یادداشت‌های محمود مطهری‌نیا (30)

        در همایش سردار سلیمانی بود که از دکتر مقدم فر شنیدم کتابی در دست انتشار دارند که به سالگرد شهادت نرسیده است. خیلی مشتاق و تشنه داشتن و خواندن این کتاب بودم.
حس و حالم از لحظه ای که از انتشار کتاب با خبر شدم تا خریدنش چیزی شبیه حس و حال آنهایی هست که برای خرید جدیدترین محصول یک گوشی همراه ساعتها در صف می ایستند و آن را به قیمت گزاف و با اشتیاق می خرند.
این کتاب هم از جمله کتابهایی بود که برداشتم و خواندم و گذاشتم زمین. کمتر از یک بعدازظهر جمعه خواندنش طول کشید.
مهمترین ویژگی این کتاب اعتبار و رسمیت گزارشهایش است و 
اصلی ترین نقصش اینکه واقعاً در حق عنوان کتاب ظلم شده است. در منظومه ادبیات و دایره لغات سردار عبارت «عزیز زیبای من» به اندازه مرکز زمین تا انتهای آخرین کهکشان هستی فاصله است. حداقل توقع می رفت عین جمله ای که سردار این عبارت را در آن به کار برده بود، آورده می شد.
بخشهای زیادی از کتاب را می توان در مستند 1:20 یا 72 ساعت مشاهده کرد، اما قلم روان نویسنده باعث می شود احساس ملال نکنی و آن را تا پایان بروی.
علاوه بر آن، بخشی از اطلاعات ناب و تازه بود؛ مثلاً آنچه درباره مقطع و شرایط حضور سردار در بوکمال آمده چنان شگفت انگیز بود که شدت تعجبم از چهره ام هنگام خواندن مطلب برای اطرافیان قابل مشاهده بود.
فصل دوم کتاب مطالب خوب و ارزنده و منسجمی درباره سبک زندگی به خصوص خانوادگی سردار به خواننده ارائه می کند.
دو فصل پایانی را هم اگر در خلوت بخوانید تا بتوانید به راحتی بسوزید و بگریید بهتر است.
هرچند مقطعی کوتاهی از زندگی سردار را در این کتاب می توانید ببینید، اما بی تردید امروز خواندنش بهتر از فرداست و زمان را نباید از دست دادن...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        این کتاب مجموعه یادداشتهای مناسبتی نویسنده در برخی نشریات است که با ترتیبی گردهم آمده و در قالب کتاب منتشر شده است. 
تا پاییز 94 کتاب به چاپ دوازدهم رسیده و به پیشنهاد عزیزی آن را خواندم، اما محتوا را لایق این میزان اقبال ندیدم. 
برخی از مطالب و تلنگرها مانند آنچه درباره حضرت زینب سلام الله علیها (ص44) یا غدیر و ولایت امیرمؤمنان علیه السلام(ص105) آمده زیباست.
گاهی نویسنده به سمت مینیمال نویسی ناشیانه می رود که هم ضعف محتوای مشهودی دارد هم آشفتگی آزار دهنده.
گاهی مانند آنچه درباره زیارت امام رضا علیه السلام آورده عملا ضد آموزشی به شمار می آید. شاید محتوای این بخش برای یکبار تجربه شفاهی در حرم جذاب باشد و قابل اغماض، اما انتشار گسترده آن در قالب کتاب را نمی پسندم.
میزان اقبال و دلیل تجدید چاپ مکرر آن را متوجه نشدم و احتمال می دهم ناشی از حجم کم و عرضه در عمره های دانشجویی باشد والا از حیث محتوا مطلب و ویژگی شاخصی از هیچ منظری در آن مشاهده نکردم.
نمی دانم می توان گفت به یکبار خواندن می ارزد یا نه، اما بی تردید با نخواندنش چیزی را از دست نخواهید داد...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        کتاب بیشتر از آن که بیان کننده داستان زندگی ملاصدرا باشد دیدگاهها و آراء او را به شیرینی تقریر کرده است.
قلم روان و رایج نیست، اما شیرین است و خواننده را با خود همراه می کند.
صبغه تاریخی کتاب فوق العاده کمرنگ است، اما در تقریرها واقعا انتخابهای خوبی نویسنده داشته است. دلچسبترین این دست موارد، معنایی است که برای تقیه از ملاصدرا در صفحه 214 آورده است؛ حقیقتاً معنایی به این زیبایی برای تقیه تا کنون ندیده بودم.
صفحه 225 حال و حالاتی که از ملاصدرا پس از پیروزی در جلسه مناظره با علمای جهان اسلام آورده شده، کاش قابل تدریس بود و شرط صدور مجوز تدریس حداقل برای رشته ها و دروس اسلامی.
بحث ذیل عنوان راه در صفحات 87 به بعد کتاب و موضوع مالکیت رؤیا و انواع آن واقعاً بحثهای گوارا و ارزنده ای بود.
کتاب خواندنی و شیرین است، اما بخش متحیرکننده آن برای بنده این بود که به چه دلیل تا کنون حداقل 20 نوبت تجدید چاپ شده است. طبیعتاً با صبغه بشدت فلسفی این اثر نمی تواند مخاطبان زیادی داشته باشد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        #خفتگان_بیدار  مبنای ساخت سریال #مردان_آنجلس به کارگردانی [شهید] فرج الله سلحشور بود. کتاب گویا از ابتدا با همین نگاه و مقصود نوشته و سکانس به سکانس تصویر شده است. 
🍁پایبندی مرحوم سلحشور به #خفتگان_بیدار زیاد بوده و از همین رو شاید ابتدای کتاب برای کسانی که سریال را دیده باشند، از جذابیت کمتری برخوردار باشد. با این حال اما هرچقدر جلوتر برویم داستان به قدر کافی کشش و جذابیت دارد. 
🍁 حدود ده بیست درصد از متن کتاب به ماجراهای پس از هجرت اصحاب کهف به غار تا بیداری آنان اختصاص یافته که به دلایل منطقی و موجهی در سریال نیامده است. در این صفحات سیر تحولات روم و نیز انحرافات آیین مسیحیت به شکل فوق العاده و مستندی ارائه شده و به نظرم از ارزشمندترین بخشهای کتاب است.
🍁 این کتاب هم خالی از سوتیهای تاریخی نیست. گویا غیر از اهل تاریخ بقیه جامعه نمی دانند هرچیزی تاریخی دارد؛ حتی پدیده های ساده ای مثل چای و قهوه و لباس و مانند آن. جالب است بدانید رودی مته کتابی دارد با عنوان #تاریخ_تفریحات_ایرانیان و یکی از مطالبی که در آن به تفصیل سخن گفته شده، موضوع سیر تحول فرهنگ نوشیدن ایرانیان از قهوه تلخ به چای شیرین است. با این مقدمه یادآور می شود ساعت و زمانبندی هم تاریخ دارد و تا آنجا که می دانم تا حداقل جنگهای صلیبی و حدود رنسانس حتی در روم و غرب زمانبندی و ساعت بندی روز مفهومی نداشته است. نویسنده بی توجه و اطلاع به این امر در جایی از کتاب (ص192) می نویسد که دو شخصیت داستان ساعت هشت شب!!! در محلی با هم قرار می گذارند.
🍁 برخی جاها مانند ص203 عباراتی بیش از حد غلوآمیز دیده می شود و نمی دانم آیا از ابعاد و جهات مختلف می توان صد خرس را با هم یک جا داشت و جمع کرد؟
🍁 مؤخره کتاب عملاً فهرست منابع و فیشهای کتاب است که هم می شود خواند هم می توان از آن چشم پوشی کرد.
🍁 و بالاخره این را یادآور می شوم که خداوند در سوره کهف می پرسد: آیا این ماجرا را عحیب می پندارید؟  تا الان خیلی ساده از این ماجرا رد شده ایم. شاید مطالعه کتاب #اصحاب_کهف_و_اصحاب_رقیم نوشته فردی موسوم به عبدالله مستحسن در کنار #خفتگان_بیدار ابعاد تازه ای از این داستان را برای ما باز کند. 

خواندن همراه با تفکر و تأمل #خفتگان_بیدار  را می توانیم به بقیه توصیه کنیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        قبل از هر مطلب دیگری مراتب اعتراض جدی و صمیمانه خود را به پیشگاه ناشر محترم کتاب ابراز می کنم که در طراحی جلد، صفحه آرایی و همه جنبه های فیزیکی کتاب حتی چسب جلد آن کاملا دهه هفتادی عمل کرده اند، در حالی که چاپ اول کتاب در سال 1398 است!
🍁 #سلمان_ما زندگی سلمان علیه السلام از نوجوانی تا حدود سال ششم هجری را روایت می کند و نمی دانم چرا تا پایان عمر آن را ادامه نداده است. جنبه های شفاف تر و مهمتری از زندگی سلمان طی حدود 15 سال بعد زندگی او وجود دارد که ناگفته مانده است. با این حال زیبا و خواندنی است با خط تعلیقی متوسط نه خیلی قوی نه خیلی ضعیف.
🍁 کتاب از حیث تاریخ باستان ایران ضعفهایی دارد که تا حدی قابل اغماض است؛ مانند استفاده از کاغذ در این مقطع. نویسنده همچنین در مقطع نوجوانی به طور آشفته ای از واژه های عربی و فارسی مانند سلام و درود، قیامت و به خصوص ابلیس که کانلا عربی و غیر عربی است و مانند آن استفاده می کند و کاملاً نشان می دهد نویسنده گاهی حساسیت داشته و گاهی آن را فراموش می کرده است.
🍁   ص81 جملات سنگین و فلسفی به ایران و آیین زرتشت نسبت داده شده که اصلاً قابل باور و پذیرش نیست.
🍁 همچنین است ادعای وجود کتابهای فراوان در کلیسای شام(ص191) که اصلاً با تاریخ تطابق ندارد.
🍁 به نظر می رسد آنقدر که نویسنده به خصوص ص235 ادعا کرده موضوع بشارت به آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان مسیحیان پنهان نبوده است و چندان با روح حاکم بر منابع تاریخی این مقطع خوانایی ندارد.
🍁 در موارد متعدد پیش و پس از اسلام می توان شتاب و گاه آشفتگی تاریخی متن را مشاهده کرد؛ مثلاً مقطع شام تا حجاز زندگی سلمان بسیار گذرا پرداخته شده است. فاصله قبا تا ساخته شدن مسجد النبی صلی الله علیه و آله در شهر مدینه و راه افتادن نماز جماعت منسجم و هماهنگ و فرهنگ شده طی چند روز و حتی کمتر از یک هفته تصویر شده است(ص262 و 270 تا 280). ص285 که اختلافات یهود و اسلام و آیاتی که در این باره نازل شده اند، همه را مربوط به همین مقطع می خواند و ماجرای خیبر  در سال هفتم را پیش از احزاب نشان می دهد. 
🍁 ص320 تصویر خوبی از همراهی با رودربایستی و فاقد ایمان عمیق برخی افراد مشهور به صحابه با رسول خدا صلی الله علیه و آله ارائه شده که بشدت با تاریخ تطبیق دارد و تبیین ظریف این گونه مطالب ارزنده است.
🍁 ص331 هرچند رشادت امام علی علیه السلام در نبرد با عمرو بن عبدود در احزاب آورده شده اما به دلیلی نامعلوم بخش اعلام داوطلبی آن حضرت حذف شده است. البته نویسنده ماجرای نامستند تف انداختن به روی امام علیه السلام را که مولوی برای نخستین بار آن را مطرح کرده، آورده است.
🍁 یکی از مهمترین نقصهای کتاب آن است که مخاطب زیاد شدن سن سلمان را چندان متوجه نمی شود و تقریبا با حال و هوای جوانی وی داستان را دنبال می کند. کاش توصیفاتی از جنس به کتاب اضافه می شد. 
🍁 هر از چندگاهی نیاز به ویراستاری مجدد کتاب احساس می شود که کاش برای چاپهای بعد رعایت شود.

در پایان شما را به مطالعه این کتاب خواندنی دعوت می کنم و آرزومندم خداوند ما را از برکات وجود نازنین سلمان علیه السلام بهره مند سازد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        کتابی حقیقتاً زیبا، مستند، خواندنی، دلچسب که جان می دهد برای گریاندن مخاطب. طبیعتاً در خلوت خواندنش ارجح است. نویسنده از منظر دوازده راوی، حضرت ابی الفضل و مادرشان ام الببین سلام الله علیهما را به زیبایی روایت می کند. گاهی قلم عجیب اوج می گیرد و خواننده را حیران می کند و چه زیبا کتاب  را به امام زمان علیه السلام ختم می کند.
نویسنده پایبندی فوق العاده ای به تاریخ دارد و ایراد گرفتن از این کتاب خیلی سخت بود و جز چند نکته مختصر کلمه به کلمه کتاب ارزشمند به شمار می آید و بعید می دانم بال پرواز نویسنده در این روزها و پس از فوتش نشده باشد.
📗  نویسنده گمان می کرده که در دوره معاویه مردم کوفه نیز مانند شامیان، امیرالؤمنین علیه السلام را لعن می کرده اند و در چند جای کتاب (مانند ص40-41، 44،  و...) این مطلب را می توان مشاهده کرد. از نظر تاریخی این ادعا درست نیست.
📗  تصویر نویسنده از حر و یارانش در بدو برخورد با امام حسین علیه السلام درست نیست و نویسنده توجه نداشته حر و یارانش از همان نخستین نماز به امام حسین علیه السلام اقتدا کرده و نماز جماعت خوانده اند(ص44).
📗  نویسنده  شخصیت تاریخی عبدالله و عبیدالله بن عباس و حتی خود عباس بن عبدالمطلب را به نوعی روتوش کرده و مثالب و مطاعان و نی ظلمهای ایشان به امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهما السلام را به نحوی سانسور کرده است(ص53).
📗  جایی نوعی مقایسه غیر مستقیم میان حضرت زینب و ام البنین سلام الله علیهما درباره تسلیم درباره مقدرات الهی و پیشگوییهای رسول خدا صلی الله علیه و آله از کربلا اتفاق افتاده که با سهو بیانی نویسنده خواننده به نحوی ام البنین سلام الله علیها را ممکن است در مقام بالتری نسبت به حضرت زینب سلام الله علیها احساس کند نستجیربالله که بی تردید ناشی از سهو قلم است(ص80-81).

به زیبایی درباره این کتاب نوشته اند: «رقص قلم ابوالفضل برای ابوالفضل(ع)»
رحمت خداوند بر مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد
و به امید گوشه چشمی از ناحیه حضرت ابی الفضل علیه افضل التحیه و الثناء
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        داستانی خواندنی و ترکیبی از واقعیات، خاطرات، تخیل و آموزه‌های مرحوم صفایی حائری.
چنان هنرمندانه این عناصر با هم آمیخته شده اند، الان که کتاب تمام شده خیلی نمی توانم مرز واقعیت و خیال را در کتاب تشخیص بدهم و چند بار وسوسه شدم از دوستان انتشارات بپرسم کتاب خاطره است یا رمان؟
نویسنده تنفر شدیدی نسبت به سیدحسن ابطحی منحرف، پدر مسئول دفتر یکی از روسای جمهور ، داشته و جاهایی هم از او با عنوان بوووق یادکرده و با ظرافت به کتابهای ملاقات با امام زمان علیه السلام، پرواز روح و شبهای مکه او اشاره کرده است.
دقیقاً نیمه اول کتاب خیلی عالی از زاویه دید کسانی که با توهم و بیماری روانی مدعی مهدویت یا ارتباط با امام زمان علیه السلام می شوند، داستان را روایت کرده است.
در کل متن بارها به خنده افتادم و واقعا قلم ساختار شکنی دارد و از ان جمله جایی بود که پنج تن را دید و بعدش : «من بدو و امام زمان بدو...»
آموزه های مرحوم صفایی هم در کتاب تا حدی خوبی لا به لای کفتگوها گنجانده شده است.

پ.ن: مرحوم علی صفایی حائری شخصیت بی نظیر دوره ما بود و احساسات متناقضی درباره ایشان طی چهار دهه گذشته ابراز شده است و در دو مستندی که درباره ایشان ساخته شده مفصل درباره اش صحبت کرده اند. 
پیگیری آثار ایشان اثرات حیرت انگیزی دارد، اما آنانکه کتابهای شهید مطهری را پیش از آن مطالعه کرده کنند، بهره شان چند چندان می شود و دچار آسیبهای احتمالی نخواهند شد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          کتاب مجموعه خاطرات ناب درباره دانشمندی همچنان غریب و ناشناخته حوزه هسته ای کشورمان است؛ دانشمند غریبی که وقتی شهید شد دولت وقت نه دانشمند بودنش را گردن گرفت نه هسته ای بودنش را. کلی تلاش کردند پنهان کنند یک دانشمند هسته ای بزرگ دیگر شهید شده است.
سیر زندگی شهید فخری زاده و جامعیت علمی او در این کتاب حیرت آور است. او از تبلیغات سپاه شروع کرد و تا بالاترین درجات علمی فیزیک هسته ای رشد کرد، در ادبیات و به خصوص تسلط به دیوان حافظ، فلسفه و به خصوص فلسفه فیزیک و نهایتاً علوم حوزوی به قله و نزدیک به قله رسیده بود.
مردی مهربان، کاری، خانواده دوست و به شدت اهل رعایت ملاحظات امنیتی و کلی ویژگیهای قابل توجهی که خواننده می تواند با مطالعه این کتاب به نقصهای خودش پی ببرد.
بعید می دانم کسی حال و هوای شهید فخری زاده برای زیارت کربلا را در این کتاب بخواند و هوس نکند او را در اولین و دیگر زیارتهای کربلا و اربعین خود سهیم نکند.
خاص ترین مرد هسته ای ما به ویژه ترین و منحصر به فردترین شکل ترور شد که اگر نهادهای امنیتی ما خود را به روز رسانی کرده بودند و سازمان پدافند غیرعامل پویا و سرحالی داشتیم و وزارت ارتباطاتاتمان پر از غریبه نبود، نباید غافلگیری سحر 23 خرداد 1404 اتفاق می افتاد. چه دردناک است که برخی با محدود کردن ماجرا به واتساپ صورت مسأله را پاک می کنند و برخی با قیاس به نفس، این ماجرا را ناشی از زن بارگی بهترین و پاکترین فرماندهان و مردان تاریخ کشورمان نشان می دهند. اگر شکل شهادت شهید فخری زاده بازخوانی و بازی نشود و آن را مکرر در مکرر روایت نکنیم، بی تردید این اتفاقات تلخ و جانکاه و حتی تلخ تر از آنچه را تا کنون رخ داده، باز شاهد خواهیم بود. در تاریخ ترورها، شهادت شهید فخری زاده یک نقطه عطف مهم و آغاز دوره ای جدید بود.
راستی اسم کتاب(شنبه آرام) از تعبیر نتیانیاهو درباره شهادت این بزرگمرد اقتباس شده است.
هرچه زودتر با این ابرمرد تاریخ ایران آشنا شوید برد کرده اید.

پ.ن: می خواستم معرفی کتاب را بنویسم، سوابق و تحصیلات نویسنده خیلی جلب توجه کننده بود.
        

0

          مجموعه ارزنده خاطرات و اغلب مشاهدات مدیرکل روابط عمومی ریاست جمهوری شهید رییسی
بخشی از خاطرات را در غیر از این کتاب می توان یافت و بخش عمده ای هم روایت دست اول کتاب است که در مجموع یک بسته فوق العاده خواندنی و آموزشی برای شناختن مدیر تزاز جمهوری اسلامی را شکل داده است. تا حدی و البته نه کامل می شود با محتوای این کتاب دریافت چطور این بزرگمرد خستگی را خسته کرده بود. مهمتر از آن اما الگوهای رفتاری ایشان است. کاش می شد هرکس قرار است مدیر شود یا حتی احتمال مدیر شدنش در سالهای آینده وجود دارد، این کتاب را مطالعه کند. الگو برداری از سیره شهید رییسی بی تردید بخش قابل توجهی از مشکلات ما را حل می کند. البته علاوه بر اینکه ایشان مدت کوتاهی و کمتر از سه سال متصدی منصب ریاست جمهوری بود، همه همراهانش درسطوح مختلف واقعا همراه نبودند، برخی او را نفهمیده بودند و برخی تاب همراهی با آن شکل و الگو و اندازه را نداشتند و برخی...
قلم و محتوا اینقدر گیرا بود که دو سوم کتاب را شب عاشورا تا پیش از اذان صبح مطالعه کردم.
به هر شکل و اندازه ای بشود این کتاب را ترویج کرد به نظرم کار ارزنده و بابرکتی است و شاید اندکی از مظلومیت این مرد خدا کم کند؛ البته چه سود که نعمتش را از دست دادیم و...
گاهی به ندرت مقایسه هایی با دولت قبل و بعد از آن شهید هم در کتاب شده که جالب است و دردناک.
        

0

          کتابی خواندنی که حال و هوای متفاوتی را می تواند برایتان رقم بزند.
یاد مرگ آثار تربیتی فوق العاده و کم نظیری دارد و بازخوانی حالات و خاطرات کسانی که تجربه مرگ کوتاه مدت را داشته اند آثار اضافه ای را به دنبال می آورد. 
یاد مرگ اگر مستند به آثار و متون دینی باشد می تواند معتبر و قابل اعتماد باشد، اما در حالت دوم ممکن است آغشته به تخیلات و توهمات و... شده باشد. با این حال نباید مطالعه این دست آثار را از دست داد.
#سه_دقیقه_در_قیامت در عین اختصارش آثار بیشتری داشت و مستندتر و معتبرتر به نظرم آمد.
چندجا از کتاب را خیلی احساس کردم از اضافات مؤلف باشد مانند آنچه در توصیف آخرالزمان آورده شده است.
وجود ادیان در میان جنیان نیز مطلب معتبری نیست و آنان ظاهرا یا مؤمنند یا کافر.
خاطرات نفر دوم برای کاهش آسیب زدگی آخرالزمانی زندگیهایمان خوب است و خاطرات نفر سوم برای اصلاح زندگی اخروی ما آثار ارزنده و قابل توجهی دارد.
خاطرات نفر اول نیز تصویر دنیای پیش رو را برای خواننده ملموستر و شفافتر از قبل می کند.
        

0

        کتاب زیبا و دلچسب و گوارا و فوق العاده ای بود. قلم روی یک ریل از ابتدا تا انتها حرکت کرد و مثل #تنهاترین_عاشق خواننده را آزار نمی داد.  
نکات مثبت این داستان را می توان چنین فهرست کرد:
1. کتاب زندگینامه ای ابداعی از مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلام الله علیها است که نویسنده بسیار با ذوق و سلیقه و هنرمندی گزارشهای مربوط به دوره جاهلیت را از منظر آن بانو گزارش کرده است. 
2. این داستان را می توان منبع خوبی برای رخدادهای دوره جاهلیت و به خصوص جایگاه زن در دوره پیش از بعثت پیش روی خواننده گذاشت.
3. درباره حضرت آمنه سلام الله علیها به زور بتوان یکی دوصفحه گزارش تاریخی پیدا کرد. در چنین شرایطی همنشینی فوق العاده هنرمندانه و با ریتم یکنواخت گزارشهای دوره جاهلیت و تخیلهای مجاز و واقع نمای نویسنده اثری خواندنی را به وجود آورده است.
4. زاویه دید زنانه به تاریخ یکی از نیازمندیهای جدی در تاریخ نگاریهای ماست. در این کتاب با هنرمندی جنبه های نادیده ای از زندگی مادر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلام الله علیها به نمایش می گذارد که اگر با همزادپنداری جدی خوانده شود دل خواننده را می تواند ریش کند و ....
5. هیچیک از تخیلهای نویسنده با مبانی کلامی و اعتقادی تعارضی ندارد (جز یک مورد که در ادامه به آن خواهم پرداخت). خواننده با مطالعه این داستان با تعارضها و مطالب مشکلدار و تهمتهای عجیب و غریب کتاب #چهار_بانوی_تاریخ_ساز مواجه نمی شود. به عبارت دیگر پس از مطالعه این کتاب اگر جایگاه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلام الله علیها در دیدگان خواننده بالاتر نرود هرگز پایین نمی آید و این خود نقطه قوتی  در مقایسه با کتاب یاد شده به حساب می آید.
6. حسن سلیقه نویسنده را علاوه بر گزارشهایی که آورده در گزارشهای نقل نشده هم می توان مشاهده کرد. مهمترین این دست گزارشها را می توان ماجرای شق صدر (شکافته شدن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله در مقطع حضور نزد حلیمه برای معصوم شدن ایشان) و نیز نقل غلط و مشهور درباره این دانست که حلیمه و همسرش از سر ناچاری سراغ رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و به سبب یتیمی آن حضرت و فقر بنی هاشم چندان تمایلی به پذیرش دایگی ایشان نداشتند.
اشکالات تاریخی کتاب نیز از این قرارند:
1.مهمترین اشکال تاریخی و کلامی کتاب این است که مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلام الله علیها را باسواد و شاعر معرفی کرده که به طور جدی با امی بودن پیامبر و پرهیز و دوری ایشان از شعر و شاعری تعارض پیدا می کند و بسیار بجاست اگر در این باره نویسنده تجدید نظری بکند.
2. شاید در نامگذاری کتاب مفهوم «عروس بنی هاشم» بهتر از «عروس قریش» بود؛ زیرا آن حضرت سلام الله علیها خود قریشی بود، اما از تیره بنی زهره نه بنی هاشم.
3. از نظر نویسنده باسواد بودن در آن مقطع ناشی از کسر شأن دانستن سواد به خصوص برای زنان است که درست نیست. از مجموعه گزارشها چنین برمی آید که عرب به این دلیل بیسواد بود که نیازی به آن احساس نمی کرد نه اینکه از آن متنفر باشد و بدش بیاید.
4. نام «ابتسام» را تا آنجا که می دانم در آن مقطع تاریخ رواج نداشته است و می شد اسامی مناسبتری برای شخصیتهای داستان استفاده کرد.
5. برخی واژه ها مانند پارینه دوز، ازلام، نکاح البدل و ... که اصطلاحات تخصصی تاریخی یا واژه های غیر رایج هستند باید برای مخاطب توضیح داده می شد که در برخی موارد توضیح داده شده و در مواردی خیر.
6. نوری که در پیشانی حضرت عبدالله علیه السلام دیده می شده و پس از آن به حضرت آمنه سلام الله علیها منتقل می شود، ظاهراً تنها برخی از یهودیان قابل تشخیص بوده و احتمالاً با توجه به توانمندیهای آنان در عرصه های علوم غریبه و چندان برای بقیه قابل تشخیص نبوده است. نویسنده آن را برای همه به طور مطلق در نظر گرفته است.
7. بعید می دانم عزراییل علیه السلام برای عرب جاهلی مکه شخصیتی شناخته شده بود تا در گفتارهای روزمره استفاده شود(ص84).
8. سیه پوشیدن به عنوان نماد عزاداری در آن مقطع مانند امروز ایران رایج نبوده است(ص164). 
9. تا جایی که می دانم آنقدر که نویسنده در داستان از انار استفاده کرده در مکه میوه رایجی در آن مقطع تاریخ نبوده و میوه بومی خود مکه نیست.
مواردی که بیش از حد امروزی به خواستگاری و جایگاه زن و روابط و ادبیات عاشقانه زن و شوهر پرداخته (مانند 277-278) هرچند غلوآمیز است ولی به کلیت داستان آسیبی نمی رساند.
و بالاخره جاداشت درباره یهود حجاز و نه حبشه به مراتب بیش از این در کتاب پرداخته شود که همین مقدار هم به میزان حداقل مورد نیاز در داستان است.
از خواندن این کتاب لذت ببرید و اگر بتوانید با روح بزرگ حضرت آمنه سلام الله علیها رابطه برقرار کنید که سرآغازی می تواند باشد برای رخدادهای نو و ارزشمند در زندگی شما.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        قرار است کتاب درباره ابوذر باشد و نویسنده هم حقیقتاً مطالعه داشته و مجموعه احادیث و گزارشها درباره ابوذر را مطالعه کرده و در اثر آورده، اما بیشتر به سالاد داستانی باید آن را شبیه بدانم تا داستان و رمان:
1. اهمیت کتاب #براعت_استهلال نادر ابراهیمی درباره حسن مطلع کتاب و داستان را با این نوشته نصرالله قادری فهمیدم و انگیزه ام برای مطالعه #براعت_استهلال  دو چندان شد. دهها صفحه طول می کشد که خواننده بتواند با بدون هیچ خط تعلیق و هیجانی بفهمد کتاب قرار است به چه موضوع یا شخصیتی بپردازد.
2. یکی از ویژگیهای عجیب کتاب مجبورم می کند آن را سالاد داستانی بخوانم این است که بارها و بارها در طول نوشتار آورده: در مرقومه ای خواندم... و در ادامه متن ترجمه حدیثی را عیناً می آورد و هرگز تلاش نمی کند آن عبارات را پرداخت کند و همجنس با بقیه عبارات. و در این راستا از آوردن حتی حدیث مفصل توصیه های اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر ابایی ندارد؛ همان توصیه هایی که شرح آن دو جلد کتاب مفصل آیت الله مصباح یزدی شده است.
جنایتی که نویسنده مرتکب شده به جای پرداختن و شرح و تبیین احادیثی که می آورد مخاطب خود را دچار توهماتی مزخرف می کند. برای نمونه ص128 در میانه توصیه های مفصل و فوق العاده مهم و ارزشمتد اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه به ابوذر و پیش از آوردن عبارات «ای ابوذر، پنج چیز را قبل از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار...» می نویسد: «ابوذر مشتاق و عاشق می شنید. کلمات که از دهان پیامبر [صلی الله علیه و آله] که پر می گرفتند، نور می شدند. هاله ای از نور درست از وسط سر ابوذر وارد می شد. نور در مغزش می دوید. تک تک سلولها که تاریک بودند، نورانی می شدند. نورها تند تند در سرش می دویدند. سرش روشن می شد.» نویسنده نیم صفحه از این جنس توهماتش را ادامه می دهد، سپس عبارات پنج چیز قبل از پنج چیز را آورده و بلافاصله پس از آن می نویسد: «نور از کف زمین مسجد بالا آمد، بالاتر، بالاتر و اقیانوسی شد. مسجد به قاعده اقیانوس بیکران بزرگ شد....» بعد در ادامه  
شک ندارم اگر فقط چند سطر  «ای ابوذر، پنج چیز را قبل از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار...» از این کتاب را ابوالقاسم طالبی بدهند سریالی حداقل 80-90 قسمتی جذاب و پرکشش از آن بیرون خواهد آورد یا صادق کرمیار کتابی هم حجم #تنهاترین_عاشق،_عاشقترین_تنها خواهد نوشت که خواننده از خواندنش پشیمان نمی شود.
3. حشویات و مطالب غیر ضروری و نامربوط در کتاب خیلی زیاد است و باعث شده انسجام داستانی که هیچ، شما در صفحات کتاب انسجام خاصی را مشاهده نکنید. آشفتگی متن به حال و هوای ذهنی می ماند که هر لحظه ای به مشکلی می پردازد و خود را درگیر موضوعی می کند تا جایی که از تشخیص اولویتهایش می ماند.
4. در بخشهایی از کتاب متأسفانه پرداختن ضعیف به مطالب تاریخی و کلامی عملاً می تواند به جای آنکه در راستای اثبات باورهای شیعه استفاده شود، زمینه را برای سوء استفاده های سیاسی و دعواهای شیعه و سنی فراهم کند. این یکی از ظرافتهای سخنرانی و نویسندگی است که ما در عین حال که از مواضع شیعی خود عقب نشینی نمی کنیم و با دلیل و برهان و منطق از باورها و دیدگاههای خود دفاع می کنیم، بهانه دست دشمن مشترکمان ندهیم و کار را به جایی نکشانیم که قابل دفاع نباشد. متأسفانه در این کتاب از جنس مشکلات را می توان مشاهده کرد و به احتمال زید وزارت ارشاد هم با توجه به ناشر در صدور مجوز با تسامح برخورد کرده است. 
5. برخی از گزارشها بشدت نیازمند تبیین و توضیح است که نویسنده گاه به سبب ضعف تاریخی و رویکرد اخباری به تاریخ آنها را بدون شرح، نقد و تبیین آورده (مانند ص97 و ادامه یافتن راهزنی ابوذر پس از اسلام آوردن) یا اگر تلاش برای توضیح داشته نتوانسته حق مطلب را ادا کند؛ مانند اینکه ابوذر سه سال قبل از بعثت نماز می خوانده است(ص59 و 52)
5. در مواردی کتاب از حال و هوای داستانی به طور کامل کامل خارج شده و قلم پژوهشی می شود. صفحه 50 مجموعه ای از احادیث درباره ابوذر پشت سر هم می آید، ص44 مجموعه نقلها و احتمالا درباره نام و نسب و قبیله و سابقه ابوذر آورده می شود و... خواننده چون به دنبال خواندن داستان است این دست مطالب برای او آزاردهنده می شود. 
6. بازی با لغات در کتاب زیاد دیده می شود و حقیقتاً چشم خراش است. چندین صفحه آغازین کتاب به این اختصاص یافته که عرب، ابو، ابا و ابی را کی استفاده می کند، منظور از ذر چیست و آیا دختر ابوذر ، را ذره می خوانده اند و پسرش ذر و این دست مطالب...
خیلی مبارزه با نفس کردم، اما بیش از یک سوم کتاب را نتوانستم جلو بروم. پیشنهاد می کنم اگر کسی قصد خرید یا امانت گرفتن این کتاب را دارد ابتدا 5-10 صفحه از آن را همانجا بخوانید بعد اگر برایتان جذاب بود آن را ببرید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        کتابی خوب، جذاب و خواندنی. خط تعلیق جذابی دارد که مخاطب را 751 صفحه با خود همراه می کند و این مهمترین نقطه قوت کتاب به شمار می آید، اما نکات و تأملاتی مهم نیز این کتاب دارد:
1. خواننده باید در ابتدا این را بداند که رمان می خواند نه تاریخ؛ زیرا کتاب هرچند از نظر داستانی جذاب و خواندنی است، اما از حیث تاریخی اشکالات جدی دارد. 
2. نمره نویسنده از حیث جغرافیای تاریخی صفر صفر است. کاری که وی کرده این بوده که نقشه عراق و سوریه و لبنان و کلا این منطقه را جلوی خود گذاشته و از اسامی امروزی برای خط سیر داستان خود استفاده کرده است. واقعاً شاخ درآوردم وقتی اسامی بوکمال، کوبانی، دیرالزور، جبل الشیخ و این دست اسامی را دیدم!
3. حجم زیاد صفحات ناشی از پرداخت زیاد داستانها نیست، بلکه حداقل 60درصد متن کتاب بازنویسی گزارشهای تاریخی است که به خوبی کنار هم چیده شده است. برخلاف کتابی مثل #رؤیای_نیمه_شب که کل 278 صفحه متن کتاب پرداخت و داستانپردازی 1صفحه است. اگر قرار بود بر همین منوال محتوای کتاب #پس_از_بیست_سال پرداخت شود ما شاهد حدود 140000صفحه می شدیم! حدس می زنم نویسنده عمده مطالب کتاب را ابتدا از #فروغ_ولایت آیت الله سبحانی و #ابوذر دکتر شریعتی گرفته باشد.
4. مؤلف در میان صحابه امیرالمؤمنین علیه السلام ابتدا ابوذر و پس از او عمار را قبول دارد و عملاً بقیه را چیزی به حساب نیاورده است. از همه دردناکتر تصویر مالک اشتر در این کتاب است که در حد یک فرمانده نظامی صرف پایین آمده که اصلاً قابل قیاس با آن دو بزرگوار نیست. تاریخ اما چهره ای متحیر کننده از مالک ارائه می کند در حدی امیرالمؤمنین علیه السلام از شهادت او بیتاب می شود و خود را مهیای شهادت می کند. مالک آچار فرانسه امام علیه السلام بود و آن حضرت هرجا نیروی مطلقاً قابل اعتماد نیاز داشت از مالک استفاده می کرد.
5. نویسنده اطلاعات تاریخی فوق العاده اندکی دارد و تقریبا با یقین کامل می توان ادعا کنم وی برای نگارش این کتاب هیچ پژوهشی نداشته است. علاوه بر یاران امام علیه السلام، فرماندهان و شخصیتهای مهم لشکر دشمن را اصلاً نشناخته و به همین علت در متن کتاب عملاً ذوالکلاع تطهیر شده و اشتباهات دیگران عادی جلوه داده می شود.
6. متأسفانه ضعف تاریخی نویسنده باعث شده میان دوره سفیانی و مروانی سلسله امویان دچار خلط شود و نسبتهایی به دوره سفیانی بدهد که اصلاً در تاریخ وجود نداشته است. در همین راستا تقریباً تمام گزارشهای حاوی شراب و شرابخواری، روایط جنسی، حضور و توصیف زنان در دربار، مراسمها کاملاً تخیلی و توهمی است و هیچ نسبتی با تاریخ آن مقطع ندارد. 
7. نگاه کاریکاتوری آزاردهنده به جنگ را در داستان تخیلی نبرد شامیان و رومیان می توان مشاهده کرد که ناگهان پس از پیروزی مرحله اول جنگ ناگهان تعدادی زن زیبا و جذاب به فرماندهی زنی سواره سفیدرو با رانهای سفید بلورین به میدان می آیند. این زن لباسی پوشیده که تا بالای زانوی او را بیشتر نمی پوشاند و در مرحله بعد هم سینه های خود را بیرون می اندازد و اینگونه ابتدا فرمانده فریب می خورد و سپس همه سربازان با دیگر زنان مشغول می شوند و به ناگاه مردان رومی می آیند و شامیان را یکپارچه سر می برند. نویسنده حواسش نبوده در این مقطع اگر کسی از لشکریان مسلمانان فاسد بوده و به راحتی اختیار زیر شکم خود را نداشته، اما اینقدر حجب و حیا وجود داشته که در ملأ عام به روابط جنسی نپردازد آن هم روی زمین کاملاً پوشیده از برف!!! طبیعی است در چنین شرایطی نیاز به حداقل 1000 خیمه برافراشته و بستر آماده بوده تا سربازان شامی بتوانند کام بجویند(154-160). در روم آن زمان هم تا این حد وقاحت و بی حیایی علنی نبوده است واقعاً افتضاح بود و از آن افتضاحتر اینکه مدعیان عدالتخواهی ما هم وقتی بنا دارند به داستان نویسی بپردازند نمی توانند صفحات را نیالایند!
از همین جنس تصورات کاریکاتوری را در مرحله بعد همین نبرد را می توان مشاهده کرد که با فروریزاندن برف و راه انداختن بهمن، شامیان لشکر رومیان را شکست می دهند(ص162-175). چیزی که نه با تاریخ خوانایی دارد نه جغرافیای آن منطقه!
8. نویسنده سعی دارد خط تردید شخصیت اصلی داستان را از کودکی تا شهادت وی در کربلا ادامه دهد. خط تردید ترسیم شده در کتاب ارزشمند و فوق العاده #نامیرا را خیلی قویتر و واقعی تر می دانم. #نامیرا کتابی است که نه از چند بار خواندن آن ضرر می کنید نه از هدیه دادن آن.
9. اوج نگاه اخباری نویسنده به روایات و گزارشهای تاریخی را در ص244 می توان دید که وی داستان مشهور قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام در دعوای دو زن مبنی بر ادعای مادری یک کودک را درباره یک کودک شیرخوار می آورد که این دو زن، هر یک، یک دست و پای این کودک شیرخوار!!! بیچاره را می گیرند و آنقدر می کشند که دل مادر واقعی به رحم می آید. طوری که نویسنده داستان را درباره نوزاد آورده بی تردید قبل از آنکه دل مادر به رحم بیاید حداقل دستی از آن کودک جدا شده و دست کم دست دیگرش از جا دررفته و ناقص شده است!
10. نگاه نویسنده به زن در کتاب نگاه امروزین است و جایگاه زن خیلی بالاتر از حالت عادی در نظر گرفته شده است و هیچ نسبتی با تاریخ آن مقطع ندارد که زن در نهایت به عنوان یک کالا به شمار می آمد نه بالاتر. این نگاه در تمام کتاب قابل مشاهده است.
11. با توجه به ضعف نویسنده در تاریخ توقع ندارم داستان والی خیالی یمن به نام حبیب بن منتجب و انتخاب و اعزام ابن ملجم از یمن به کوفه را جعلی بداند و آن را در کتاب نیاورد(ص475).
12. یکی از اشکالات جدی کتاب این است که برای طبیعی نشان دادن تردید شخصیت اصلی داستان حقانیت لشکر دشمن را فوق العاده زیاد می کند و صحابه حاضر در آن لشکر را بزرگتر و نورانی تر نشان می دهد. در صورتی که برهان آوردن برای بر حق بودن امام علیه السلام به مراتب ساده تر از طرف مقابل بود. نویسنده متأسفانه پیوستن به معاویه را بر اساس برهان و پیوستن به امام علیه السلام را رفتاری دلی و نامبتنی بر برهان!!! نشان می دهد(برای نمونه ر.ک: ص495)   
13. با توجه به سابقه نویسنده توقع داشتم خیلی بیشتر از متن کتاب حاضر دعوای عدالتخواهانه را ببینم در حالی که غیر از تأکیدها بر ابوذر تنها در ص536-537 قدری به دعوای عدالت با مشرب جریان عدالتخواه پرداخته شده است!
14. ص699: نمی دانم چرا جمله امام علی علیه السلام درباره حسنین علیهماالسلام در جنگ صفین را به مالک اشتر نسبت داده است؟!
و بالاخره نویسنده چون اشعث خبیث پلید ملعون را نشناخته فراوان او را ستوده و رشادتهایی را به وی نسبت داده که در تاریخ وجود ندارد و در نهایت اشتباهات خائنانه او را ناشی از حسادت معرفی می کند.
بخشهایی از کتاب نیاز به بازنویسی جدی دارد و می تواند بحران امنیتی به وجود بیاورد(به خاظر نقصهای از این جنس و مواردی که ذیل این عنوان می گنجد، بعید می دانم رهبری این کتاب را زمانی حتی به اطرافیان خود پیشنهاد بدهند)، بخشهایی نیز جا دارد به خاطر تحریف تاریخ از نو پرداخته و نوشته شود. فراموش نکنیم در داستان نویسی بر اساس تاریخ، تخیل و تصور و ترسیم تا آنجا مجاز است که به تحریف تاریخ نینجامد و اصطلاحاً اجتهاد مقابل نص رخ ندهد.
در پایان همت و توان نویسنده را قدر می نهم و خدا قوت عرض می کنم. حقیقتاً برای نخستین کار رمانی تا این حد حجیم و جذاب را ارائه کردن بی تردید کار ساده ای نیست. امیدوارم با مطالعات بیشتر و همکاری و همنشینی نویسنده با اهل تاریخ شاهد آثاری فاخرتر و ارزشمندتر از وی باشیم. ان شاءاللّه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0