معرفی کتاب عروسی اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول مترجم آبتین گلکار

عروسی

عروسی

3.4
20 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

40

خواهم خواند

36

ناشر
هرمس
شابک
9789643636043
تعداد صفحات
85
تاریخ انتشار
1399/6/29

توضیحات

        در نمایشنامه عروسی چند خواستگار برای آنکه خود را در دل دختر دم بخت جا کنند  و در همان حال ، سایر رقیبان را از چشم او بیندازند ، به انواع و اقسام حیله ها و ترفند ها متوسل می شوند . گوگول در این نمایشنامه کاستی هایی را در شخصیت هر یک از قهرمانان اثر گنجاده است و با نمایش و گاه بزرگ نمایی این کاستیها و واداشتن ما به خندیدن به آنها ، توجه ما را به احتمال وجود همین عیوب در خودمان بر می انگیزد . اوج نگاه تیز ا نتقادی طنز شاد و نیش دار ،اغراق و کاریکاتورسازی ادبی و سایر ویژگی های شاخص هنر گوگول در این نمایشنامه قابل مشا هده است .
      

لیست‌های مرتبط به عروسی

نمایش همه

یادداشت‌ها

SeyedehZahra

SeyedehZahra

1403/12/26

        نمایشنامه جذابی بود و راحت خوان. به شدت از طنز نوشته لذت بردم. شخصیت ها عجیب ولی در عین حال واقعی بودند. مثلا شخصیتی که مشخصه از زندگی مشترک خودش راضی نیست ولی به محض اینکه متوجه قصد نصفه نیمه ازدواج دوستش میشه میخواد هر طور شده اون رو مجبود به ازدواج کنه. دوستش کسیه که خودش هم نمیدونه از زندگی چی میخواد؟ میخواد ازدواج بکنه اما جرئتش رو نداره. با اصرار های دیگری قبول میکنه جلو بره ولی مدام میخواد در بره. البته که به نظرم حق داشت آخر ماجرا در بره. آدمی که صبح هیچ تصور اینکه چه زمانی بخواد ازدواج کنه رو نداشته ناگهان با اصرار های دیگران خودش رو منتظر برای اومدن عروس برای رفتن به کلیسا میبینه و خب اول راضی ولی هی فکر میکنه و میبینه که نمیتونه و فرار رو بر قرار ترجیح میده. از خوندنش لذت بردم. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

18

کمدی سیاهی
          کمدی سیاهی که ازدواج ها و ارتباطات بنا شده بر طمع و فریب و معیار های پوچ را نقد میکند.

اولین نمایشنامه ای شد که بعد از سالها دوری از تأتر خواندم، در دوران مدرسه یکی از خوشی های بی پایانم بازی در تاتر های مدرسه و مسابقات بین مدارس بود. یک بار هم در تاتری که حدودا ده روز در شهرمان اجرا شد بازی کردم. تجربه یک مسابقه نمایشنامه خوانی هم دارم اما متاسفانه همه اینها محدود به دوران مدرسه شد.... دانشگاهمان هیچ اجرای تاتری نداشت و بعد در پیچ و خم زندگی این خوشی بی پایان من هم گم شد:))

🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨

نیکولای واسیلیویچ گوگول (۱۸۰۹–۱۸۵۲) از بزرگترین نویسندگان روسیه است که به عنوان بنیانگذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روس شناخته میشود. آثار او‌ ترکیبی از طنز و انتقاد اجتماعی هستند.

عروسی (۱۸۴۲) یک نمایشنامه است که زندگی طبقه متوسط روسیهٔ قرن نوزدهم را با نگاهی هجوآمیز به تصویر میکشد. داستان حول محور پادکالیوسین(یکی از خواستگاران) و کاچکاریوف(دوست پادکالیوسین) و آگافیا (خانمی که به دنبال شوهر مناسب میگردد)، میچرخد و طی آن، شخصیت های جالب دیگری هم به ما معرفی میشوند: دلال ازدواج، چندین خواستگار دیگر و عمه آگافیا

هر شخصیت به صورت اغراق شده خصیصه خاصی دارد:
پادکالیوسین قصد و میل شدیدی به ازدواج دارد اما هنگام عمل که میشود مثل باد فرار میکند و از مسئولیت پذیری و تعهد میترسد. چشمش به دنبال حرف مردم است و تاثیرپذیری زیادی از آنها دارد.

کاچکاریوف دوست فضول و مداخله گر پادکالیوسین، او را وادار به کارهایی میکند. در فریب و دروغ گویی استاد است و خود را در این قضیه ازدواج، بازی گردان حساب میکند!

آگافیا دختری ساده  و به دنبال ازدواج است، هنوز معیار های درستی برای تصمیم گیری ندارد و فقط دوست دارد شوهرش از اشراف باشد، خودش جهازی مناسب و درخور داشته و به دنبال اعتبار و جایگاه بالاتر اجتماعیست. جز این مورد به چیز خاصی فکر نمیکند تا جایی که میخواهد با قرعه کشی شوهر انتخاب کند:)) او هم بشدت تحت تاثیر حرف مردم قرار میگیرد.

باقی خواستگاران آگافیا نیز معیار های صحیحی برای ازدواج ندارند. یا به دنبال جهاز و مال و منال آگافیا هستند، چون خودشان یک پاپاسی هم ندارند یا ظاهر زیبا و گفتار خاصی مد نظرشان است. 

خلاصه که ازدواج ترسیم شده، یک معامله اقتصادی است تا یک پیوند عاطفی. 

 شخصیت ها در این نمایشنامه رشدی ندارند و گوگول برای این معضلات مادی گرایی و فریب و دروغ پاسخی ارائه نمیدهد و فقط طرح مسئله و شرح واقعه میکند و نشان میدهد چنین روابطی محکوم به شکست اند. پایانی سریع  رقم میزند و نمایشنامه را تمام میکند. زن در این نمایشنامه بیشتر به عنوان یک کالای اجتماعی تصویر شده و اظهار نظر هایی نامناسب هم درباره او مطرح میشود. 
        

15

فاطیما

فاطیما

1404/1/26

          چطور شد که من هنوز با دنیای نمایشنامه ها ناآشنام ؟
 نوشتن یه نمایش نامه طنز اقتباسی ، و خوندن فیلمنامه ی "جانوران شگفت انگیز و زیستگاه های آنان "  ، تنها برخوردهای من با این سبک نگارش بوده. تا به الان که دست گذاشتم رو "عروسی" اثر گوگول ؛ اونم تنها به خاطر اینکه دلم میخواست قبل از شروع درسم تو کتابخونه " چیزی" کوتاه و طنز بخونم تا روحیه ام خودش رو جمع و جور کنه.
و مطمئنم قراره بیشتر سمت نمایشنامه های این چنینی برم !
ماجرا درمورد خواستگارهاست ، با تمرکز روی یکیشون که نقش اصلی داستان ماست ! یه مرد کارمند که یه روز صبح به سرش میزنه : شاید بد نباشه من هم از مجردی درآم ! و حیف که این جمله رو بلند بلند میگه و باد میبردش و به گوش رفیق نخود هر آش آقا ، میرسونه...
این رفیق ، تصمیم میگیره تو این مورد هم دخالت کنه و خیلی عجولانه ، یه شبه آقای کارمند رو بفرسته خونه بخت ! فقط دو تا مشکل داره. یکی اینکه خانمی که میخواد بره خواستگاریش ، چند تا خواستگار سیریش پرعیب و ایراد دیگه هم داره و مشکل دوم ، خود آقای کارمنده ، که تا پای عمل میاد ، یادش میفته بچه اش رو گازه و از ورطه در میره :)
کتاب با نقدی که در انتها میده پایان رو برامون شفاف سازی میکنه و دید جدیدی به آدمای اطرافمون میده. طنز گوگول تبدیل میشه به لبخندی تلخ از این بناگوش تا اون یکی ...
زیاد وقت نمیگیره ، ولی اگه دنبال شروع متون نمایشی قدیمی هستین و می‌ترسین ، پیشنهادش میکنم. 
مگه کسی پیدا میشه که ترجمه ی روان آبتین گلکار رو رد کنه ؟ 😇
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡
        

40

          کارهای متوسط از اساتید ادبیات!


1- بعد از نمایشنامه سترگ بازرس، این بار به سراغِ عروسی رفتم. طنزِ گوگول جذاب و قدرتمند  است. بی‌رحم است؛ هرکس را خطاب قرار دهد نابود می‌کند. در بازرس یک عده بروکرات و در عروسی یک عده خواستگار. شاید مخاطب در بازرس، خود را مخاطب کنایه‌ها و مطایبه‌های گوگول نداند و هرچه ناسزا و سزا بلد است، نثار اهل بروکراسی کند، اما در عروسی هیچ راه‌گریزی نیست؛ خنده و پس از آن شرمساری تنها راهِ نجات است.
شرمساری از اینکه هیچکس در دادگاه گوگول تبرئه نمی‌شود. مگر کسی را سراغ داری که در بداخلاقی‌ها و رذایل اخلاقی غرق نباشد؟ حالا رذیلت اخلاقی را لزوما در قتل و غارت و جنایت‌های بزرگ نبین؛ بدخلقی‌های مکرر، ظاهرپرستی، پول‌پرستیِ لجام‌گسیخته و دروغِ مصلحتیِ متناوب در تاروپود زندگیِ آدم معمولی‌هایی مثلِ من رسوخ کرده است؛ همان آدم معمولی‌های داستان‌های گوگول. آدم‌هایی که شاید منسب و قدرتی داشته باشند، اما در سیاهی مانند تمام انسان‌ها، مجرم شماره یک اند.

2- روند داستان و دیالوگ‌ها و شوخی‌ها عقب‌تر و ضعیف‌تر از بازرس بود، اما الان متوجه شدم یک اثر متوسط از بزرگان ادب، ارجحیت دارد نسبت به یک اثر خوب از نویسنده‌های معمولی.

3- شخصیت‌سازی‌های گوگول تراز و عالی است. شخصیت‌ها عالی پرداخت می‌شوند و دیالوگ‌ها و تیکه کلام‌های خود را دارند.
البته اون اتفاق آخر داستان اصلا برایم باورپذیر نبود. حسِ این رو داشتم که گوگل فقط می‌خواسته یه جورِ عجیب داستان رو ببنده!

4- یک ویژگی مهم این متن این است که بازیگرهای آن باید بسیار کاربلد و حرفه‌ای باشند و اینکه در ابتدای امر چندین اجرای بد در روسیه داشته است اصلا عجیب نیست.
تیپ شخصیت‌هایی که گوگول می‌سازد می‌تواند محکِ بازی برای یک بازیگر تئاتر باشد. مثلا در نقدِ ویساریون بلینسکی که در آخر متن آمده در مورد شخصیتِ نیمرو آمده است: «کلا برای ایفای نقشهای آفریدۀ گوگول، بازیگران بیش از هرچیز باید سادگیِ خود را حفظ کنند» و از رفتارهای تصنعی برای خنداندن حضار دوری جویند. همه می‌دانیم طبیعی بودن سخته!
(اسم‌گذاری‌های گوگول، مثل فامیلیِ کاراکتر نیمرو(همون که بهش گوجه بزنیم املت می‌شه!) و ترجمه آبتین گلکار عالی بود. مترجم سعی کرده بود با معادل‌سازی شوخی‌های زبانی برای فارسی، طنز متن را حفظ کند. در یکی دوفقره‌ای که این مهم را انجام داد، کاملا موفقیت‌آمیز بود به نظر من.)


5- اینو اولش یادم رفت بنویسم. برخی مفاد و شوخی‌های گوگول اندکی زن‌ستیزانه بود که این اصلا قابل دفاع نیست به نظرم. شاید نمایشنامه برای سال 1843 باشد و برای آن دوران این نگاه‌ها معمول باشد، اما به هر جهت در این فقره این نمایشنامه همگام با اخلاق نیست به نظرم. 

اوصیکم بالبازرس!
        

42