یادداشت‌های "𝐷𝑒𝑙𝑎𝑟𝑎𝑚 (35)

شکارچیان مجازی؛ چشم ذهن
        خیلی قشنگ بود، ازونجا که من کاملا با قلم جیمز دشنر اشنا شدم تو دونده هزارتو  واقعا احساس اشنایی و راحتی میکردم با داستان. 
ولی خدایییییی فکر کن 304 صفحههه کتابببب دنبال تانژانت بگردی بعد بفهمی خودتم تانژانت بودی🤡
حالا به غیررر از اونننن فکر کن...خانوادت  پرستارت و مدرست و مخصوصا خودت واقعی نیستی...حالا این وسط دوستت و دختری که دوسش داری واقعین... اصلا عالی. 
البته شاید جلدای بعدی قضیه برعکس شه کلا، اینجور چیزا از نویسنده ها بعید نیست😂فعلا باید منتظر خرید دو جلد پایانی باشم تا ببینم چی میشه... 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

پنج سرنوشت شوم
از ی کتابخ
          از ی کتابخون به هر کی این نظرو میخونه نصیحت... 
این مجموعه محشرههههههههههه لحظه ای تردید نکن تو خوندنش واقعا با روح و جسم ادم بازی میکنه:)
...
این کتاب فانتزیه دارکه که رده سنی پشت هر جلد به ترتیب اینه: 
سه تاج شوم جلد اول +17
سریر شوم جلد دوم +16
دو سلطنت شوم جلد سوم +16
پنج سرنوشت شوم جلد چهارم +18
اگه کسی هستید که زیاد به رده سنی کتاب ها اهمیت نمیدید باید بگم این کتاب واقعا به زیر15 سال توصیه نمیشه! 
یکی از دلایلشم اینه که شخص خواننده نمیتونه به خوبی روابط و اتفاقاتی که میوفته رو هضم کنه، در نتیجه کتاب براش ی فضای گنگی ایجاد میکنه که ممکنه زده بشه. پس پیشنهاد میکنم تو سن درست بخونید تا نهایت لذت رو ببرید. 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
واقعا نمیدونم چطوری نظرمو توصیف کنم! من به معنای واقعی با این کتاب زندگی کردم با خنده هاشون خندیدم، با عصبانیتشون عصبانی شدم، با غمشون ناراحت شدم و... حتی فنبرن بهم حس خونه رو میداد! 
شاید یسری نقاط ضعف داشته باشه که در مقابل نقاط  قوتش هیچه! 
جزو معدود کتاب هاییه که با این وضع قیمت ها مخصوصا باژ، ارزش خریدن داره. 
دیگه نمیدونم چی بگم جز اینکه بخونیدش:) 

"سه‌ شهبانوی‌ شومِ‌ شوخ‌ کردار...
 همه‌ زاده‌ به‌ دره‌ ی‌ سرد‌ و‌ نم‌دار
نبیند هیچ کس آن روز را که... 
ز رحمت آورند بر خویش رفتار
سه خواهر هر سه شوم و شوخ کردار... 
همه جذاب و زیبا، وقت دیدار
دو زین سه مرگ را ببیند و سوم... 
بیابد با سریر و تاج بس کار" 
        

7

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
          داستان درباره دختری به نام ورونیکاست که از یکنواختی زندگی‌اش خسته شده و می‌خواهد خودکشی کند. 
تعدادی قرص می‌خورد ولی موفق نمی‌شود که خودش را بکشد و نجاتش می‌دهند، او را می‌برند به یک بیمارستان روانی به نام ویلت، در ویلت به ورونیکا می‌گویند که قلب‌اش دارد از کار میوفتد و قرار است بمیرد. او از این خبر خوشحال میشود تا این که کم کم با یکسری افراد اشنا می‌شود که... 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من سر این کتاب ریدینگ اسلامپ شدم و تقریبا 5 ماه بین خوندنش تفرقه افتاد، به خاطر همین نمیتونم نظرمو خیلی جزئی بگم! 
اول اینکه در طول داستان خیلی جملات پر مفهوم و قشنگی داشت به طوری که اگه دستم باز بود کل صفحات و هایلایت میکردم. من به خاطر این جملات انتظار ی کتاب خیلی خوبو داشتم ولی در اخر کار یعنی پایان واقعا تمام تصوراتم خراب شد، پایانش کاملا نصفه رها شد و همه ی نکات مثبت کتابو زیر سوال برد بخاطر همین 2 ستاره کم دادم... 
        

6

مرگ تا تاریکی
          سوکی استاکهاوز فقط پیشخدمتی ساده و نیمه وقت در شهر کوچک لوییزیانا است_
او بخاطر ناتوانی‌اش قادر است ذهن ها را بخواند، اما وقتی بیل کمپتون به زندگی‌اش پا می‌گذارد، او حتی یک کلمه از افکارش را نمی‌تواند بخواند_
و سپس یکی از همکارانش به قتل می‌رسد.
شاید انتخاب یک خون آشام به عنوان دوست و معشوق، فکر چندان خوبی نباشد...

"متن پشت کتاب" 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب بلخره این چالش تموم شد و من میتونم نظرمو بگم... 
شروع این کتاب خیلی خوب بود و من بخاطر این شروع انتظارات زیادی از این کتاب داشتم ولی متاسفانه هیچ کدوم از انتظاراتم به نتیجه نرسید. 
همونطور که گفتم شروع طوفانی و جذب کننده ای داشت ولی هر چی جلو تر می رفت هی داستان جذابیتش رو از دست می داد، مخصوصا 100وخورده صفحه آخر، اما باز هم منتظر ی اتفاق خفنی بودم که اینارو جبران کنه، ولی نه تنها همچین اتفاقی نیوفتاد بلکه با ی پایان افتضاح روبرو شدم؛ جوری که به این نتیجه رسیدم از اولم خوندن این کتاب باعث اتلاف وقتم شده و هیچ ثمری برای من نداشت. 
باز هم سلیقه ها فرق داره شاید افرادی که کتابای خون‌آشامی دوست دارند ازین کتاب خوششون بیاد... 

پ. ن: این کتاب به افراد زیر15/16سال توصیه نمی‌شود
        

5

بینتی‏‫
داستان درب
          داستان درباره دختر 16 ساله به نام بینتی اکه‌اوپارا زوزو دامبو کایپکا فرزند نامیبه از قبیله هیمبا، که بخاطر سنت و عقاید قبیله اش اجازه خروج از شهرشون رو نداره، ولی بینتی بخاطر قبولی اش در دانشگاه اومزا که در سیاره ای دیگر هست می خواهد از شهر که هیچ، از سیاره خارج شود، او اولین نفر در قبیله‌شان است که می خواهد این کار را انجام بدهد؛ خانواده اش را ترک می کند غافل از اینکه در آینده بخاطر این کارش سبب یک اتفاق تاریخی خواهد شد... 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داستان جالبی داشت ولی همونطور که پشت کتاب زده به زیر15،16 سال توصیه نمیشه، بخاطر اطلاعات و کلماتی که به کار برده شده ممکنه بچه ها نتونن درست درکش کنن و براشون نامفهوم باشه. 
این داستان روایت زندگی خیلی هاست، کسایی که رویاهاشون بر خلاف سنت جامعه و خانوادشون هست، این کتاب بهشون میگه گاهی وقتا هم پایبند بودن به سنت قدیم خوب نیست، حتی اگر بجز تو فرد دیگری این کار رو نکرده باشه

در کل یسری مشکلات داشت، ولی ارزش یکبار خوندن رو داره. 
        

4

سنگدل
چیزی نمیتو
        چیزی نمیتونم بگم به جز اینکه این کتاب، قلب منو لمس کرد:) 

"در بازی تقدیر، تو خود می دانی 
 جان داد یکی و دیگری شد جانی  
شد چیره یکی و دیگری گشت زبون 
 شد شاه یکی و گشت آن یک مجنون":) 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

26