یادداشتهای سحر ایمانی (14) سحر ایمانی 1404/1/16 گفت وگوهای عمیق برای بچه های دقیق: جهان بینی فلسفی برای کودک و نوجوان منصوره حجاری 0.0 1 من اولاش، کتاب رو بهخاطر سرپرست نویسندگان آن که خانم دکتر الهام یاوری بود، خریدماش. راستش آن اولاش هم فکر میکردم کتاب قرار است برخی مفاهیم فلسفی رو مستقیم به کودکان یاد بدهد و خریدماش که کودک درونم این چیزا رو یاد بگیره:) ولی بعد متوجه شدم که کتاب برای بزرگترها بوده و داشت تلاش میکرد به آنها یاد بده که چهطوری مفاهیم فلسفهی خداباورانه رو با بازی و داستانوار به بچهها یاد بدهند. خب الحق، کتاب این کار رو به خوبی انجام داده بود. و در کل، واقعا خوب و خوش تاروپود بود. و معلوم بود که تیم نویسندگان برای نوشتن و طراحی بخشهای مختلف آن با دلی خالص و فکری بلند و مناعت طبع وقت گذاشته و زحمت کشیده بودند. در حقیقت اگر بخواهم با جزئیات بیشتر براتون بگم، کتاب داشت مفاهیم ِ - واقعیت وجود - تشکیک - واجب و ممکن - نیاز دائمی معلول به علت - موجودات مادی و مجرد - موجودات خارجی و ذهنی - علم حضوری و علم حصولی - مراحل شکلگیری علم حصولی در ذهن - چگونگی راهیافتن خطا در علم حصولی - علم حقیقی و علم اعتباری رو با تعریف یک سری بازی و داستانواره با زبانی ساده و قابلفهم، بههمراه طرح پرسشهای خوب و تفکربرانگیز به معلمها برای آموزش بچههاشون، یاد میداد. نقاشیهای کتاب هم خوب و آرامشدار بود. القصه، من کتاب رو حداقل به معلمها، و حداکثر به هرکسی که دوست داره به زبان ساده با مفاهیم فلسفهی خداباورانه آشنا بشه، پیشنهاد میکنم. :) 0 28 سحر ایمانی 1404/1/1 علیه تو اعلان عشق می کنم غاده السمان 2.8 2 کتاب شعر ِ خیلی پراحساسی بود، همونجوری که از خانم غاده السمان انتظار میره :) میخوام اینجا چند تا از نابترین شعرهای کتاب رو بنویسم، تا ببینید که راست میگم: از آن زمان که تو را دوست میدارم جهان رنگین شده است بعد از آنکه سیاه و خاکستری بود همچون فیلمهای قدیمی از دست رفته نغمهها به حجرهها بازگشتهاند و قلب من دوباره در بیشهها میتازد و چونان برهآهویی سرکش و نفسزنان، نغمه ساز میکند... ------- من علیه تو اعلان عشق میدهم علیه تو اعلان صلح میدهم علیه تو اعلان اشتیاق میدهم علیه تو اعلان عفو میدهم بیهیچ پشیمانی چرا که من روحم را به تو بخشیدم ------- تو چنان صاعقه در من رخنه کردهای و مرا به دو نیم ساختهای نیمی که تو را دوست میدارد و نیمی که در عذاب است، بهخاطر آن نیم دیگری که تو را دوست میدارد! ------- من به تو میگویم آری به تو میگویم نه به تو میگویم بیا به تو میگویم برو به تو میگویم مرا پروای تو نیست، و تنها تو این همه را ادراک میکنی، بیهیچ تناقضی که از آنچه که گفته میشود چیزی باقی نمیماند جز آنکه، دوستت دارم! 0 4 سحر ایمانی 1404/1/1 توسعه علمی ایران رضا منصوری 4.5 1 کتاب خیلی خوبی بود. برای همهی اونهایی که دغدغهی سیاستگذاریهای کشور رو در علم و آموزش دارند واقعا نکتههای خوبی داشت. جوریکه آدم بعضی جاهای کتاب رو دوست داشت بره برای اهل علم و سیاستگذاری در این زمینه بلندبلند بخوانه. کتاب تشکیل شده از سخنرانیها، مقالهها و یا سرمقالههای دکتر رضا منصوری دربارهی علم و نحوهی توسعهاش در ایران. کتاب گاهی غرهای مفید و آگاهیبخشی زده و گاهی هم راهکار داده. نویسنده در اول کتاب میگه که معتقده که علم در ایران رو شاید بشه در ۴ بخش گنجاند: ۱. علوم دینی سنتی که در حوزهها میبینیم. ۲. علوم طبیعی که تا هنگام تاسیس دارالفنون هنوز زنده بود و با فرهنگ ما عجین شده. ۳. علم یا دانش بهمعنای دانستههای اروپاییان که با تاسیس دانشگاه تهران بخشی از آن به ایران منتقل شد. ۴. علم به مفهوم مدرن که یک فرآیند است و نتیجهاش دانش است. که ما ایرانیها با این مفهوم کمی بیگانهایم و سختمونه که مراکز علمیمون رو با این مبنا بگردانیم، در صورتیکه باید این کار رو بکنیم! خیلی دلم میخواد بیشتر براتون از این کتاب بگم:) شاید در فرصتی مغتنمتر چنین کردم. ولی علیالحساب بگم که نویسنده از اینها هم در کتاب میگه: - دانشگاه و مفهوم و تعریف آن و مفهوم سنتی اولیهی آن در جوامع پیشرفته(ترکیبی از سازندهی فضای کارشناسی کشور و فضایی برای رشد و خلاقیت) - فرق دانشگاه و اندیشگاه - کمبودهای ما در نظام آموزش عالی و پیشنهاداتی دربارهی اون. - نقش دانشگاه در زندگی نوین و کمک به رفع به نیازهای جامعه. - واقعا چگونه توسعهی علمی ایران امکانپذیر است؟ - خودباختگی یا خودیافتگی در علم؟ که این خیلی زیبا بود:) - وظیفهی ما در ترویج علم و ترویج تفکر علمی. - ساده انگاشتن ِ رفع توسعهنیافتگی علمی خود از خصوصیات جوامع توسعهنیافتهی علمی است! آره، خلاصه خیلی کتاب خوبی بود و به همهی شیفتگان توسعهی علم و دغدغهمندان در زمینهی توسعهی علمی و سیاستگذاری در این مسیر بسیار توصیه میشود :) 1 6 سحر ایمانی 1404/1/1 قدرت تخریب خلاق: تحول اقتصادی و ثروت ملت ها فیلیپ آگیون 4.0 1 تخریب خلاق یک ترکیب متناقض است، و به این معنا است که ایدههای خلاقانه با وارد بازار شدن، احتمالا به نابودی و تخریب اعتبار ایدههای کهنه در مسیرشان منجر میشوند. و این اتفاق به نفع سازمانهایی است که صاحب این ایدههای خلاق بوده و بهضرر آنهایی که به ایدههای قدیمی خود چسبیدهاند. اما آیا این مفهوم قابل اندازهگیری است؟ فیلیپ آگیون نشان میدهد که بله، در واقع متوسط نرخ شکلگیری و خروج بنگاههای مربوطه از بازار، یک سنجه برای اندازهگیری تخریب خلاق است. آیا این اتفاق کلا خوب است یا بد است؟ نویسنده با یک کار آماری نشان میدهد که در بلندمدت از قضا اثرات خوبی دارد. نکتهی اصلی کتاب در کل این است که با درک درست از قدرت نوآوری و نگاه بلندمدت میشود جوامع را به سطح بالاتری از رفاه رساند، کسبوکارهای بیشتری ایجاد کرد و نگرانیها نسبت به آثار تغییرات ناشی از نوآوری را از میان برد. شایستی بعدا و در یک زمان خوب با جزییات بیشتری هم از کتاب براتون نوشتم :) 0 2 سحر ایمانی 1403/3/17 جناب مارتینی پیترو گروسی 3.7 8 جناب مارتینی، همون کسیه که همهمون آرزوی بهجای اون بودنش رو داریم! کتاب خیلی جذاب شروع شد، طوریکه باعث شد در نیمههای انتهایی شب، با چوبکبریت چشمانم رو باز نگه بدارم تا تمامش کنم:) مردی که از عرش تا به فرش رسیدناش رو در طول داستان دنبال میکنیم. ولی یک قشنگیش شاید این بودش که تا انتهاش، در هر وضعی، آقای مارتینی رضایت داشت و احساس آزادمنشی رو میشد ازش دریافت کرد. چون اونم مثل فرانک بلد بود که چیزایی رو ببینه که معمولا آدما نمیبینند. ممکنه بیربط باشه، ولی میخوام یک تحلیل از قصه برای امروزمون داشته باشم: دنیای امروز انگار همهمون رو قهرمان میخواد، موفقترین میخواد، زیباترین میخواد، شادابترین و خوشرفتارترین و جوانترین و برندهترین میخواد، و اگه این ترینها نباشیم، انگار محکوم میشیم به نبودن و نخواسته شدنها. شاید درس آقای مارتینی برای ما این بودش که، آزاده باش، هرطوری که شد. ولی شایدم درس دیگرش در اون طرف قصه، این باشه که اگر کسی دیگه ترین ِ خودش نبود، جانب ِ جوانمردیها رو در موردش بیشتر رعایت کنیم:) 2 25 سحر ایمانی 1403/3/17 رشد علی صفایی حائری 4.5 104 رشد کتابی آموزنده از آقای صفاییحائری بود. کتاب با طرح یک سوال شروع میشه که ما برای چه آفریده شدهایم؟ و پاسخ استاد اینه که نه تکامل، بلکه رشد دلیل اصلی آفرینش ماست. رشدی که در برابر خسران میاد، و نه تکاملی که در برابر نقصان میاد. و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل. در ادامه مساله این است که خسران ما از کجاست و رشد یعنی چه. در واقع ما سرمایههایی در این دنیا برای رشد داریم که از قضا تفاوت این سرمایهها میان انسانها مهم نیستند، اونچه مهم است جهتی است که به این سرمایهها میدهیم، که باز هم از قضا همهمون در این استعداد یکی هستیم. و در انتها هم نسبت سود به سرمایههامونه که سنجیده میشه، نه فقط سودمون. بعد آقای صفاییحائری میگن که ما هرچی توی این دنیا به دست بیاریم در برابر ارزشمندیمون خسران است و بس. حالا پس راه نجات چیه؟ راه، ایمان است و مومن بودن. و بعد نکاتی رو از سورهی عصر در اینباره استخراج میکنند. اول اینکه، مومن ازش بیتفاوتی و سازشگری در نمیاد. اگر اینچنین هستیم باید کمی بترسیم:) دوم اینکه ایمان دنباله داره و اونم صبر و سازندگی است، رشد دادن و عمل صالح است و رشد کردن. بعد هم میگن درخت زنده بدون میوه و بار نمیشه. یعنی مومن میوهی ایمانش اثربخشی و سازندگی برای دیگرانه، سفارش به حق و سفارش به صبره. بخش آخر کتاب بهنظرم خیلی خیلی جالب و آموختنی بود و البته کمی ترسناک و تلنگر زننده به همهمون دربارهی ایمان داشتنهامون.:) در توضیح آخر تاریخچهی مطالعهم از این بخش کمی بیشتر هم سعی کردم بگم. 0 12 سحر ایمانی 1403/2/12 The gambler فیودور داستایفسکی 3.9 163 معمولا یادداشتها برای یک کتاب آخرش نوشته میشوند، اما من، ای آقای داستایوفسکی، دلم میخواد که اول ِ خواندنام برای کتابتون یادداشت بنویسم، البته میشه گفت بهنوعی حق دارم، چرا که این کتاب رو مدتی پیش خواندهام و هالهای ازش رو در ذهن دارم. خب، بله. باری دیگر، سلام بر داستایوفسکی! ای آقای فئودور! راستیکه نمیدانم آیا شما از دلتنگی ما نسبت به خودتون و نوشتههاتون، هیچ درکی دارید؟ چند وقتی بود که دلم برای الکسی ایوانوویچ تنگ شده بود. مردی که بلد بود به زندگی ما، عطر تازهای از قوانین احتمالات ببخشه، که گرچه میدونیم یک قمارباز با یک سرمایهی متناهی توی یک قمارخونه توی یک زمان نهخیلی دور، همواره محکوم به شکست میباشه، اما امید و ایمان و گاهی عشق(به خانم پولینا!) حتی میتونه دانستههامون رو کنار بزنه و امید رو به قلبهامون ببخشه، برای ایستاتر بودن توی این زندگی ِ پر از عدم ِ قطعیت. دلم راستش برای مادربزرگ، خانوم ِ آنتونیو واسیلیونا هم تنگ بود. هرچند که بهخاطر دارم آخر کار چندان بگینگی در مسیرش موفق نبود، اما همینکه جسارت این رو داشت که توی قصه و با عقل و درایتاش تدابیر جالبی بیندیشه و قضیهی نمونهگیری اختیاری برای فرآیندهای مارتینگل (optional sampling) رو دور بزنه(!) حس شوق و شادی رو به قلبهامون میبخشید! این شد که اومدم تا دوباره بخوانم، از تو ای آقای داستایوفسکی، از قماربازت، ولی خب اینبار به زبان انگلیسی، که ببینم آیا اونقدری که تو در زبان مادری ما شیرین هستی، برای انگلیسیزبانها هم، آیا به دل مینشینی؟ راستیکه دلم میخواست زبان روسی میدانستم! بهخاطر تو و بهخاطر طعم ِ شیرین نوشتههای تو!:) 0 7 سحر ایمانی 1402/12/6 مامان و معنی زندگی: داستان های روان درمانی اروین دی. یالوم 3.9 31 خونهتکانی ماه آخر سال که به کتابخانه میرسه، احساس آدم فرق میکنه:) راستیکه یافتن دستنوشتههای خلاصه کتابهایی که خواندهام میون ِ کتابهام احساس شادمانی و شعف خاصی بهم داد. از مامان و معنی زندگی که مدتی هست که از خواندناش میگذره، یک خاطرهی تار و مبهم داشتم، که حالا به مدد این گردگیریها، کمی برام رنگوبوی کتاب روشنتر شد.:) یک جایی از کتاب، یک مراجعهکننده که با مسالهی مواجهه با مرگ روبهروست، به سراغ یالوم اومده بود. و جملات این بخش بهنظر خیلی جالب مینمود.:) " انسان بیش از آنکه از مرگ بهراسد، از انزوای محضی که مرگ را همراهی میکند، میترسد. ما میکوشیم زندگی را بهطور جمعی تجربه کنیم، حال آنکه هریک از ما مجبوریم تنها بمیریم." " میپذیرم که ایمان، سرچشمهی نیرومند آرامش است و تا وقتیکه چیز بهتری ندارم که جایگزیناش کنم، هرگز تضعیفاش نخواهم کرد." 2 27 سحر ایمانی 1402/10/14 کتاب مستطاب امیر ارسلان نامدار: به ضمیمه هشت تابلوی رنگی از بهزاد غریب محمدعلی نقیب الممالک 3.5 5 از این کتاب که خیلی سال پیش خواندهاماش، فقط کلیتی خاکستری از داستان ِ عشق امیراسلان نامدار به دختر پادشاه بهخاطرم مونده، ولی بهجز یک بیت شعر که به روشنی یادمه:) مرا دردیست اندر دل، که گر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم، که مغز استخوان سوزد 0 1 سحر ایمانی 1402/10/13 قصه های خوب برای بچه های خوب: قصه هایی از قرآن جلد 5 مهدی آذریزدی 4.6 9 قصههای خوب برای بچههای خوب یک مجموعه کتاب ۸ جلدی از مهدی آذریزدی است. آقای آذریزدی که خود موجود بسیار کتابخوان و جالبی بوده، در هر جلد از این مجموعه کتاب قصههایی را از یک کتاب از خوبان ِ گذشته برای کودکان به روایت داستانی درآورده است. قصههایی که همگی شنیدنیاند. در واقع کتابهای قصههای خوب برای بچههای خوب در این چند جلد هستند: جلد ۱. قصههایی از کلیلهودمنه جلد۲. قصههایی از مرزباننامه جلد۳. قصههایی از سندبادنامه و قابوسنامه جلد۴. قصههایی از مثنوی مولوی جلد۵. قصههایی از قرآن جلد۶. قصههایی از شیخ عطار جلد۷. قصههایی از گلستان و ملستان جلد۸. قصههایی از چهارده معصوم. من خودم تا به امروز ۳ جلد از این کتابها رو خوانده بودم، که قصههای قرآن، گلستان و ملستان، و مثنوی مولوی بوده است، یادمه که از هر سهشون خیلی چیز آموختم. و مثلا خیلی از داستانهای قرآنی رو از اصحاب فیل، و نهنگ و یونس، و حضرت ابراهیم و ... از همون داستان کودکی به خاطر دارم. خلاصه خیلی به کودک و نوجوان خواندنشون توصیه میشه. بادا که گاههایی که دلم گرفت و خواستم که به کودکانگیم برگردم، بشود که زمانی بگذارم و جلدهای دیگرش رو هم بخوانم و بیام براتون تعریفشون کنم. :) 0 22 سحر ایمانی 1402/9/30 تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن 3.9 50 ما، هریک از ما، غنیتر از چیزی هستیم که تصور میکنیم. همهی ما میتوانیم به آرای حکیمانه دست یابیم، مشروط به اینکه خود را به دلیل دوهزارساله نبودن، بیعلاقگی به مکالمات افلاطون و علاقه به زندگی آرام در ییلاق برای این منظور نامناسب و نالایق ندانیم. 0 2 سحر ایمانی 1402/9/27 هفت قصه از بلوچستان سید مرتضی آوینی 4.0 3 من بخشهایی از مستند هفت قصه از بلوچستان ِ شهید آوینی رو دیده بودم، مستند دربارهی مردم بلوچ، سختیها و بیچارگیها و البته خلوص و قشنگی این قوم بود. این کتاب ِ کوتاه هم در واقع حاوی اشعار و متون ادبیای هست که شهید آوینی در طول مستند بیانشون میکنه، بهعلاوه عکسهایی از بخشهای فیلم هم در کتاب اومده. اما خب دیدن خود مستند جالبتر مینمود. 0 4 سحر ایمانی 1402/9/21 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.6 68 "گاهی" پیش میاد که وقتی از کتابهای مردمی از مردمان کشور یا منطقهمون میخونم یک چنین حسی بهم دست میده؛ خدا رو شکر هزاربار، که با چون شمایی دارم در یک منطقه از جهان میزیَم و زیر یک آسمونی که نزدیک به آسمون شماست روزم شب میشه. چهقدر این کتاب پر از امیده. چهقدر شخصیتش تهدیدها رو فرصت ببینه. چهقدر مثبته و به آدم وسعت ِ دید میده. و چه حال ِ خوبی داره. بادا که همهمون بخوانیماش.:) 0 1 سحر ایمانی 1402/9/13 تعلق؛ محور تحول در انسان محمدصادق حائری شیرازی 4.7 15 انسان با تعلق خود یک نوع اتحاد دارد، یعنی به هرچه دل ببندد، همان میشود. وقتی انسان دل به فانی ببندد، فانی است و وقتی دل به باقی ببندد، باقی است. انسان نفس متعلق خودش است. به هر چه تعلق پیدا کرد، رنگ آن را میگیرد. 0 12