بخوانید تا بدانید
راستش نمیشه چیزی گفت
فقط غم انگیز بود
دلم برای اون مرد سوخت
برای ساده بودنش
صاف و ساده نبود
ساده بود
یه سادهی خوب
که شاید هیچکس نبود که این حجم از ساده بودنِ زیبا رو درک کنه و آه.
ولی تهش نفهمیدم
چطور اون دختر معتقد بود که این فرد بهتر از اون فردی هست که دوسش داره
و عمیقا هم این فرد رو دوست داشت
اما رفت پیش مستاجرِ تازه پیدا شده؟
چرا واقعا؟