یادداشت‌های مرضیه جلالی (53)

          بسم اللّه الرحمن الرحیم

یه اصطلاحی بین اهالی کتاب هست که «کتاب‌ها دقیقا زمانی که بهشون نیاز دارید سراغ شما میان»

چند روز پیش که زلزله اومد، تو بخش نشسته بودیم و همکارا و پزشکا و مریضا داشتن از نگرانی‌هاشون می‌گفتن و حتی ترس از بابت زلزله 
یکی از رزیدنتامون برگشت گفت این چقدر بی‌خیاله
و این جمله رو من تقریبا زیاد می‌شنوم، از همون روز اول جنگ! 
و اما ربط این روضه‌ها به کتاب چیه
یه جا یه مثالی می‌زنه 
می‌گه وقتی زلزله میاد شما می‌ترسید 
مگه به ثبات زمین تکیه داشتید که حالا می‌ترسید؟ 
مگه به خدا تکیه نداشتید؟ 
و این رو شرک خفی معرفی می‌کنن
و مثال‌هایی از این دست 
من درباره این مثال‌ها با اطرافیانم زیاد صحبت کردم
و برای خودم هم کم‌کم تبدیل به یه گزاره یقینی شد.
و البته معتقدم نفس نویسنده کتاب هم بر اثرگذاری روی مخاطب مهمه. خدا به کلام بعضیا برکت تغییر دل‌ها رو می‌ده.

برای همین اینکه در این لحظه چه می‌شود و ... اهمیتی نداشت، حمله کردن؟ نکردن؟ آینده چی می‌شه؟ و...

«مگه به پایداری زمان و برنامه‌های خودت تکیه داشتی که حالا از این شرایط مبهم می‌ترسی؟ مگه به خدا تکیه نداشتی؟»

البته عبور از شرک‌های خفی بخش اول کتابه
و علاوه بر توحید کتاب به سلوک با بلا، توضیح درباره ایام سلوکی، سلوک اجتماعی تمدنی ، تربیت و... هم می‌پردازه.

با وجود معارف باارزشی که بیان کرده، متن کتاب اصلا سنگین و ثقیل نیست 
اما برای افرادی که پیش از این مطالعات مذهبی و معنوی نداشتن ممکنه پذیرش بعضی گزاره‌ها سخت باشه. 
برای تفکر مذهبی که اندک تمایلی به مدرنیته داشته باشه هم ممکنه بعضی بخش‌ها غیر قابل پذیرش باشه.


تربیت ولایی اولین تجربه من از مواجه با تفکر آیت‌الله میرباقری بود، تجربه لذت بخشی بود:)
        

4

          بسم اللّه الرحمن الرحیم

اگه دست من بود این کتاب رو به عنوان منبع تدریس انقلاب اسلامی در دانشگاه تعیین می‌کردم. واقعا انقلاب به ما چه داد؟ 🙂

فاطمه نوشته بود:«ضد انقلابی، به همین دلیل که مثلا آرام نگه داشته شده همچنان بر ما مسلط است، همچنان با ما بازی می‌کند، و همچنان به ریش ما می‌خنند» 
فاطمه به انقلابی که خودش مبارزش بوده، هجوم میاره، تند و بدون مکث 
یه جاهایی از نامه فاطمه بخاطر حجم واقعیتی که می‌گه سرگیجه می‌گیری
یه جاهایی هم تصویر یقه بسته‌های شیکِ بالانشین میاد جلو چشمات
و البته با خودت می‌گی چه جالب همون سال‌های اول انقلاب هم همین دردها جاری بوده 

اما هر چی نامه فاطمه جلوتر می‌رفت، بیشتر تشنه می‌شدم برای خوندن جواب ابراهیمی، انگار فاطمه داشت سوال تمام آدمای اطرافم رو می‌پرسید
سوالایی که شاید اینقدر بی‌جواب موندن که صاحبانشون به سرنوشتی رسیدن که نادر سعی کرد فاطمه به چنین سرنوشتی دچار نشه. سرنوشت رها کردن انقلابی که متعلق به خودشونه!:) 

و اما نادر در جواب 
به فاطمه حق می‌ده، شاید ستایشش هم می‌کنه 
اما اجازه نمی‌ده فاطمه با خشم به حال خودش رها بشه 
نادر دقیق جواب می‌ده و به جا 
و اتمام حجتش برای من اینجاست: 
ای فاطمه! خودت را کنار فاسدترین مردم قرار نده و از انقلاب شکایت نکن.
آن را از تو گرفته‌اند؟ باز پس بگیر
ناقص است؟ به کمالش برسان؛
کج می‌رود؟ مهارش کن! 


این ۸۸ صفحه کوتاه و پرمغز را کاش دریابند، آن‌هایی که باید! 
        

5

          بسم اللّه الرحمن الرحیم

سووشون داستان زنیه که نگران آرامش زندگیشه، کنار یه مرد مبارز که جلوی استعمار سر خم نمی‌کنه.
زری می‌ترسه و نگرانه
برای خانوادش، فرزندانش و برای آرامش خونه و باغش
تا زمانی که به سووشون می‌شینه و ترسش مبدل می‌شه به شجاعت! 

سیمین برخلاف بقیه کتاب‌هایی از این دست که تمایزی بین احساسات زن و مرد تو میدون مبارزه نمی‌ذارن و عواطف زن رو ممکنه حذف کنن، کاملا واقف به این احساسات شخصیت زن داستانش رو خلق می‌کنه.
یه جایی از کتاب زری رو قضاوت کردم که چرا می‌ترسه؟ چرا فقط خونه خودش براش مهمه؟ 
ولی در انتها به این رسیدم که مگه در حقیقت شخصیت و روح دخترانه و زنانه ما غیر از اینه؟ عواطف‌مون ما رو پایبند می‌کنه به حفظ امنیت جزیره کوچیک اطراف خودمون. حالا اگر جایی تلنگر وارد بشه، اون جزیره کوچیک می‌تونه اندازه یک دنیا وسعت پیدا کنه و این عاطفه و نیاز به جنگیدن برای حفظ آرامش و امنیت نه تنها صرف خانواده که صرف یک جهان بشه. 
اینجا این زنی که نگران فرزند کوچکش بوده حاضره بخاطر هدف بزرگ‌تر دست همین فرزند تفنگ بذاره برای مبارزه! 

زری گفت: «می‌خواستم بچه‌هایم را با محبت و در یک محیط آرام بزرگ‌ کنم. اما حالا با کینه بزرگ می‌کنم. به دست خسرو تفنگ می‌دهم.»
        

40

6

          بسم اللّه الرحمن الرحیم

در ابتدا باید بگم که کتاب بیشتر مناسب قشر نوجوان یا افرادی هست که تازه مطالعات مذهبی رو شروع کردن، اگر خواننده حرفه‌ای هستید ساده بودن متن ممکنه با مزاج‌تون سازگار نباشه.
من رویای نیمه شب و دعبل زلفا از همین نویسنده رو چندین سال پیش خوندم، اون زمان خیلی هر ۲ کتاب رو دوست داشتم، شاید اگه این کتاب رو هم اون موقع می‌خوندم همونقدر برام جذاب می‌بود.
بخاطر ساده و روان بودنش خیلی سریع خونده و تموم می‌شه و اما درباره محتوا هر چند حقیقت اما نباید برای مخاطب این فانتزی ایجاد بشه که وجود و قدرت امام فقط با حل مشکل و گره شیعیان اثبات می‌شه، چه بسیار توسلاتی که فرد هیچ وقت به چیزی که می‌خواسته نرسیده. خصوصاً که مخاطب این کتاب جوان‌تر ها هستن نباید براشون این ذهنیت ایجاد بشه که هر عشقی به وصال می‌رسه (تو ۲ کتاب قبلی هم این اتفاق افتاد) و هر گره یا سختی در مسیر خدا با معجزه امام حل می‌شه و همه در نهایت با خوشحالی سر یه سفره می‌شینن.
آفت این تصور اونجاست که فرد رابطه خودش رو با امامش قوی می‌کنه، مشکل و طلبش رو به امامش می‌گه و علی الظاهر جواب هم نمی‌گیره، برای همین یا به اینجا می‌رسه که اینا همش قصه است یا به این نقطه می‌رسه که این معجزات برای بندگان خاصه و من لابد بنده طرد شده‌ای هستم و امام دوستم ندارد:)

        

6