یادداشت‌های حانیه (15)

          ((کوفیان با حسین معامله ای کردند که پیش از این با برادر و پدرش کرده بودند..... می‌بینی سلیم؟ تاریخ انگار به تکرار نشسته است .))
((نه راحیل... تاریخ تکرار نمی شود؛ بلکه این مردان تکراری اند که بدون عبرت، رفتار گذشتگان را در برابر آزمون های روزگار تکرار می کنند.))
        

          نویسنده با احساس .....چطور این ظرافت کلام و ادبیات با شکوه به قلبت جاری شده .....باید حضرت ابوالفضل و امام حسین را صد باره و صد باره شناخت و باز هم کم شناخت
        

          کتاب معروف مغازه خودکشی از نظر من ، فقط به خاطر ایده نهایی کتاب و نه توانمندی نویسنده در انتخاب کلمات و نه جذابیت محتوا و داستان معروف شده ......کتاب در ستایش امید نوشته شده و همین به نظرم کافیه که شما رو ترغیب کنه این کتاب رو در یک نشست کوتاه بخونید و تمومش کنید .امتیاز من سه هست  نه بیشتر و نه کمتر 
        

          کتاب قشنگی بود اما من کلا نمیدونم چرا نمیتونم با داستان های عاشقانه از خاطرات شهدا ارتباط برقرار کنم . بهر حال هرکس یه سبکی میپسنده دیگه...
        

          اگر به درمان از طریق اکت   act 
(acceptance commitment therapy) 
معتقد هستید و آدم اهل برنامه ریزی و پشتکار و.....(چون کتاب فرمت تمرین و چک لیست داره و باید برای قدم به قدم پیش رفتن با کتاب انگیزه و پشتکار کافی داشته باشید  ) و  اتفاقا از کمال طلبی هم رنج میبرید......خوب این کتاب راهکار های مناسبی برای غلبه یا حداقل کمرنگ کردن تاثیر این مزاحم سمج داره ....برای من حداقل تا اندکی کارساز بود . شاید همین ایجاد آگاهی بتونه کمک کنه تو بعضی شرایط کنترل اوضاع رو به دست بگیرید و کمتر به خودتون و اطرافیان فشار بیارید (کمال طلب ها شاید متوجه عرایضم بشن )
        

          دوستش داشتم چون به نوعی  روایت نویسنده با روند تغییرات خودم تو نوجوانی و جوانی بسیار مشابهت  داشت. با تک تک جمله های نویسنده میتونستم حس و حال اون دوران خودم رو درک کنم و به یاد بیارم . دوست دارم این کتاب رو به تمام آغازگران مسیر  انتخاب  های مهم،خصوصا نوجوون ها ،که دارن تو تلاطم  درست و غلط دست و پا میزنند معرفی کنم . به این امید که شاید کورسوی امیدی در ایجاد قدرت اراده و  باور با استفاده از  پندگرفتن از تجربه ها پیش از زیستن اونها باشه.
        

          من این کتاب رو سالها قبل وقتی نوجوون بودم خوندم و انقدر باهاش خاطره خوب دارم که تو این پلت فرم دنبالش گشتم تا جزو افتخاراتم ثبت کنم . دنیای جادویی و خلاقانه ی جان کریستوفر روح نوجوان من رو اغنا می‌کرد. نسل امروزی رو نمیدونم ولی برای نسل ما این کتاب شاهکار بود
        

          اگر کسی رو میشناسید که به تازگی دچار بحران معنا شده یا خودتون از اون دسته افراد هستید که دائم با خودتون فکر می‌کنید اگر قدرت انتخاب داشتید و میتونستید انتخاب کنید که با وجود اندوه دنیا و اتفاقات پیرامونش ، هیچ وقت به این دنیا نیاید  و نیستی و پوچی رو  به تحمل رنج زندگی ترجیح میدید ، خوندن این کتاب از واجباته . جرعه جرعه و با صبر و تمرکز و تو اوقات خلوت خودتون این کتاب رو بخونید و به روحتون این لطف رو بکنید و بدونید که بعدا ازتون متشکر خواهد بود .
        

          اگر به تازگی فقدان عزیزی رو چشیدین خوندن این کتاب رو به شدت توصیه میکنم چون باعث آرامش قلب من شد و درس های بزرگی به من داد 
        

          خوندنش رو توصیه میکنم مخصوصا به نوجوان ها و جوون ها چون باید یادمون بمونه تو ۸ سال دفاع مقدس چی به ما و مردم ما گذشته .
        

          داستان بسیار خواندنی از داستان پردازی های یک نویسنده با استفاده از الهام از زندگی شمس و مولانا .  تو این کتاب خیلی دنبال مستندات روایی نباشید چون ذوق نویسنده تو پردازش وقایع بسیار دخیل بوده اما در کل این کتاب رو پیشنهاد میکنم چون حس و حال خوبی از خوندنش خواهید گرفت 
        

          اگر میخواید انگیزه بگیرید که چطور تو بلاد کفر آدم بدرد بخوری باشید این کتاب یه انگیزه ساز قوی از یه خانم قویه
        

          بیشتر به درد رفرنس میخوره .....از خوندنش لذت بردم اما میدونم ممکنه مقطعی فقط برای چک کردن یکسری روایت های تاریخی مستند بهش برگردم و نه بیشتر 
        

          کتاب تولستوی و مبل بنفش از نظر من یک کتاب معمولی خواندنی و پر از لحظه های پر کشش و گاهی کسل کننده بود . تصور اینکه مشغولیت به کتاب خوانی میتونه تسلی اندوه به جا مونده باشه برام جالب اومد اما موقع خوندنش احساس کردم انگار که اون جرقه لازم رو نداشت  .از خوندن کتاب پشیمون نیستم و ممکن هم هست که به کسی معرفی اش کنم .اما به یه کتاب خوان معمولی. برای سرگرمی و لذت بردن بهتون پیشنهاد میکنم اما اگر وقتتون مثل من تنگ هست میتونید خوندنش رو به بعد ها هم موکول کنید و چیزی رو از دست ندید