یادداشت‌های بنت الحیدر (64)

          به رسم همیشه داروی ضد افسردگی شماره ۳ 
نمیدانم چگونه توصیفش کنم  محسن با تمام کاچه کاچه حرف زدن هایش اسطوره است ، اسطوره راحتی و بی خیالی و با همین فکت و الگوگیری از این جناب،  به طنز پردازی هایشان پرداختم و قید استرس و ناراحتی امتحانات را به مدت اندکی پشت گوش انداختم تا نبینمشان 
        

          شاید تنها به خاطر خالد حسینی این کتاب را شروع کردم 
دو فصل اول را هم با اجبار به سر بردم 
ولی بعد از آن اینقدر روند ماجرایی و جذاب میشد که میخواستی تنها کتاب را تمام کنی و آخر داستان را بفهمی 
        

          یه کتاب فوق سلیقه ای که میتونه شمارو عاشق خودش کنه یا نه کاملا برعکس
واسه دنیای من که خیلی قشنگ بود چون تک تک جملات آرمان رو درک میکردم دوست داشتم آخرش یه جور دیگه ای تموم شه  . . . . 
        

          چطور میتونه اینقدر قشنگ باشه ؟!
تک تک کلماتش نوازش کننده روح هست و میتونه سر ذوقتون بیاره 
        

          دقت کردید همه شعر های سهراب به طبیعت برمی‌گرده؟!
حس میکنم به خاطر نگاه قشنگش به پدیده های طبیعیه 
و البته تاثیر شیبانی روی زندگیش

من واقعا از نوشته های نثر سهراب خیلی خوشم میاد اگه کتابی رو می‌شناسید که خود سهراب نوشته باشه لطفا بهم بگید 
        

          تنها گریه کن 
تعریفش را شنیده بودم ولی سر قضیه خرید خیلی ناراحت شدم هنوز که هنوز است یادش میفتم عصبانی میشوم 
بگذریم که سر خواندنش هم موضوعات پیش اومده گوشه ذهنم بود جدا از این ها از اول از جلدش خوشم نمیومد مخصوصا آن پارچه سبزی که به پای زن بسته بود اصلا خوشم نیامد 
از سر بی حوصلگی شروع به مطالعه کتاب کردم و وقتی  با تذکر های بقیه سرم را بیرون آوردم ۱۱۰ صفحه اش رد شده بود 
شما این کتاب را نمی‌خوانید بروید
 بلکه در تک تک ثانیه ها با اشرف السادات عشق میکنید و در زندگی همراهیش میکنید 
همراهش خیاطی میکنید مربا و سرکه و کمپوت درست میکنید لا به لای کار ها به کارگاه محمد سر میزنید در بین کارها دختر شوهر می‌دهید الی آخر 
شعر خیلی زیبایی در پایان کار آمده بود که می‌توانست سر ذوقتان بیاورد و تک تک خاطره هارا دوباره با اشرف السادات مرور کنید 
جالب تر اینکه در پایان عاشق طراحی جلد شدم مخصوصا آن پارچه سبز که یک مرور خاطره دیگر بود 

+از خیلی کتاب های شهدا سر تر بود خیلی
بقیه کتاب های شهدا یا زندگینامه کوتاه کوتاه هستند یا از زبان همسر که بیشتر به ژانر رمان درام میخورد تا زندگینامه شهدا کتابی که از زبان مادر باشد آن هم به این زیبایی واقعا تا به حال نخوانده بودم 
از دختر شینا خیلی خوشم نیامد آن هم تقریظ خورده بود و من واهمه داشتم این تقریظ هم مانند قبلی شود ولی خداروشکر عالی بود و خوشحالم از خریدش🤍
        

          اگه امسال کربلا نمیرید و میخواید مثل چی گریه کنید بیاید  رمان هادی فرز رو بخونید البته تضمین نمیکنم مث من کارتون به بیمارستان کشیده نشه!!
 قسمت  ۱۲ رو فقط اصفهانیا می‌فهمن  و با اعماق وجود درک میکنن 
چون تو همه محله ها اصفهان یه زینت خانم دارن😂😂


آقای جهرمی دست مریزاد واقعا بردیمون یه سر کربلا و برگشیتم تازه همراه با هادی و مشچای ۶ گوشه رو سفارشی زیارت کردیم 

امیدوارم یه مرگی مثل مشچای تجربه کنیم و تو خاک کربلا بمیریم و بعد از زیارت ، وادی السلام آرامگاه ابدیمون باشه✨🖤
        

          اگه احساسی هستی و به افسانه ها اعتقاد داری این کتاب واسه تو نوشته شده 
توصیفات قشنگش میتونه روحت رو نوارش کنه و تئوری های خیال پردازانش میتونه سر ذوقت بیاره 
        

          از اون کتاب خوش خوراک هایی بود که اگه دل میدادی تو ۳ ساعت تمومش میکردی
خیلی قشنگ بود ولی بازم ربطش رو به جلد نفهمیدم 
طراحی های آقای حسینی خیلی پر توقعم کرده فکر کنم
آخی ادوارد بیچاره واقعا دلم واسش میسوخت فکر کنید عشقش میومد پیشش و از عشق میکائیل حرف می‌زد با اینکه میکائیل هم واقعا شخصیت جذابی داشت
شخصیت های داستان واقعا خیلی خوب و قابل درک بودن و آدم میتونتست راحت باهاش ارتباط بگیره 
        

          بعد از ماه ها خودم رو مجبور کردم سمت کتاب مذهبی برم و ژانر شهدایی بخونم اونم به خاطر معروفیت کتاب و ارادتم به شهید عزیز  و آقای دانشگر 
ولی واقعا چرا اینقدر گسستگی داشت اول کتاب از فراق خانواده صحبت کرده بود بعد یک دفعه میرفت تو ازدواجش بعد دوباره شهادت !
به نظرم اگه یه پیوستگی داشت مثلا از بچگی شروع شده بود هرچی خاطره داشتن اونجا میگفتن بعد ازدواج بعد سوریه و جهادش بعد دختر گلش 
یا حداقل مثل کتاب سلام بر ابراهیم داستان داستان می‌کردن
من اینطوری باید اول ۴  ثانیه  فکر میکردم این  خاطره از کیه بعد فکر میکردم شهید الان در چه وضعیتی قرار داره که یکم متوجه بشم !!
این کتاب اگه ویراستاری بشه جذابیتش خیلی بیشتر میشه
حداقل میشه گفت از جناب بهزاد دانشگر این توقع رو نداشتم 
        

          بسم نور
تبریک میگم به آقای عماد داوری دولت آبادی با این بینش و اعتقاداتشون 
با این کتاب فهمیدم چرا وضع جامعه اینجوریه
چون همچین تصوراتی داره بین ما زندگی میکنه و میشه نویسنده!!!!
حتی دارم شک میکنم که این نویسنده همون کتاب ترگل هست؟؟
آقای دولت آبادی به کجا چنین شتابان
با این فرمونی که رفتید جلو تبریک میگم تمام نوجوان ها را  عقده میکنید 
در کل ۸۰ صفحه این کتاب فقط داشتم میخندیدم به این طرز افکار و اشک می‌ریختم برای نوجوون ها و بچه هایی که زیر دست شما بزرگ شدند و والدینی که از شما مشاوره می‌گیرند
راهکار این کتاب برای اینترت پاک داشتن چیه؟
با فرزند خودتون مانند یک جسم بی حرکت رفتار کنید 
موبایل داشتن ممنوع اینترنت شخصی ابدا تنها بودن داخل اتاق اصلا دسترسی به شبکه های مجازی کلا ممنوع 
این اینترنت پاک نیست جناب نویسنده 
به جای این ۸۰ صفحه ممنوعیت واسه نسل نوجوون به پدر مادر ها تذکر بده این چینین رفتاری بچه شمارو عقده ای میکنه تازه شما این عقاید رو تایید کردید یا للعجب که سرم داره تیر میکشه از وجود همچین هموطن هایی
کاشکی یکم واقع بین بودید و می فهمیدید که اگه خدایی نکرده پدر و مادری به نکات شما گوش بده باید قید بچش رو کامل خط بکشه چون این دیگه آدم معمولی نمیشه
با ذکر نکاتتون هم حالم بد شد چه برسه به اجراش 
امیدوارم شخص دیگه ای مثل من گول کتاب ترگلتون رو نخوره و وقت گرانبهاش رو هدر بده 
        

          فکر میکنم از فصل ۱۰ به بعد همه چی مدام تکرار میشه و فقط آرزوی تموم شدنش رو داشتم 
از همون اول همه چی مشخص و واضح بود افراد کارشون مشخص بود حالا ترفند ها اندکی پیچیده بود 
اگه برگردم عقب قطعا نمیخونمش
بگذارید باور کنم این کتاب رو خانم فریدا مک فادن ننوشته 
        

          نمیدونم چرا اینقدر از تریسا بدم میاد عادیه آیا؟
در تمام مدت منتظر بودم تریسا رو پیدا کنه ولی وقتی پیداش کرد امیدوار بودم گمش کنه فقط 
اگه جای توماس بودم بدون لحظه ای فکر تریسا رو ولش میکردم
دشت جهنم نسبت به جلد ۱ خیلی سطحی تر بود توقع بیشتر داشتم ازش
        

          خب اولین تجربه کتاب صوتیم بود و واقعا آخرش به گریه افتاده بودم که چرا تموم نمیشه و خسته شدم
با اینکه کتاب صوتی حسنش اینه که همش تو گوشته و با بقیه کار ها هم میتونی انجامش بدی ولی فکر میکنم من خصلت بانوان بزرگ رو که رو چند کار میتونن تمرکز کنن رو ندارم و در عین واحد باید ۱۰۰ درصد خودم رو واسه یه کار بذارم و برام خسته کننده بود 
ولی باز هم کتاب نسبتا خوبی بود
درصد وحشتش اصلا خوب نبود و برای کسانی که وحشت زیاد میخوان اصلا توصیه نمیکنم
خیلی لطیف و آرام پیش رفت حتی موقع اون چند قتل 
و اینکه واسم عجیب بود چقدر همه قشنگ تند تند آدم میکشن و عین خیالشون نیست 
مخصوصا اونجا که هنری کشته شد اونم به دست همسرش  که کل سفر میخواست رابطشون بهتر بشه
حس میکنم یه جاهایی نویسنده خودش هم قاطی کرده بود
و یه ایراده دیگع اینکه اسم ها واقعا زیاد بود خودم به خاطر حافظه ماهی گونم روی هر اسمی باید ۵ ثانیه فکر میکردم و میگشتم ببینم این شخص کی بود 
در کل کتاب نسبتا خوبی بود 
        

          کارناوال شوم و کتابخوانه ارواح 
ژانر یکی بود ولی این کتاب نسبت به جلد اول خیلی سطحی تر بود 
ایرادی هم که در دو کتاب وجود داشت صفحات کم و خلاصه و سریع بودن روند داستانه 
اگه برگردم عقب این کتاب رو نمیخونم