رو قشنگتر از قصهها میدوزن. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش ضد فاضل نظری 4.2 71 ضد، فریادیه علیه روزمرگی و تسلیم—روایتی از کسی که میخواد خودش باشه، حتی اگر همه چیز علیهاش باشه. 0 1 امیرعلی مینکی 20 ساعت پیش فتح خون سید مرتضی آوینی 4.7 106 فتح خون، روایتِ عطش و آگاهیست؛ سفری از دل تاریخ به عمق ایمان، جایی که خون، زبان حقیقت میشه. 0 1