یادداشت‌های فاطمه نوروزی (34)

خرس شمشیر به دست
        دوست نداشتم
البته که به موضوع خوبی پرداخته و شاید بشه برای بچه های مدرسه ای توضیح داد. ولی اینکه دائما می خواست همه رو با شمشیر نصف کنه دوست نداشتم 🙄  نمیدونم بچه ها خوششون میاد یا نه. اونها متوجه میشن که قصد خرس برای نصف کردن مقصر هم بده؟ یا اینکه چرا تا فهمید خودش مقصره با خرج کردن سعی کرد کار بدش رو بپوشونه؟ 😆 خیلی پیچیده اش کردم ((:
* اگر برای بچه هاتون خوندید، عکس العملشون رو بگید ممنون.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

بنگ! بنگ! بنگ!
ترسناک بود
        ترسناک بود! یه هدیه تولدِ تفنگ منجر شد به قاتل نشون دادن مامان بابای آرش 🫣 غافلگیر شدم از رفتار مامان باباش. احتمالا هدف، جمله‌ی "جنگ بد است" بود ولی با بد نشون دادن پدر و مادر.. مناسب بزرگترهاست تا کوچکترها.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

حقیقت سمیر
           یک فرد چقدر می تونه شگفت انگیز باشه! ۳۰ سال اسارت به دست اسرائیل خیلی طولانی هست و در تمام این دوران با وجود تمام شکنجه ها اینکه بدونی چی بگی، سر خم نکنی و استراتژی های درست اتخاذ کنی خیلی حرفه!

سه نکته و دریافت من:

* با خوندن این کتاب از ذهنم گذشت که مسئله فلسطین، یه مسئله جهانی بوده و هست. از استقامت سمیرِ درزوی‌مذهب برای آزادی فلسطین تعجب کردم. اینکه جهان متقاضی توقف این همه ظلم علیه فلسطین باشه تعجب برانگیز نیست، چرا که هنوز افراد آزاده هستند و همچنان انسانیت در دل ها رونق داره.
‌
* با خوندن این کتاب به اهمیت وقایع ایران در مسائل آزادی فلسطین و لبنان پی بردم، حرف های جدیدی شنیدم و زاویه دیدهای جدیدی خوندم. مثلا اسرا در زندان های اسرائیل چقدر پیگیر جنگ ایران و عراق بودند، و چقدر سمیر بابت جنگ ناراحت بود، چراکه ظرفیت و زمان این دو کشور می تونست صرف مبارزه با اسرائیل بشه و حالا صرف جنگ باهم شده.
‌
* لبنان و فلسطین و شاید بیشتر کشورهای عربی از گروه های متعددی تشکیل شده هست. اسرائیل از این شرایط استفاده می کنه و با تفرقه و جنگ های داخلی، اون کشور رو به خودش مشغول می‌کنه. حتی خودش هم ورود نمی کنه تا تلفات نده و با تجهیز از راه دور یکی از طرف های جنگِ داخلی کارش رو انجام میده. یا اینکه سمیر رو در زندان مجبور می کردند مصاحبه کنه و اعتراف کنه که رهبرانشون افراد خوش گذران و بیخیالی هستن و فرزندانشون رو برای تحصیل و امنیت به خارج از لبنان فرستادن. چه سناریوهای آشنایی..
        

3

ناتا
          ناتا! تو اومدی که رزقِ ۲۸ صفر من باشی 💔
ناتا ماجرای دختری از آفریقاست که به خاطر فقر، خانواده اش ناچار به فروش او به عنوان برده می شوند. از لحاظ تاریخی، داستان به شرح دوران قبل از اسلام می پردازد و اولین مواجهه‌ی خانواده ها (زنان، مردان، بردگان) را با رسالت پیامبر به تصویر می کشد. چرخ روزگار، ناتا را همسایه‌ی بانوی دوعالم حضرت فاطمه س می کند.

دو بُعد کتاب برایم شیرین بود:
۱. اول مواجهه ی اولیه مردم با پیامبر و سبک زندگی او بود. همه به یکدیگر توصیه می کردند که مانند پیامبر اینگونه رفتار کنیم؛ آیات زمزمه همگان شده بود؛ در حین کار، در نخلستان و در خانه آنها را می خواندند.
۲. دوم روایت جزئیات زندگی حضرت صدیقه کبری بود، ساده، دلنشین، قوی. کلامهایشان! دوست داشتم دائما این بخش ها را بخوانم.

* نمیدونم اشخاص این داستان حقیقی هستند یا نه، سخنان اهل بیت و رسول الله به گوشم آشناست اما باقی داستان رو مطمئن نیستم. یه خورده حاشیه داشت، برای مطالعه زیر ۱۸ سال توصیه نمیشه.
        

15

مسئولیت و سازندگی
          هرچه بنویسم در حقش کم لطفی کرده ام. استاد طوری از تربیت می نویسند که انگار همین الان در میان یک جمع جوان گمشده و پر از سوال با روحیه های مختلف نشسته اند و به یک به یک آنها پاسخ می‌دهند. مخاطبِ تربیتِ استاد، می تواند فرد مغرور تازه به دوران رسیده، فرد ترسوی گوشه گیر، مشتاق سیر الی الله و حتی شاید یکی از طرفداران مارکسیسم و مکتب های دیگر! باشد ( که استاد کتاب هایی در مورد این مکاتب هم دارد ). مقصود اینکه مطالب کاملا زنده و عملیاتی هستند.

قبل از این، کتابِ ردپای نور جلد یک را از زبان شاگردشان آقای ارسنجانی خوانده بودم. آن‌جا ایشان روش تربیتی استاد را داستانی و از نگاه یک شاگرد، که در تاریک ترین روزهایش استاد را یافته تعریف کرده است و در واقع مشاهده رفتاری اندیشه استاد بر اساس همین کتاب مسئولیت و سازندگی هست.

پ.ن: اگر شما هم مثل من گاهی ذهنتون در مطالعه کتاب یاری نکرد و یا احساس کردید جهت توضیح بیشتر نیاز به استاد هست، صوت های کانال تلگرامی زیر رو توصیه می کنم: 
https://t.me/masouliatvasazandegi
        

9