یادداشت مرضیه جلالی

        بسم اللّه الرحمن الرحیم

رستاخیز و ما ادراک رستاخیز
این کتاب از ۲ جهت برای من ارزشمند بود، یکی توصیف شرایط روسیه تزاری، پرداختن به موضاعاتی همچون عدالت، مجازات، معرفی انقلابیون، تصویر سازی از شرایط رنجور و رعیت جامعه و... که بلحاظ تاریخی مقدمه خوبی برای مطالعه بیشتر دست شما می‌ده
و اما بعد مهم‌تری برای من داشت، که لذت کتاب رو چندین برابر بیشتر می‌کرد و ارادت من رو به تولستوی چندین پله افزایش داد.
اون هم سفر درونی و باطنی افراد بود؛ مهم‌تر از همه مشاهده رشد در نخلیودوف، تولستوی کاملا وارد باطن این شخصیت می‌شه، نقطه عطف تغییرش رو به ما نشون می‌ده حتی اون بر خلاف فانتزی‌ها شخصیتش رو آنی و ناگهانی تغییر نمی‌ده.
نخلیودوف شک می‌کنه، گاهی به عقب برمی‌گرده و خواننده رو از خودش ناامید می‌کنه، گاهی با تردید اون، تو هم می‌ترسی که نکنه عقب نشینی کنه، این شخصیت تا آخرین لحظه کتاب با وجدان خودش و نیتش درگیره و ما رسیدن به ثبات معنوی و اخلاقی رو نه به صورت ناگهانی بلکه به مرور مشاهده می‌کنیم.
از شخصیت نخلیودوف که بگذریم، تغییر تدریجی کاتیوشا هم دلپذیره.
رستاخیز کتابیه پر از ایمان، من تو صفحاتی از کتاب آیات قرآن رو می‌دیدم و از این اعتقاد عمیق تولستوی متعجب می‌شدم.
البته اینکه نویسنده موفق شده، سیر تغییر شخصیت‌ها رو به خوبی و درستی نشون بده، می‌تونه برگرفته از تجربه تحول در خودش هم باشه که تو کتاب اعتراف هم شاهدش هستیم، کتابی که تولستوی به شرح عقاید خودش می‌پردازه. 


این خطوط رو چندین بار خوانده‌ام و خواهم خواند: 
«پی بردن به کارهای خدا در حد توان من نیست. اما اطاعت از خواست او، آنچه به ارادهٔ او در وجدان من بیدار شده برایم ممکن است. این چیزی است که من به آن یقین دارم. وقتی از اراده او پیروی می‌کنم شکی نیست که روحم در عین صفاست»
و « چه خوب که آدم خود را نه در جلد ارباب چ، بلکه در قالب خدمتگزار احساس کند.»

در نهایت تمام مدت موقع خوندن رستاخیز، حس می‌کردم یه آدمی داره با من از عمیق‌ترین لایه‌های درونی انسان که دوست دارم دربارشون صحبت کنم، حرف می‌زنه، چیزایی که من بیان خوبی برای گفتنشون ندارم ولی اون روشن و شفاف با هنرمندی بیان می‌کنه.

ممنون آقای تولستوی، ماجور باشید 🌱
      
32

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.