یادداشت‌های مهسا (23)

          در این کتاب ما به همراه راوی در یک تاکسی نشسته‌ایم و هر روز مسیری کمابیش ثابت را طی می‌کنیم طی این مسیر اما هر بار مسافران جدید، رانندگان جدید و اتفاقات جدیدی منتظر ما هستند و راوی نکته پرداز طناز کتاب ما را از وقایع آن روز آگاه می‌کند از دعوای زن و شوهری راننده تاکسی تا زلزله‌ای که آن روز آمده، از موضوع مرگ مارادونا تا مهاجرت اجباری جوانان، از خبر قتل یا خودکشی صفحه حوادث روزنامه تا غم‌های کوچک و بزرگ و حتی عشق‌های نوجوانی و جوانی.

این کتاب زبانی روان و ساده داره و اتفاقاتی که درش رخ میده بسیار حس واقعی بودن رو به آدم منتقل میکنه حسی که انگار خودت بعنوان شخصی در اون تاکسی حضور داری و من با خیلی از متن های این کتاب واقعا خندم گرفت  یا ترسیدم و اضطراب رو حس کردم.
سروش صحت همیشه عالیه👍
        

          خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت، بیشعوری است. این چیزی است که «خاویر کرمنت» در کتاب بیشعوری به آن اعتراف می‌کند. اما جای نگرانی نیست. کرمنت صادقانه می‌گوید که خودش هم قبلاً بی‌شعور بوده و توانسته خودش را درمان کند. او این کتاب معروف را نوشته تا راهکارهای عملی درمان این عارضه را به دیگران هم نشان دهد. به‌نظر می‌رسد که بی‌شعوری یکی از دغدغه‌های اصلی کرمنت است و او در این اثر توضیح می‌دهد چرا بعضی ها بیشعورند. سایر آثار خاویر کرمنت هم در فضایی مشابه نوشته شده‌اند. «بی‌شعورهای گردن‌کلفت»، «بی‌شعورهای ابدی» و «توطئه‌ی بی‌شعورها» از کتاب‌های این نویسنده هستند که در همه‌ی آن‌ها، جنبه‌های متفاوتی از بی‌شعوری و راهکارهای شناخت و مقابله با آن ارائه شده است. می‌توان به‌جرئت گفت که این کتاب در ایران، بیشترین طرفدار را دارد. آن‌قدر که حتی از کسانی که چندان اهل کتاب و کتاب‌خوانی نیستند هم نام این کتاب را می‌شنوید. نکات و مواردی که در این کتاب آمده، می‌تواند به شناخت رفتارهای نادرست خود و اطرافیان و نحوه‌ی مقابله با آن‌ها، کمک کند. با استفاده از همین راهکارهاست که می‌توانیم زندگی سالم‌تر و آرام‌تری برای خود و دیگران ایجاد کنیم🤌🏻💖
        

          🍀زمانی که راز پخش شد، به سرعت در سرتاسر دنیا از فردی به فرد دیگر منتقل شد. امروزه میلیون‌ها نفر در کشورها زندگی خود را با روش‌های اعجاب‌انگیز این دانش، دگرگون کرده‌اند.

🍀هنگامی‌که مردم از راز آموختند که چگونه می‌توان زندگی را تغییر داد، هزاران داستان واقعی را با من در میان گذاشتند و من بصیرت بیشتری دربارۀ علل بروز مشکلات در زندگی مردم پیدا کردم و با این دانسته‌های جدید، دانش جدید "قدرت" حاصل شد، دانشی که می‌تواند زندگی را فوراً تغییر دهد.


🌎چیزهای فراوانی وجود دارد که باید از آن آگاه باشید. چیزهای زیادی نیز وجود دارد که شما باید دربارۀ خود و زندگی‌تان، آن‌ها را درک کنید. همۀ این‌ها خوب است؛ در حقیقت ورای خوب و فوق‌العاده است.
        

          کتاب بادام🥜
√بعضی آدما تو این دنیا هیچ درکی از احساسات ندارن یا بهتر بگم، نمیتونن هیچی حس کنن. نه ناراحت میشن، نه خوشحال میشن، نه میترسن... و به دنبالش، حتی نمیتونن احساسات بقیه رو درک کنن تا متناسب باهاش واکنش نشون بدن.
🧠دلیلش هم به خاطر اختلال در بخشی از مغزشونه که مسئولیت پردازش این احساسات رو داره و با این اختلال متولد میشن
√کتاب بادام داستان پسر نوجوانیه که از این اختلال مادرزادی رنج می‌بره..
اون نمی‌تونه احساسات، اتفاقات و رویدادهای اطرافش رو درک کنه...☹️
•حتی زمانی که یه قاتل مادرش رو به قتل می‌رسونه هیچ واکنشی نشون نمیده :)
وجود این دست از آدم‌ها نوعی چالش به همراه داره هم برای خودشون و هم اطرافیان...
این کتاب رو بخونید تا با این چالش ها همراه بشید😍 
یه رمان خیلی تأثیر گذار که می‌تونه به همه‌ی ما چیزهای زیادی رو یاد بده!🖇
        

          «پستچی» صرفا یک داستان عاشقانه نیست؛ عشق در آن دستمایه کاوشی روان‌شناختی قرار گرفته و آرزوها، شکست‌ها و امیدهای یک نسل را بازتاب می‌دهد.

 داستانی پرکشش و زیبا! از کتاب هایی که ممکن است آن را باز و دیگر به زمین نگذارید!

متن داستان خسته کننده نیست و خیلی از قسمت های این رمان غیر قابل پیشبینی است که خود باعث جذابت بیشتر می شود. "پستچی" عاشقانه ای است که عشقِ با سختی و مشقت را بسیار عالی توصیف کرده است.
 خوندنش رو به همه عاشقای کتاب توصیه میکنیم😉
        

          کتاب عزیزی که خیلی دوسش داشتم...مخصوصا فصل سوم عالی بود...نمایی کامل از بهشت برزخی رو با بیان بسیار خودمونی توضیح داد...

از این کتاب یه نکته برداشت کردم...این نکته شاید هزار بار به گوشم رسیده بود یا توی ذهنم رژه رفته بود اما با خوندن این کتاب انگار درون روحم نفوذ کرد....

✅این دنیا حتی کمتر از آنی است در برابر آنچه پیش روست...زندگی ابدی...

محبت کردن به کسایی که دوسشون داری یه اخلاق خوبه...
محبت به کسی که بهت بدی کرده یه اخلاق بسیار خوبه
اما...
انجام محبت در حق آدمی که اون محبت رو ازت دریغ کرده؛ یه روح بزرگ میخواد...یه نوع مبارزه با نفس...یه جنگ تمام عیار بین شیطان و نفست هست...
تاحالا این کار رو کردیم؟؟؟؟اگر نتونستیم،باید حسابی رو نیت هامون کار کنیم...

هر کاری که انجام دادی باید توی این سه چیز خلاصه بشه:
✅برای خدا
✅در راه خدا
✅به حساب خدا
        

          کیمیاگر با سبکی مشابه به داستان‌های شرقی روایت‌گر قصۀ پسر جوانی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را رها و به شمال آفریقا می‌رود تا در نزدیکی اهرام مصر گنجی مدفون شده را پیدا کند. او در مسیرش، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می‌داند و یک کیمیاگر آشنا شده و نیز عاشق فاطمه، دختر صحرا می‌شود. همه‌ی آن‌ها هدایت‌گر سانتیاگو در مسیر جست و جویش هستند. پائولو کوئیلو در این اثر از جملات قصار و پرمعنایی استفاده کرده که به سهم خود داستان را بسیار زیبا و دل‌نشین کرده است.

نویسنده در این رمان به مخاطبان خود این مفهوم را می‌رساند که اگر در زندگی هدفی پراهمیت دارند، هیچ‌وقت آن را غیرقابل‌ دسترس ندانند و برای آن تلاش کنند چرا که هر چه بیشتر ادامه دهند بیشتر شایسته نتیجه‌ای والا خواهند بود. سانتیاگو در طول سفر خود احساساتی از قبیل اشتیاق، ترس، تنهایی، عشق و حتی شکست را تجربه می‌کند اما همچنان مصمم به راه خود ادامه می‌دهد.

کوئیلو در این کتاب با اتکا به‌ نقد از زندگی روزمره، همه‌چیز را با تخیل شروع می‌کند اما در آخر آنچه برای خواننده روشن است تحقق رویا و آرزویی است که محال پنداشته شده بود. سانتیاگو نمادی از تمامی انسان‌هایی است که می‌خواهند برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند، هرچند دیگران آن را حتی با قوه تخیل خود محال بدانند.
پایان این کتاب من و بشدت غافلگیر کرد🫠
        

          نمیدونم چند درصد از نوشته های این کتاب  واقعیت داره
اما مطمئنم که شمس و مولانا واقعا بهترین دوستای هم بودن
قاعده های این کتاب از زبان شمس آدم رو به فکر فرو میبره و باعث میشه آدم دلش گرم شه.
بیشتر از همه تو این کتاب دلم برای کیمیا سوخت چون عشقش به شمس واقعی بود اما شمس به عقیده ی خودش کار اشتباهی کرد که باهاش ازدواج کرد و دوباره برگشت توی خلوت خودش با خدا..
و مدام به این فکر میکردم که اگر شمس با عالم غیب در ارتباطه چرا هیچ چیز بهش الهام نمیشد که دل کیمیا رو نشکنه و اون رو به اون حال و روز نندازه
هنوزم ذهنم درگیره و سوالای زیادی دارم
در کل کتاب جالبی بود اما دوستانی که فیلمش رو دیدن گفتن کتابش بهتره و توی فیلمش خیلی چیزا بیان نشده و داستان کتاب رو عوض کردن ....اما خودم هنوز فیلمش رو ندیدم .
        

          این کتاب اثر جلال آل احمد که تا حالا هیچ اثری ازشون نخونده بودم.
این کتاب دغدقه ها و سطح اجتماعی انسان ها در دوران قدیم و سطح و جایگاه زن در زندگی مردان رو به تصویر میکشه...
کتابش به صورت چند داستان کوتاه نوشته شده که من داستان زن زیادی،سمنو پزون و بیمه و خانم نزهت الدوله رو از بقییه بیشتر دوست داشتم و داستان جا پا واقعا من و گیج کرد...
در کل خوب بود نمیشه ازش ایراد زیادی گرفت اما ترجیحا دیگه سمت اثارشون نخواهم رفت...
        

          یکی دیگه از آثار آقای ضابطیان که پیشنهاد میشه بهتون. 
این کتاب سفرنامه کانادا.
تا قبل از خوندن این کتاب اطلاعات زیادی درباره کانادا نداشتم 
مثلا از رستوران های خیابانی ،پیتزا های شارژی که سر آدم کلاه میذارن،ژاک کارتیه،نوشابه های زنجبیلی،نوشابه کانادا درای،زیبایی های خیابان مونترال،فروشگاه های فروش لباس از پوست حیوانات ،مغازه ی ماری‌جوانا...و خیلی چیزای دیگه که انقدر دقیق و جامعش رو حتی توی گوگل هم نمیتونید پیدا کنید...
تصاویر کتاب ها به دلیل قیمت بصورت سیاه سفید چاپ شدن اما داخل پیج اینستاگرام آقای ضابطیان همه ی عکس هارو میشه بصورت رنگی و واضح دید...
بعد از خوندن هر کتاب هایلایت سفر به اون کشور رو چک میکنم و همه چیز توی ذهنم واضح تر شکل میگیره❣️
        

          باید اعتراف کنم که من با خوندن کتابای آقای ضابطیان عاشق سفرنامه شدم و به خودم قول دادم تا آخر امسال همش و بخونم
این کتاب باعث شد من به جاهایی توی ذهنم سفر کنم که نمیدونستم اصلا همچین جاهایی ام وجود داره 
و با شنیدن اسم کشور های دیگه فکر می‌کنیم اونجا همه چی خوبه و هیچ کسی هیچ مشکلی نداره
اما با خوندن کتابای آقای ضابطیان تمام خوب و بد همه چیز در کنار هم قرار میگیره و داستان های واقعی رو شیرین میکنه .
برای من دیدن تصاویر توی کتاب هاشون واقعا لذت بخش و اینکه توی ذهنم چیزایی که میخونم و به همون شکل که بوده میتونم تصور کنم .
کتاب سباستین هم از دغدقه و مشکلات مردم کوبا تا زیبایی های این کشور رو به تصویر میکشه🥰
        

          مسئله مهمی وجود داره اینه که آدم ها رفتارشون خیلی روی ما تاثیر گذاره و اگر فرد سمی نزدیک شما بشه خیلی میتونه بهتون انرژی منفی بده و حتی رونده زندگیتون تغییر بده....

اما حالا لیلیان گلاس در کتاب ادم های سمی  به شما خواهد آموخت که در برخورد با آدم‌های سمی چه بگویید یا چگونه بگویید تا آسیب کمترى متوجه شما شود. 
این کتاب نه‌تنها مى‌تواند سپرى براى نجات شما در مقابله با این قبیل افراد شود بلکه چشمان شما را باز مى‌کند و به شما نشان مى‌دهد که شما نیز چگونه فردى سمى در زندگى دیگران نباشید.

گلاس معتقد است که اگر یاد بگیریم چگونه زهرها و سمومى را که از جانب دیگران به سوى ما سرازیر مى‌شود مهار یا بى‌اثر کنیم، مى‌توانیم کینه، نفرت، خشم، و تعصبى را که فضاى روانى عصر حاضر را آلوده کرده خنثى کنیم؛ چراکه اگر شیوه و روش ما در مقابله با آدم‌هاى سمى اشتباه باشد مى‌تواند به سلامت روح و روان ما آسیب جدى بزند.
        

          این کتاب ترکیبی از افسانه ها در زمان قدیم کره داشت
متن کتاب بسیار روان و ساده بود اما با خوندن این کتاب توی بعضی قسمت ها واقعا گیج شدم و داستان از جایی به جایی دیگه میپره و بسیار افسانه ای و هر چند وقت یکبار باید کمی مکث کنی و فکر کنی و کتاب رو چک کنی متوجه بشی چه اتفاقی افتاد...
در کل اول داستان بسیار هیجانی بود و  پایان داستان رو دوست داشتم اما اقرار زیاد و  فرا افسانه ای بودن این کتاب من و اذیت کرد.
این کتاب رو فقط به افرادی پیشنهاد میکنم که داستان های افسانه ای دوست دارن.
        

          تا قبل از اینکه این کتاب رو بخونم، اسم جذابش همیشه برام اسرارآمیز بود، اینکه چه رازی پشت این اسم و چشم‌ها هست! 
سوالی که کل بن مایه‌ی این رمان بود. اما این چشم‌ها برای من نمایانگر آزادی و آگاهی و پیچیدگی زنان شد. 
زنی که در اون روزگار یک شخصیت زنانه و مدرنیته رو همزمان ابراز میکرد!
اون انتخاب میکرد، تصمیم میگرفت، عاشق میشد، رها میکرد و زندگی میکرد؛ زنانه و آگاهانه✨
        

          این کتاب یکی از عاشقانه‌های معروف جهان رمان است. فلورنتینو، جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده‌ای متوسط است. او فرزند نامشروع مردی است که صاحب یک شرکت کشتیرانی است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش که مغازه‌ای خرازی دارد زندگی می‌کند. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می‌شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه‌ای وارد می‌شود، با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می‌شود. فرمینا که مادرش را در کودکی از دست داده است با پدرش زندگی می‌کند.

🔸محور اصلی کتاب روایت داستان عشق فلورنتینو به فرمینا دازا است که علی رغم مخالفت‌های پدر فرمینا و دوری این دو از هم برای مدت چند سال باقی می‌ماند. اما فرمینا در ادامه داستان با مردی به نام اوبرینو که پزشکی محقق و به دنبال ریشه کن کردن وبا  بوده ازدواج می‌کند. فلورنتینو پس از ازدواج معشوقه‌اش به خود قول می‌دهد تا عشق او را در درون خود تا ابد زنده نگه داشته و به آن وفادار بماند ...
        

          بازهم من داستان ماجراجویی های  لوییزا کلارک بعد از مرگ ویل و سفر کاریش به نیویورک است .
من در این کتاب به خوبی شخصیت محکم و مستقل لو رو حس می کردم و همراه و همقدمش در خیابانهای نیویورک گام برمی داشتم.


لو بازهم میان دوراهی های پر پیج و خم زندگی در نیویورک گیر می کند و باز هم راهش را هر بار با خواندن نامه های ویل که از طریق مادرش به دستش رسیده پیدا می کند .ویل هنوزهم در ذهن لو زنده و پایدار است و در سختی ها به دادش می رسد 
این کتاب در سال ۲۰۱۸منتشر شده 


و پیام اصلی داستان این است که بدانیم همیشه راهی برای دوباره ساختن وجود دارد وفقط باید به درون خود رجوع کنیم
        

          کتاب من پس از تو هم با یک حادثه شروع می شود. حادثه ای که داستان کتاب بر آن سوار است. پس از تو به هجده ماه پس از مرگ ویل برمی‌گردد. با لوئیزا در وضعیتی روبرو می‌شوید که او از طرفی با غم از دست دادن ویل و از طرف دیگر با عذاب وجدان ناشی از کمک به او برای پایان دادن به حیاتش دست و پنجه نرم می‌کند. 
✅روحیه و زندگی او بسیار آشفته و پریشان است. لوئیزا دچار افسردگی شده حال آنکه ماه‌ها قبل به ویل قول داده بود که تمام تلاش خود را بکند تا زندگی هیجان‌انگیز و شیرینی را تجربه کند. اما حالا هیچ فعالیت خاصی انجام نمی‌دهد. لوئیزا بعد از مرگ ویل اکنون به لندن آمده و در آپارتمانی زندگی می کند که با پول ویل خریده است. لوئیزا در کافه فرودگاه مشغول به کار است، مدام درگیر خاطرات ویل است و در ذهنش با او گفت‌و‌گو می‌کند. داستان به همین صورت پیش می رود تا اینکه اتفاق عجیبی در زندگی لوئیزا رخ می دهد. اتفاقی که زندگی او را به حاشیه می برد.
این کتاب هم مثل کتاب من پیش از تو واقعا دوست داشتنی بود برام.
        

          یک عاشقانه دلگیر
کتاب من پیش از تو ماجرای زندگی پسری  به نام ویل را نقل می کند؛ ویل در خانواده ای مرفه زندگی لذت بخشی را  تجربه کرده است. وی طی یک حادثه تصادف قطع نخاع شده و اکنون تحمل پذیرش این روی زندگی را ندارد.
داستان کتاب، نقش عشق را در تحول زندگی انسان به وضوح به نمایش می کشد..
.
.
«کلارک تو در قلبم نشستی،از همان روز اولی که با آن لباس خنده دار و لطیفه های مسخره ات وارد شدی و قادر نبودی که کوچکترین چیزی که احساس میکنی بروز ندهی.تو زندگی مرا دگرگون کردی،خیلی،خیلی بیشتر از این پولی که زندگی تورا تغییر خواهد داد.خیلی به من فکر نکن اصلا دوست ندارم ببینم احساساتی شدی فقط خوب زندگی کن*فقط خوب زندگی کن* »
.
پ.ن:شاید همه ادمها در برهه هایی سخت، برای ادامه زندگی نیاز به یک کلارک داشته باشند که عاشقانه و بی دریغ کنارشان باشد و بی حوصلگی هایشان را بپذیرد و حس زندگی را در روح و تنشان بدمد...
        

          📚سمفونی مردگان زندگی یک خانواده ی سنتی و متعصب که در اردبیل در  اواخر سلطنت رضاشاه زندگی می کنند را روایت میکند.
کتاب از چهار فصل تشکیل شده که هرفصل از زبان یک راوی نقل میشود.
شخصیت اصلی رمان آیدین است شاعری جوان و روشن فکر که گرفتار خشم پدره سنتی خود میشود.

📚 معروفی در این کتاب دردسرهای یک روشنفکر را در سالهای ۱۳۱۰تا ۱۳۳۰از منظر دید چند شخصیت مختلف روایت میکند.

👣 تفاوت نسل جوان و نسل قبل رو ب خوبی بیان می‌کنه که فکر میکنم اکثرا لمسش کردیم.
👣داستان در فضایی تلخ وغم انگیز پیش می‌ره .
👣متن گیرایی داره  و فضاسازی کتاب بسیار قویه ،خصوصا جاهایی که راجب برف وسرما روایت میشه،اما خب به نظرم شاید سمفونی مردگان کمی گیج کننده باشه چرا که چند راوی داره و به کرات به زمانهای گذشته و حال می‌پردازند.