یادداشتهای قصه خوان تنها (11) قصه خوان تنها 1404/5/27 جادو هرگز نمی خوابد آنا شیهان 4.4 19 «جادو هرگز نمیخوابد» برام مثل قدمزدن توی یک دنیای پر از راز و سایه بود. داستانی که از همون صفحههای اول، حس قصههای پریان رو داشت ولی نه اونطوری که همیشه شنیدیم؛ تاریکتر، واقعیتر و گاهی حتی تلختر. رینارد و ویل، هرکدوم با ترسها و ممنوعههایی که داشتن، انگار دو تکهی گمشده بودن که فقط کنار هم کامل میشدن. چیزی که خیلی برام جذاب بود، این بود که نویسنده تونسته افسانهی زیبای خفته رو به شکلی تازه روایت کنه ؛ بدون اینکه حس تکراری بودن بده. خوندنش باعث شد دوباره یادم بیاد جادو فقط توی کتابها نیست… یه جوری توی ما و انتخابهامون هم نفس میکشه ! این کتاب پر از سایه و تاریکی بود ؛ اما لابهلای همون تاریکی ، لحظه هایی از امید و عشق بود که آدم دلش میخواست محکم بچسبه بهشون که مبادا از دستشون بده! خلاصه که من از این کتاب خیلی خوشم اومد . پیشنهاد میکنم بخونید. 4 11 قصه خوان تنها 1404/5/23 ۳۶۵ روز بدون تو آخیرا 3.4 41 " ۳۶۵ روز بدون تو... فقط یک کتاب نیست؛ دفترچهایست از تکهتکههای قلبی، که در هر صفحهاش، صدای آهی آرام پیچیده. این کتاب شبیه یک گفتوگوی نیمهکاره است؛ جملاتی که وسط سکوت افتادهاند و ادامهشان را باید خودت حدس بزنی. هر صفحه ، مثل باز کردن یک نامهی قدیمی است؛ بوی خاطره، طعم حسرت و کمی امید! «۳۶۵ روز بدون تو» به تو یادآوری میکند که گاهی زخمها قرار نیست بسته شوند ، فقط یاد میگیری با آنها زندگی کنی. شاید عدد روزها کامل نباشد ، اما قصهی دلتنگی… هیچوقت ناقص نمیماند! و در پایان میفهمی که نبودن ، گاهی عمیقترین شکلِ بودن است! " 0 1 قصه خوان تنها 1404/5/20 اتاق پنهان سوفی کلورلی 4.4 18 مدرسهای که دیوارهایش حرف میزنند… صداهایی که در سکوت شب جان میگیرند… مدیری که پشت لبخندش، رازی تاریک پنهان است… و دوقلوهایی که میدانند تنها یک راه دارند: پیدا کردن حقیقت، حتی اگر به قلب خطر برسند. اتاق پنهان ۲… سفری پر از سایه، صدا و شجاعت. 0 3 قصه خوان تنها 1404/5/2 یکی برای خانواده ی مورفی لیندا مالیلی هانت 4.1 29 این کتاب رو تو ایام عید نوروز تموم کردم. کتابی واقعاً عمیق و تاثیرگذار بود. داستان کارلی که با مشکلات سخت زندگی دست و پنجه نرم میکنه و در نهایت با محبت خانواده مورفی آرامش پیدا میکنه، خیلی به من حس امید و انگیزه داد. نویسنده به زیبایی نشون میده که چطور عشق و حمایت میتونه زندگی یک نفر را تغییر بده. خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم؛ مخصوصاً کسایی که دنبال داستانهایی درباره قدرت خانواده و دوستی هستند. 0 2 قصه خوان تنها 1404/5/2 اکو: داستان فردریش جلد 1 پام مونیوس رایان 3.9 24 📚✨ این کتاب رو من دو ماه پیش تمومش کردم ؛ و داستان قشنگی بود! ترکیب موسیقی، احساسات و روایتهای مختلف باعث شد از خوندنش لذت ببرم. یه کتاب متفاوت که آدمو به فکر فرو میبره... اگه دنبال یه داستان خاص و احساسی هستی، حتماً پیشنهادش میکنم 💫🎶 0 2 قصه خوان تنها 1404/5/1 اختفا دن پابلوکی 4.2 1 وقتی شروع به خوندن «خانه سایهها» کردم، اصلاً فکر نمیکردم انقدر غرق داستان بشم. فضاهاش تاریک و پر از تعلیق بود، جوری که با هر صفحه، حس میکردم خودم هم توی اون خونهی مرموز گیر افتادم. شخصیتهایی مثل مارکوس و پاپی واقعاً برام زنده بودن، مخصوصاً وقتی کمکم رازهای هر کدومشون فاش میشد. نکتهای که خیلی دوست داشتم، این بود که داستان فقط ترسناک نبود؛ یه جور حس تنهایی، دوستی، و حتی شجاعت پشت همهی اون اتفاقات عجیب وجود داشت. آخر هر فصل دلم میخواست سریع فصل بعدی رو بخونم، چون هیچوقت معلوم نبود قراره چی بشه. 0 4 قصه خوان تنها 1404/5/1 از طرف آبری، با عشق سوزان ام. لافلور 4.4 30 وقتی این کتاب رو شروع کردم، فکر نمیکردم قراره اینقدر باهاش درگیر بشم. ولی از همون صفحههای اول، آبری برام بیشتر از یه شخصیت داستانی شد. انگار داشتم درد یه آدم واقعی رو میخوندم. غمِ از دست دادن خانواده، تنهایی، سردرگمی، و بعد تلاش برای پیدا کردن یه نقطهی امن توی دلِ یه دنیای درهمریخته... خیلی واقعی بود. بیشتر از اینکه یه داستان کودکانه باشه، یه یادآوری لطیف برای بزرگترهاست که بدونن بچهها چقدر عمیق احساس میکنن. بیشتر از همه، اون قسمتهایی که آبری نامه مینوشت، منو گرفت. ساده، کودکانه، اما پر از درد. پر از امید. کتابی بود که تو سکوت خوندم، ولی توی دلم کلی حرف زد. 1 41 قصه خوان تنها 1404/4/28 بازی پیچیده 4.1 4 --- عشق همیشه با صدای بلند نمیآید... گاهی در سکوت یک نگاه جا میگیرد، در فاصلهای که باید حفظ شود، در لمسی که هرگز اتفاق نمیافتد. او مأمور محافظت بود، با قلبی منجمد و چشمانی بیاحساس. و او، زنی که لبخندش دیوارها را میلرزاند و حضورش قواعد را بهم میریخت. عشق میانشان نه مجاز بود، نه منطقی… اما آرام و بیرحم، درست همانجا که نباید، ریشه زد. در دل وظیفه، در میانهی ترس و فاصله، عشق راه خودش را باز کرد… بیآنکه اجازه بگیرد. --- 0 5 قصه خوان تنها 1404/4/28 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.2 16 «آتیش پاره» داستانی پُرانرژی، احساسی و تأملبرانگیزه که یه نفس آدم رو با خودش میبره. زهرا، دختری باهوش و جسور، نقش اصلی داستانه و کارش نوشتن نامهی مَشطلعت ـ پیرزنی که پسرش جعفر تو جبههست ـ هست . همین شروع ساده، اما پر بار، باعث شد از همون ابتدا با زهرا همزادپنداری کنم و دلنگرانیها و دغدغههاش رو عمیق حس کنم. جنگ، خونیترین فصل تاریخِ چند نسل از ماست؛ موضوعی که کمتر با زبان طنز وارد قصههای کودک و نوجوان میشه. اما فاطمه بختیاری با انتخاب زبان طنز و شیرین، هم واقعیتهای تلخ اون دوران رو نشون میده، هم لبخند و امید رو به بچهها هدیه میکنه . این تعادل بین تلخی و شیرینی، در کنار روایت زنده و درگیرکننده، «آتیش پاره» رو به کتابی متفاوت تبدیل کرده. از دید من مهمترین نقطه قوت کتاب، زبانیه که با مخاطب نوجوان حرف میزنه، نه خیرهکنندهی بزرگسالان. زهرا با هوشمندی، حساسیت و گاهی بیپروا جلو میره؛ کارش نامهنگاری باعث شده ما هم در جریان احساسات عمیق مشطلعت قرار بگیریم، کسی که نگران پسرشه و هر خبر از جبهه برایش معنای بزرگتری داره . این داستان کوتاه، اما پر بار، دریچهایه برای چشمداشت به واقعیتهای زمان جنگ، بدون آنکه فضایی سنگین یا خشن ایجاد کنه. 0 2 قصه خوان تنها 1404/4/26 رویای دویدن وندلین ون درانن 4.4 91 --- 🏃♀️✨ وقتی همه فکر میکنن تموم شدی، تازه وقتشه نشون بدی که هنوز میتونی بلند شی... «رویای دویدن» داستان دختریه که دویدن براش فقط یه ورزش نیست، یه بخش از وجودشه. الهامبخش، پر از امید، و یادآور اینکه هیچ رویایی دور نیست! 🌈📖 --- 0 2 قصه خوان تنها 1404/4/26 سارا کورو فرانسس هاجسن برنت 4.3 54 《اگر شاهزاده بودم _ یک شاهزاده واقعی_ همه چیز را به مردم میبخشیدم. دوست دارم وانمود کنم که شاهزاده ام و هرکار کوچکی که از دستم بر می آید ، برای دیگران انجام دهم؛ مثل امروز که باعث شدم بکی خوشحال شود و دیگر از من نترسد! به نظرم... هرکاری که آدم برای مردم بکند ، خودش نوعی بخشندگی است؛... مثل شاهزاده ای که بذر خوشبختی میان مردم میپاشد، من امروز بذر محبت پاشیدم.》 0 2