یادداشت‌های ساناز مهدوی (55)

متاسفانه ت
          متاسفانه تصویری از ادگار  آلن پو دائم‌ نقل شده که در اون این هنرمند نویسنده رو مردی افسرده و مادر-مرده و  زن‌مرده و همواره سوگوار و از اون‌طرف هم دائم‌الخمر معرفی کرده... 

در آثار ادبی پو رسما تصویرسازی وقایع، با کمترین پرده‌‌پوشی و چیزی از جنس تصاویر عالم مثال هستن؛ و به‌تعبیری در گزارش‌ها و روایت‌های این نویسنده با نوعی تجربهء "برزخی" مواجه هستیم. 

نمونهء محشرش برای من داستان کوتاه The Cask of Amontillado هست که عمدتا به‌اشتباه دربارهء "انتقام" معرفی می‌شه؛ اما خوب که می‌بینی، دربارهء  افسار-زدن بر چموش "نفس اماره" است. 

اصلا بعید نمی‌دونستم، اما باز هم دود از کله‌ام بلند شد که ادگار آلن پو دربارهء وحدت وجود مطلب و رساله داره؛ پیگیر خوندن فلسفه و گیتی‌شناسی و عالم غیب بوده؛ و شور و شوقِ شناخت و درک حضور داشته... 

یعنی دقیقا انتظار خوندن همچین اطلاعاتی رو از پو  توی این کتاب داشتم و کتاب هم کولاک کرد! 

من همهء آثار ادگار آلن پو رو نخونده‌ام و قصد بت‌سازی از او و ناخوانده قصد تایید همهء آثارش رو هم ندارم؛ اما دو سه اثری  که از این نویسندهء عزیز خوندم چنان نیروی فراخوانی داشت که مشتاق و مجذوبم کرد که برم از خود او بیشتر بدونم. این‌ها حرف‌های یک خداجوی شیدا و کمال‌طلب بود که شهود به تخیلش راه پیدا کرده بود. پو از شروع روایت‌هاش، یعنی از بای بسم‌الله، معرکه می‌گیرد، واقعا احساس میکنی که در میدانی ایستاده به نقالی و با مهارت، گوش‌های هم تیز و هم سنگین رو دور خودش جمع کرده. که چه بگوید؟ حرف دارد، حرف. پیغام دارد... 

اما او رو مردی افسرده و زن‌مرده و دائم‌الخمر معرفی می‌کنن... 

عادت دارن آدم‌ها رو از چشم آدم بندازن... 

البته از یه جهت کاملا درسته که میگن زندگی‌نامهء صاحب اثر رو نخونید و پیگیرش نباشید؛ چون یا ارزش اثر هنری رو مثل آثار پو در حد تخیلات و اوهام ناشی از مستی و زوال عقل تقلیل میده و فرد رو چند قرن هذیا‌ن‌گو جا می‌اندازه بین مخاطبانش، یا دلش می‌خواد یک‌نفر رو در حد خدا بالا ببره و صاحب‌نظر معرفی کنه؛ و این وسط، کیه که به خود اثر کار داشته باشه و پیغامی که می‌شه از خودِ پیغام دریافت کرد...


ترجمه استاد 🌟کاظم فیروزمند🌟 چه کلاسیک و ادیبانه بود. روحشون تا ابد شاد🤲 


*
تابه‌حال چهار کتاب از نشر مرکز خوندم و همه‌شون تجربه‌های خواندنی مهمی برام شده. نویسنده‌ها و مترجم‌های پیشکسوت و کاردرست و محتوای درس‌آموز از ویژگی‌های کتاب‌هایی بوده که از این نشر محترم مطالعه کرده‌ام. امیدوارم با خوندن کتاب‌های بعدی‌شون هم این تجربه‌های شیرین مطالعاتی ادامه پیدا کنه❤
        

0

برای همین
          برای همین است که "کتاب و عترت" با هم‌اند. 📖💞

با خوندن این  ره‌نامه  دلم خواست در جهت ترویج عمومی انس با قرآن، دست‌کم یه قدم کوچولو برداشته باشم.🙏 

من خودم چندسالیه اگر بخوام قرآن گوش کنم، بیشتر با صوت این قاری، یعنی "ماهر المعیقلی" گوش می‌کنم:👇 

https://suratmp3.com/fa/quran/reciters/10/hq#gsc.tab=0

گاهی بعضی قاری‌ها با سبک قرائتی‌شون اینقدر خوندن یه سورهء کوچولو رو طولانی می‌کنن که آدم رو دل‌زده میکنن و پشیمون. و آدم فکر می‌کنه نه... منو برای خو گرفتن به شنیدن هرروزهء کلام خدا نساختن... 

شاید کیفیت صوت‌ها درجه‌یک نباشه، اما بد هم نیست... سبک قرائت هم دلنشینه؛ و خود من با شنیدن مداوم مکث‌‌‌هایی که ماهر المعیقلی داخل یه آیه به کار می‌بره و ازطرفی اتصالی که بین بعضی آیه‌ها برقرار می‌کنه، به‌مرور روش معناگراتری در روخوانی قرآن پیدا کرده‌ام.

درکل هم بعد از خوندن چندساله و هرروزهء قرآن کریم به این تجربه رسیده‌ام که اگه ینفر دوست داشته باشه با قرآن‌خوانی انس پیدا کنه، باید با سوره‌ها، و جملات و کلمات و معنا و ماجرای سوره‌ها، کمی تا قسمتی آشنا بشه که خوندن و شنیدن آیات براش مفهوم پیدا کنه. 

با خوندن کتاب قرآن، به روشی که بقیه کتابارو می‌خونیم، یعنی با سطر به سطر خوندن و گذشتن، این حس آشنایی در ذهن و قلب ما شکل نمی‌گیره...

باید با سوره‌ها انس پیدا کنیم، با سوره‌ها چله بگیریم، با اون‌ها دوست بشیم و مرتب دیدار تازه کنیم تا برسیم به اینجا که دیگه موقع خوندن و شنیدن کلام خدا نه به‌قدر قبلش حواسمون پرت بشه و نه اینکه حوصله‌مون سر بره!
من برای سوره‌هایی که با این روش خوندم نتیجهء رضایت‌بخش و پربرکتی گرفته‌ام. 

در آخر هم بگم که از این قاری که معرفی کردم، خودم تلاوت این سوره‌ها رو بیشتر دوست دارم و بیشتر گوش می‌کنم:
💙مدّثّر 💙واقعه 💙انفطار 💙اعلی 💙جمعه 

خیلی روان و زیبا می‌تونید جزء ۳۰ رو باهاش گوش کنید.


اینم بگم👋 اگه اینروزآ  به توصیهء رهبر فرزانه‌مون سورهء "فتح" رو مرتب می‌خونید، تلاوت  حامد شاکرنژاد از این سوره، تلاوت محبوب منه و صمیمانه بهتون پیشنهادش می‌کنم🥰👂🙏

قرآن پشت‌وپناهتون باشه⚘
        

0

          بی هیچ برنامه‌ریزی قبلی، امروز ۱۴ خرداد روز رحلت امام رحمت‌الله‌علیه بود که کتاب رو تموم کردم.
دستم را بگیر تا آسمان ببر، در تعقیب یار به معراج می‌روم

می‌دونستید نماز و مراحلش بازسازی واکنش‌ها و افعال و طریقهء ابراز حمد و ثنای پیامبرمون محمد(صلوات‌ا‌الله‌‌علیه) به درگاه خدا جان در شب معراج هستش؟ 

*
اینکه هم چی شد سراغ خوندن این کتاب رفتم، برام خاطرهء شیرینی شد.

دو نفر، یعنی معلم عزیزم و مامان عزیزتر از جانم، دو مشوق اصلی‌‌ام برای خوندن این کتاب بودن. بااینکه هیچ‌کدوم مستقیما به من نگفتن "آداب الصلوه" رو بخون.

صدای اولی هرچندوقت یکبار مضمونی مناسب حالم رو از کتاب  توی گوشم زمزمه می‌کرد. و دومی کتاب رو سال‌ها پیش خریده و خونده بود و توی کتابخونه مشترکمون نگهداری می‌کرد؛ و او هم گاه به گاه از جذابیت تفسیر سورهء حمد در کتاب و از گفته‌های کتاب دربارهء تسبیحات اربعه و... زیبایی‌هایی رو تعریف می‌کرد.

هر دو بزرگتر باعث شدند بعد از بیست سال چشم‌هام متوجه دیدن و کشف آداب الصلوه بین کتاب‌های کتابخونه‌مون بشه... 

به‌هرحال، این دو عزیز در یک مقطع دوبال من شدند؛ و شاید هم بهتر بگم هر کدوم یک دستم رو گرفتند و کمک‌حالی شدند که جرئت کنم و سراغ خوندن کتابی برم که به‌نظرم سنگین بود و برای از ما بهتران.

اوایل این دو قوت‌قلبی بودند که از جرئت پرواز نترسم؛ و از جایی به بعد، در فضای کتاب آروم گرفتم و آروم‌آروم با آشنایان خداحافظی کردم و با متن، تنها شدم و آسمانِ کتاب رو طی کردم با همون اندک امکان پروازی که دل و جانم داشت.
رفتم؛ اگرچه ناچیزتر اونم که به جایی رسیده باشم.
امیدم به این "تضمین" هست که کتاب اخلاقی، خودش "دارو"ست و همین خواندنش شفاست، ان‌شاءالله.
        

1

          من کتابو ده-دوازده‌ سال پیش خوندم و همون‌موقع این برداشتی بود که اول کتاب یادداشتش کرده بودم:
"«مرسو» پوچ‌ انگار است و فلسفهء دنیای "بودن" را پوچ دیده است. اما یک ویژگی مثبت دارد و هم آن برگ برندهء اوست! 
او اهل ادا نیست؛ همان را زندگی می‌کند که صادقانه می‌اندیشد. این صداقت، یک روز در آینده اسباب نجاتش خواهد شد (همین اتفاقا به‌عنوانِ ابزاری علیه خودش در دادگاه، دربارهء ماجرای نحوهء حاضر شدنش در مراسم سوگواری و خاکسپاری مادرش استفاده شد!).

پوچ اندیشی این انسان، بیشتر از هرکسی خودش و حیات خودش را تهدید می‌کند! اما او حیات‌ستیز نیست... 

همین طرز تفکر و شیوهء «هرچه پیش آید خوش آید» که  مرسو در پیش گرفته بود، در نهایت او را به سمت مرگ و نابودی کشاند. او بدون هیچ استدلال و سبک‌سنگین-کردنی و برگزیدنی، با آدم‌ها و وقایع پیش‌آمده روبه‌رو می‌شد؛ مثلا «مارسون»..."


هنوزم به نظرم "بیگانه" دربارهء پوچی هست؛ در عین اینکه زاویه دید و موضع نویسنده، خیلی هم پویاست و دلسوزانه و آسیب‌شناسانه. 

بخش زندانی‌شدن مرسو و رویارویی‌اش با اوضاع‌واحوال درونی‌اش و فرصتی که برای تحلیل خودش و دعوتی که ازطرف کشیش برای رهایی از شرایط دریافت می‌کنه، بسیار پرمعنا و زیباست. 

منم کتاب رو با ترجمهء جلال آل احمد خوندم.

در کل اما اصلا اگه متنی حتی چندخط سانسور-لازم باشه به کسی توصیه‌اش نمی‌کنم.

چرا از هنر و فنّ برگردانِ کم‌آسیب‌تر مطلب، توی ترجمه‌هامون  کمتر بهره می‌بریم؟ یادمه خانم "ویدا اسلامیه" توی ترجمهء یکی از جلدهای هری پاتر، برای بخش رقص‌‌های زوجیِ دانش‌آموزها از همین نوع برگردان استفاده کرده بود و "کنار هم قدم می‌زدند" یا همچین جایگزین مرتبطی به کار برده بود؛ چون مخاطب، کودک و نوجوان ایرانی بود.


        

1

          برشی از مقالهء اول که موضوع و موضع کتاب رو هم مشخص می‌کنه:
"بایــد مقــداری مفهوم شناســی کنیــم تــا بــه دو ســؤال جــدی  پیرامــون ایــن مطالــب پاســخ دهیــم.

یــک ســؤال ایــن اســت کــه تفــاوت هنــر  مــدرن بــا هنــر غیــر مــدرن چیســت؟ 

دقــت کنیــد حــرف از هنــر مــدرن و هنــر  اســلامی نمی زنیــم، در تاریــخ هنــر، هنــر اســلامی و هنــر مســیحی را در یــک دســته قــرار می دهیــم و هنــر دینــی می نامیــم. در ایــن دســته بندی هنــر مــدرن،  یــک طـرف قـرار می گیـرد و هنـر غیـر مـدرن طـرف دیگـر.

سـؤال دوم این اسـت  کــه وضعیــت هنــر در عصــری کــه در آن بــه ســر می بریــم، چگونــه اســت؟ 

آیــا  می پذیریــم هنــر در عصــری کــه زندگــی می کنیــم مُــرده اســت!؟ آن گونــه کــه  هــگل در قــرن نــوزده یــا بســیاری از فلســفه در قــرن بیســتم گفته‌اند..."


🔆🔆 دوستانی هم که مقالهء اول کتاب رو اشتیاق‌برانگیز دیدن، می‌تونن برای نکات مرتبط بیشتر به درس‌گفتارهای "حکمت شعر و هنر مقدس" مراجعه کنن که خود آقای یامین‌پور تدریس کردن و صوت‌هاش برای تهیه در وبگاه "طلوع حق" در دسترس هست.

        

3