یادداشت‌های عرفان رحیم پور (63)

          کتاب یازدهم سال 1403
کتاب احساسی بود دوسش داشت شخصیت های دوست داشتنی داشت و خیلی از موضوعش خوشم اومد و منو جذب کرد به نظرم ایده خوبی هم به آدم میداد 
        

          کتاب دهم سال 1403
یه کتاب عالی دیگر 
با اینکه کتاب خیلی دارکی بود ولی خیلی منو جذب خودش کرد و عاشقش شدم
با اینکه کتاب سرنخ یا چیزی دیگه ای بهتون نمیده و اینطوری نیس که بتونی قاتل حدس بزنی و اصلا جای حدسیم نداشته داستان فقط اجازه میده باهاش همراه بشین ولی کتاب یه کشش خاصی داره که ادمو جوری جذب خودش میکنه که تا پایان ادامه بدی و اصلأ از داستان خسته نمیشی 
داستان برای من حداقل پایین خوشی نداشت نه اینکه داستان بد باشه اتفاقا برای من یکی از بهترین روایت ها رو داشت و با صدای آقای مهبد قناعت پیشه خیلی به من چسبید به نظر من نصف جذابیت داستان برای من گویندگی اون بود و خیلی دوسش داشتم
در کل عالی تر از این نمیشد یه داستان کوتاه و جذاب.
        

          کتاب نهم سال 1403
کتاب حس و حال خوبی بهم داد کتاب شروع خوبی داشت وسطاش یکم آدم حوصلش سر می‌رفت ولی آخرش ادمو شک میکنه ژانر جنایی قطعا ژانر مورد علاقه منه و بیشتر از اون کتاب های جنایی که تم روانشناسی دارن و قاتل درگیر مشکلات روانی هس این کتاب کشش خوبی داش و داستان شخصیت اصلی به نظرم کمک زیادی به خوب بودن داستان کرده بود
        

          کتاب هشتم سال1403 
خوب قطعا کتاب های جک ریچر نیازی به تعریف ندارن قطعا یکی از بهترین مجموعه کتاب های بود که خوندم این کتاب داستان عالی داشت و ادمو به خوبی جذب خودش میکرد این کتاب بیشتر بخاطر این انتخاب کردم چون میخواستم فصل دوم سریال ریچر ببینم ولی وقتی رفتم سراغ سریال در کمال تعجب دیدم مثل این نسخه از کتاب نیس بعد از کلی تحقیق متوجه شدم این فصل از سریال از رو نسخه یازدهم کتاب یعنی بدشانسی و دردسر ساخته شده  الان باید اون نسخه از کتاب بگیرم بخونم و بعد سریال و ببینم  سوالی که برای من پیش میاد خدایی این نسخه از کتاب عالی بود و یه سریال خوب ازش در میومد چرا یهو پریدن از نسخه یازدهم کتاب سریال ساختن
        

          کتاب هفتم سال1403
کتاب تو ژانر کمدی و جنایی بود با همه جنایی ها که خونده بودم فرق داشت و اونقدرا جدی نبود که با توجه به ژانر کمدی انتظار می‌رفت کتاب کشش لازم برای ادامه رو داشت شاید یه جاهای خسته می شدی ولی باز دوست داشتی ادامه بدی که بفهمی ادامه داستان چی میشه و به کجا کشیده میشه 
        

          کتاب ششم سال 1403 
به معنای واقعی کلمه فاجعه 
تبلیغات زیادی تو اینستاگرام برای این کتاب دیدم و ترغیب شدم که بخونمش یه داستان ساده  وابکی بود که به نظرم فقط بخاطر قسمت مثبت18 معروف شده که به نظرم همون قسمتشم مزخرف بود در کل باهاش اصلا حال نکردم و جز چرت ترین کتاب های بود که خوندم 
فقط یه سوال از اونایی که جلد های بعدیشو خوندن داستانشون مثل اینه آیا ارزش وقت گذاشتن دارن یا باید همینجا این مجموعه رو رها کنم؟
        

          کتاب پنجم سال ۱۴۰۳
راس واقعا مغز عالی داشت که ایده خوبی پرورش داد ولی ایکاش مغزشو در راه درست استفاده میکرد و برای بشریت خدمات بهتری انجام میداد با وجود این به نظرم یه زندگی نامه عالی بود و واقعا منو به خودش جذب کرد ولی ایکاش بیشتر به مسئله مواد مخدر و آثار مخربش می پرداخت تا شاید عده زیادی رو از این بلای خانمان سوز نجات میداد 
        

          کتاب سوم سال 1403
کتاب ساده و در حین حال قابل درک بود هیچوقت فکر نمی‌کردم عادت ها اینقدر در زندگی ما اهمیت داشته باشن ولی این کتاب به خوبی درباره عادت ها توضیح داده بود و راهکارهای خوبی برای ایجاد عادت‌های خوب و ترک عادت های بد پیشنهاد داده بود
        

          کتاب دوم سال1403
کالین هوور نویسنده ای که من عاشق کتاب هایش هستم واقعا داستان های متفاوتی می نویسه و فضای دارکی که تو کتاب هاش هس همیشه منوبه خودش جذب میکنه و همیشه یه غم خاصی تو کتاب هاش هس و واقعا نویسنده ای هس که شخصیت پردازی خیلی خوبی داره جوری که آدم حتی عاشق شخصیت بد داستان هاش میشه.
این کتاب یکی از دوست داشتنی ترین عاشقانه هایی که خوندم و خیلی برام متفاوت بود.
رو جلدش نوشته عاشقانه ای فراموش نشدنی میان یک نویسنده و الهه الهام بخشش وقتی این کلمه رو درک میکنین که کتابو تموم کنین و میفهمین واقعا جذاب و فراموش نشدنی هس این کتاب.
        

          کتاب اول سال 1403
داستان پردازی فضای خوبی داشت و داستان تو قصر اتفاق می افتاد که من دوسش داشتم ولی متاسفانه عشق بین شخصیت ها رو دوست نداشتم و کتاب خیلی جا ها برام خسته کننده میشد 

        

          کتاب چهلم(آخرین کتاب سال)1402
کتاب داستان خوبی داش و روند خوبی داشت من تعریف این کتابو زیاد شنیدم و فکر میکنم این باعث شد انتظارم از این کتاب زیاد بشه و حقیقتا بین دوست داشتن و نداشتنش موندم و گیر کردم داستان جوریه که اگه تا آخر ادامه ندیش متوجه قضیه نمیشی داستانم خدایی جذاب بود ولی بازم نمی‌دونم بین دو راهی گیر کردم من کتاب دیزی دارکر از این نویسنده رو بیشتر دوست داشتم
        

          کتاب سی و نهم سال1402
می توانم بگم برای من رمان متفاوتی بود و دوستش داشتم و وایپ خوبی میداد و نویسنده کتابو در دو زمان حال و گذشته پیش میبرد خانم الناز دادخواه از اون نویسنده های محبوب ایرانی من هستش واقعا عاشق کتاباش هستم  و قلمشو دوست دارم
        

          کتاب سی و هشتم سال1402
کتابی که با دیدن اسم و طراحی جلدش به ذهن آدم خطور میکنه این یه کتاب درباره اعتمادبه‌نفس هستش ولی اینطور نیس این یه کتاب خوب درباره‌ی راهکارهای زندگی هستش کتابی ساده و خوب هست که به خوبی همه متوجه منظور نویسنده میشن و می تونن با راهکار های ساده ای که نویسنده میده زندگی راحتی داشته باشن
        

          کتاب سی و هفتم سال1402
هیون دختر نامشروعی که شب و روز تلاش کرد تا پرستار قصر شود و در این حین چهار نفر به قتل رسیدن و مضنون اصلی معلم هیون هست وهیون به دنبال اینه معلم خودشو نجات بده و در این راه با اوجین آشنا میشه و...
کتاب خوبی بود و وایپ خوبی از کره قدیم میداد داستان به شدت جذابی داشت که خواننده رو به خوبی با خود همراه میکرد و اضافه گویی توش نبود من به شدت قلم نویسنده رو دوست داشتم 
کتاب علاوه بر این که یه کتاب عاشقانه و جنایی هستش بلکه به کتاب تاریخی هم هست دوران چوسان به خوبی به تصویر کشیده و یه برداشت آزادانه از زندگی  ولیعهد جانگهون هم هست
        

          کتاب سی و ششم سال1402
اون قدیما که تازه کتابخون شده بودم یادمه اولین رمانی که منوعاشق ژانر جنایی کرد نه بچه زنگی بود اگاتاکریستی از اون نویسنده هایی بود که از همون اول توقلب من جا باز کرد
این کتاب خوب بود ولی به اندازه آثار قبلی که از آگاتا کریستی خوندم یه لول پایین تر بود داستان مثل همیشه ادموجذب میکرد فضا داستان عالی بود ولی متأسفانه این کتاب پیچیدگی‌های کتاب های قبلی رو برای من نداشت و اون طوری که کتاب های قبلی نویسنده شوکم کرد این کتاب نکرد ولی باز من از داستان خوشم اومد 
        

          کتاب سی و پنجم سال1402
کتاب جالب و متفاوتی بود کتاب به خوبی عشق یک طرفه رو به تصویر کشیده بود و نشون داده بود که امید الکی چطور میتونه ادمو نابود کنه با اینکه من همیشه باور داشتم ادم با امید که زندس ولی این کتاب بهم آموخت که امید الکی هم می‌تونه ادمو نابود کنه و بدتر از همه چی اینکه آدم عشق یکطرفه رو تجربه کنه و این عشقو با ادمی تجربه کنی که هی عذابت بده تو به این نتیجه میرسی که اون فرد تو رو نمیخواد ولی هی امیدوارت میکنه که توی رابطه‌ای بمونی که خودتم میدونی خیلی وقته تموم شده ولی نمیخوای قبول کنی.
هر انسانی حقشه که دوسش داشته باشن اونم عاشق بشه ولی متاسفانه بعضی وقتا آدم وارد رابطه ای میشه که عشق یک طرفه رو تجربه می‌کنه به نظرم با توجه به اینکه خیلی سخته ولی آدم باید ول کنه بره این اتفاق دیر یا زود اتفاق میوفته ولی بعضی وقتا آدما هی پافشاری میکنن کسیو که دوست دارن نگه دارن حالا به هر قیمتی شده و خیلی به آدما آسیب  وارد میشه.
کتاب نکات فلسفی خوبی داشت و با اینکه کسل کننده بود از خواندنش لذت بردم
        

          کتاب سی و چهارم سال 1402
کتاب جالبی بود این کتاب اولین جلد از مجموعه چهار جلدی گسسته هست داستان در مورد سه تا نوجوان هس که قراره گسسته بشن داستان در شهری روایت می شود که قانونی توی اون تصویب شده که نوجوانان 13سال تا18 سال گسسته میکنن یعنی تمام اعضای بدن این افراد که نیاز به عضو دارن اهدا میشه حالا کانر که کودکی درد سازه خانوادش برگه گسسته شدنشو امضا میکنن ریسا کودکی یتیم که یتیم خونه تصمیم به گسسته شدنش میگیره و لو که بچه دهم دهم خونواده هست و قراره گسسته شه و اتفاق‌هایی که این سه نوجونه با هم آشنا می‌کنه و سرنوشتشونو با هم گره میخوره و در این بین اتفاقاتی میوفته 
داستان پردازی و شخصیت پردازی خیلی خوب شکل گرفته بود و با اینکه کتاب کتاب نوجوانان بود ولی اتفاقاتش و داستانش بسیار جذاب بود 
        

          کتاب سی و سوم سال 1402
تلفیقی از داستان سیاسی و جنایی بودش داستانو نویسنده جوری تعریف کرده بود که خسته کننده نبود کتاب هیجان انگیزی بود طوری که هی ادامه می‌دادی بفهمی آخرش چی میشه
این کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده  و از قاتل زنجیره ای روسیه آندری چیکاتیلو الهام گرفته که در آن دوران به قتل 53 کودک و زن محکوم شده
این کتاب به خوبی دوران مخوف و سیاه استالین به تصویر می‌کشه دورانی که قتل ها رو خیلی زود مختومه اعلام میکردن و بعضی ها رو تصادف به شمار می آوردند
لئو دمیدوف که افسر ام بی جی در روسیه می‌باشد توسط این سازمان توسط همسرش رایسا مورد امتحان قرار میگیرد ولی او همسرش را بنا به دلیلی تحویل نمی دهد و آن دو به یک شهر دیگه تبعید میشن  و آنجا قتل هایی رخ میده که لئو و رایسا تصمیم میگیرن به هر قیمتی حلشان کنند و در این بین اتفاق های جالبی میفته و...
        

          کتاب سی و دوم سال 1402
کتاب متفاوتی بود هیچوقت فکر نمی‌کردم عاشق یه شخصیت شرور بشم آلساندرا شخصیتی بود که واقعا خیلی دوست داشتنی بود کتاب با اینکه عاشقانه خوبی بود ولی یه ته مایه جنایی هم داشت که به نظرم نمیشه خیلی روش حساب باز کرد من بیشتر عاشق ابن بود که کتاب توی قصر روایت میشد چیزی که برای من جذاب بود مهمونیا ولباسای آلساندرا بود که همه رو مجذوب خودش میکرد 
شخصیت پردازی به خوبی انجام شده بود و شخصیت های دوست داشتنی توی داستان وجود داشت