یادداشتهای سعیده رفیعی (66)
1403/8/10
من کتاب درباره خانواده های چند فرزندی زیاد خوندم تقریبا هرکتابی که دراینباره در اومده خصوصا خرده روایت های این چنینی من خریدمش ولی این یکی خییییلی تلخ بود به خصوص دو روایت آخر یکی ش درباره مرگ بچه شون بود یکی هم درباره اینکه یه خانواده ای از ناداری مجبور به فروش بچه آخرشون شده بودن وای خیلی بیشتر از ظرفیت من برای خوندن یه کتاب تلخ بود با وجود اینکه کتاب خوبی بود با این پایان زهرماری باید بگم دوسش نداشتم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/4/27

شما تصور کن: صحنه اول: یک مرد پرهیزکار، حافظ قرآن، مدرس تفسیر آیات و بسیار محترم که در کارنامه زندگیش نقطه سیاه برجسته ای نداره ۱۰ محرم ۶۱ ه و داره توی خونه کوچیکش در مکه تفسیر درس میده صحنه دوم: ۱۰ محرم ۶۱ ه همون روز و زمان و ساعتی ه که مرد پرهیزکار درحال تدریس ه اما اینجا صحرای کربلا ا مام حسین ع امام تک به تک داغ عزیز میبینه "امام" "نوه رسول خدا" همون رسولی که بهش قرآن نازل شد مرد پرهیزکار درحال قمار و فساد و فحشاست؟ نه ولی الویت شناس نیست و از قافله جا مونده با همین مثال محتوای اصلی کتاب رو میشه فهمید و این تعیین اولویت فقط در زمان امام نیست قرن ها بعد در زمان ما هم هست و نویسنده مداوم به این موضوع اشاره میکنه موضوع کتاب خیلی عالیه زمان شناسی و اولویت بندی طبق مسائل روز دین اسلام اما نحوه نگارش ایرادات خیلی واضحی داره که از کتاب پر فروش بعیده مثلا یک جاهایی خیلی ناگهانی زبان نوشتار به صورت عامیانه درمیاد در حالی که نقل قول ضرب المثل دیالوگ هم استفاده نشده ترتیب فصل ها منجر به انسجام کتاب نشده و به سختی باید ربطش به فصل های قبلی رو پیدا کنیم (یا حداقل برای من اینطور بوده) فصل ها کوتاهه خوشخوان و راحت ه درابتدای کتاب خیلی کوتاه درباره فضیلت امام حسین ع در عرش خدا از ازل گفته میشه بعد از اون بحث اولویت رو از جنبه های مختلف نگاه میکنه مثلا در یک فصل اولویت امام حاضر رو بیان میکنه در یک جا افرادی که به دلایل مختلف از همراهی امام سرباز زدند رو مثال میزنه مثلا فردی که ابتدای امر رفت تا به کار اقتصادی خانواده ش سامان بده وقتی کار تموم شد گفت حالا به کربلا میرم تا به امام حسین ع کمک کنم وقتی رسید عاشورا گذشته بود تا کسی که به امام ع گفت اسب م رو برای یاری تو میدم ولی از من نخواه خودم با شما بیام و... در فصلی از فضیلت عاشقان حسین ع در بهشت گفته شده و در فصل دیگری درباره دغدغه های مردمان امروز برای کارهای خدمت و جهاد و فرههنگ از بی دغدغگی تا وسواس در انتخاب اولویت کار و فصل های دیگه با همین محوریت موضوعی که در این یادداشت نمیگنجه و نوعی خلاصه نویسی ه درهرحال کتاب به ذهنمن بسیااااار جهت داد پیشنهادم برای تکمیل این موضوع در ذهن مخاطب کتاب، خوندن کتاب حسن گزینی انتشارات قرآن و عترت دانشگاه تهران و سخنرانی زمان شناسی استاد پناهیان ه (سخنرانی مربوط به یکی از دهه های محرم سالهای اخیره ، شاید حدود ۵ یا ۶ سال پیش میتونید با سرچ پیداش کنید) به نظرم این موضوع مهم انقدر جای کار داره که کتاب "دعوا سر اولویت است" میتونه به عنوان یه جرقه اولیه برای ذهن قابل قبول باشه ولی بیشتر از اون نه چون کتاب قوی از نظر پرداخت محتوایی و مستندات دینی نیست
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/2/23

کتاب یازدهم چالش ۳۰ کتاب واقعا جدی جدی این کتاب درباره آلزایمر ه پس برای بچه هایی که اطراف شون این اتفاق رو دیدن میتونه کمک کننده باشه که بهتر درک ش کنن اگر بچه ای تصوری از آلزایمر نداره وقتی چند صفحه از کتاب جلو رفتیم براش توضیح میدیم اگر قبل شروع کتاب توصیح بدید طبق تجربه من از بچه هایی غیر از بچه خودم (که طبیعتا به سن توضیحات این مدلی نرسیده) یا اصلا گوش نمیدن چی میگین میخوان زودتر کتابو باز کنن یا تو توضیح شما گیر میکنن و وقتی کتاب رو شروع کردین ذهن شون گیر اون چیز جدیدی ه که یادشون دادین پس بذارید با داستان همراه شن وقتی برای خودشون سوال میشه توضیح شما میشه یه تیکه از کتاب برای بچه هایی که اطراف شون با سالمند درگیر ن حالا یا باهاشون زندگی میکنن یا رفت و آمد، کتاب خوبی محسوب میشه ولو اینکه اون سالمند آلزایمری نباشه کتاب پر از تخیل ه و بانمک و بامزه ست کتاب پیام اصلی ش همدلی و مراقبت و دوستی ه که تا الان بالاترین امتیاز برای من همین دست کتابان که رو خودم خیلی تاثیر میذارن و دوسشون دارم نقطه ضعف داستان خانه سالمندان ه که اسمی ازش نمیاد ولی تو داستان متوجه این میشیم که پدربزرگ جایی ه که ازش مراقبت میشه و هر از گاهی میرن دیدنش رده سنی کتاب رو کانون مثبت ۷ گرفته که به نظرم منطقی ه داستان درباره پسر بچه ای ه که پدربزرگ براش داستان های تخیلی میگه مثلا درباره یه ملوان کخ توی انبار خونه شون زندگی میکنه و یه پای چوبی داره ته داستانای تخیلی هم بابابزرگ میگه: واقعا، جدی جدی! مدت ها میگذره و بابابزرگ دیگه مثل قبل نیست از پنجره مدام به بیرون نگاه میکنه آدما رو نمیشناسه لبخند نمیزنه و مات نگاه میکنه حالا نوبت پسر کوچولوئه اول تعجب میکنه ولی بعد تصمیم میگیره همون نقشی رو بازی کنه که قبلا بابابزرگ براش بازی میکرد داستان های تخیلی براشمیگه و تدریجا باعث میشه بابابزرگ بخنده، غذاشو بخوره و با اون همراه بشه البته که بعد از هر دیدار ، دفعه بعد اصلا یادش نمیاد که این پسر بچه کیه اما هربار پسر کوچولو با یه داستان جدید بابابزرگ رو به تخیل و رویا مییبره تا بخنده غذا بخوره و باهاش حرف بزنه :)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/2/16

در راستای چالش ۳۰ روز ۳۰ کتاب که در یک پست گذاشتم و قرار بود توی اینستا چالش پیش بره ، بزرگوارانی بودن که گفتن در بهخوان هم این چالش رو در قالب یادداشت برای هر کتاب داشته باشیم این چند روز به دلیل سفر نرسیدم و در حد کلیت یادداشت نویسی کتاب های قبل رو داشتم اما از امروز کامل تر مطالب رو میذارم: کتاب نهم چالش۳۰ چگونه میتوان بال شکسته ای را درمان کرد ناشر این کتاب کانون پرورش فکری ه و کانون برای کتاب هاش رده سنی رو لحاظ میکنه نظر کانون رده سنی نوجوان ه که بنده موافق نیستم و فاکتورهای متفاوتی برای رده بندی لحاظ میکنم و برای پسرم کتاب میخرم از نظر بنده این کتاب از پیش از دبستان مناسب ه و قابل خواندن به چند دلیل: ۱. متن بسیار ساده ست و طولانی شدن داستان با تصاویر اتفاق افتاده که ترکیب این دو برای کودک خیلی دوست داشتنی ه ۲. هیچ مفهوم انتزاعی غیر قابل درکی در داستان وجود نداره حتی موضوع یا کلماتی برای توضیح بیشتر برای کودک وجود نداره ۳. کتابی ه که مفاهیم ابتدایی انسانی داره و مهم تر از همه مامان بابا حامی هستن همه اینها بخشایی از فاکتورهای مهم کتاب پیش از دبستان ه (وقتی کتاب برای رده سنی پایین تر مناسب باشه برای رده های سنی بعدی به شرط جذابیت قابل خوندن هست ولی طبیعتا برعکسش کار درستی نیست) موضوع داستان، داستان درباره پرنده ای ه که درحال پرواز میخوره به شیشه یه برج بلند و میفته کف خیابون پر از رفت و آمد (چیزی شبیه به در خروجی متروهای پر رفت و آمد خودمون) و هییچکس به پرنده توجه نمیکنه جز یک نفر، یه پسر کوچولوی مهربون پسرک و مامان پرنده رو میبرن خونه قشنگی ماجرا اینه که مامان بابا هردو پایه ن برای نگهداری پرنده به پرنده آب و دونه میدن براش جای مراقبت آماده میکنن بال شکسته ش رو میبندن تا در نهایت با صبر و امید خوب میشه کل داستان در همین روند بهبود پرنده میره جلو اما با تصاویر زیاد و عااالی تونسته داستان رو گسترده و با جزئیات کرده و از اون دست کتاب هاست که حسابی میشه ا تصاویر همراه شد و اتفاقا یکی از دلایلی که کتاب برای پیش از دبستان هم مناسب ه این هست که اگر یک بچه کتاب رو باز کنه و نتونه حتی یک کلمه از کتاب رو بخونه با دنبال کردن تصاویر میتونه کل داستان رو متوجه بشه از ویژگی های مثبت این کتاب اینه که از اون دسته کتاب هایی ه که بسیار قابلیت گفتگو داره میتونید باز کنید و بگید مامان بیا ببینیم داستانش چیه تو برام بگو چی میبینی ؟ (البته این یه مهارت ه تمرین میخواد بچه ای که اولین بازش ه که کتاب میخونید براش احتمالا نتونه خودش شروع کننده باشه) یکی از ویژگی های مثبت کتاب توجه به زمان، صبوری و مرحله ای بودن بهبودی ه که عموما بچه ها تو دنیای واقعی خارج از داستان نمیتونن این رو درک کنن (شما بخونید کودک ۲ تا ۴ سال عمدتا) کتاب میتونه از نوع کتاب هایی با موضوع دوستداری محیط زیست و طبیعت قرار بگیره درعین حال پررنگ ترین موضوع توجه و مراقبت ه. درکل کتابی ه که خیلی میشه دوستش داشت :))
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.