معرفی کتاب جادو هرگز نمی خوابد اثر آنا شیهان مترجم سحر خطیبی

جادو هرگز نمی خوابد

جادو هرگز نمی خوابد

آنا شیهان و 1 نفر دیگر
4.4
43 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

59

خواهم خواند

43

شابک
9786001882579
تعداد صفحات
452
تاریخ انتشار
1398/3/12

توضیحات

        خدا لعنتش کنه! خدا لعنتش کنه که اصلا وجود داره! خدا لعنتش کنه که اونقدر خوش برورو و ماه منظره که همه عاشقش می شن. خدا لعنتش کنه که من رو این طور گرفتار خودش کرده. خدا لعنتش کنه که عاشقم نیست. خدا لعنتم کنه که عاشقشم. او پسری بود که خاله اش زیبای خفته را نفرین کرده و او هم به نوبه خود نفرین شده بود. او دختری بود که مانند یک شاهدخت وظیفه شناس زندگی کرده بود، ولی شهرتش به خاطر یک جادوی ممنوعه و یک دوست جدید و مرموز به خطر افتاده بود. خواب مرگباری بر سرزمین شان حکم فرما می شود و شاهزاده ویلو مطمئن است به قلمروشان حمله شده، ولی چطور می تواند آن را ثابت کند؟ اکنون که گزینه دیگری در اختیارش نیست، شاید یک یاغی مرموز و جادوی قدرتمندش بتواند کمک کند.
      

لیست‌های مرتبط به جادو هرگز نمی خوابد

نمایش همه

یادداشت‌ها

          عنوان «جادو هرگز نمی‌خوابد» جذاب و بدون هیچ ربطی به داستان!
عنوان اصلی کتاب « Spinning Thorns » به فارسی «ریسیدن خارها»ست.(عنوان جالبی نیست؟ خب حداقل یک عنوان نزدیک‌تر به محتوا انتخاب می‌کردید:( )

به هر حال! «جادو هرگز نمی‌خوابد» روایت نسل بعد «زیبای خفته» است.
(داستان مستقل است؟ بله! ولی چه بهتر که ماجرای کلی زیبای خفته را بدانید تا صفحات ابتدایی گیج‌کننده نباشند)

شخصیت «ویلو» و «رینارد» بسیار قابل باور و عالی، سایه‌های رینارد، دوک نخ ریسی‌ اش، باشلوقی که صورتش را پوشانده و همه جزییاتش را می‌شود حس کرد ( ناگفته نماند که هرچقدر این دو شخصیت اصلی واقعی‌اند بقیه مثل مجسمه‌اند، خداروشکر نقش چندانی هم در داستان ندارند.)

کشش داستان خوب است بجز وقتی که نویسنده مجسمه‌هایش را به کار می‌گیرد( مثلا -خطر اسپویل- ❗بخش دیدار با بانو کیت یا حتی مجلس قصر در حضور لزلی شاه❗که کاملا مصنوعی و اضافه است.)

داستان «خلاقانه» است و مهم‌ترین نقطه‌ی قوت‌ش همین خلاقیت، در تصویر کردن جادوها و افسون‌هاست.
و مهم‌ترین نقطه ضعف؟ ترجمه! بسیار عامیانه(بخش های مربوط به رینارد) و پر از استفاده‌ی نابجا از اصطلاحات فارسی که اصالت یک فانتزی آمریکایی را له کرده!(احتمالا این نوع ترجمه سلیقه‌ای باشد، سلیقه‌ی من که اصلا نیست.)

مناسب نوجوان؟ نیست! متاسفانه چرایش اسپویل دارد 
(❗۱. عشق ویلو به نامزد خواهرش(عجب!) 
و ۲. جزییات توصیف ویلو از این عشق(-هوس؟)❗ )

در نهایت امتیاز گودریدز: 3.84
        

6

حقیقتا اول
          حقیقتا اولی که شروعش کردم فکر نمی‌کردم اینقدر قشنگ باشه! روی جلد نوشته شده بود: «عاشقانه‌ای در دنیای فانتزی»  و منی که زیاد با ژانر عاشقانه زیاد کنار نمیام با خودم گفتم: «اوه ، خب فقط امیدوارم از اون عاشقانه‌هایی که من خوشم نمیاد نباشه!» فکر می‌کردم یه کتاب متوسطِ رو به پایینه ، اما هر چی جلوتر رفت بیشتر جذبم کرد.
 اینکه شاهزاده خانوم ویلِ قصه‌ی ما  نود درصد مواقع با دیگر اعضای خونواده‌ی سلطنتی ساز مخالف میزد من رو یاد خودم مینداخت😂 ولی خیلی جاها بهم ثابت شده آدمایی که متفاوتن ، نسبت به بقیه شجاعت بیشتری دارن و قوی‌ترن؛ این دقیقا خودِ ویله!
در اوایل داستان از عشق ویل به فردیناند ، نامزد خواهرش میخونیم که یکم عجیب به نظر میاد! فارغ از این که عاشقِ همسر آینده‌یِ خواهر شدن یکم نامتعارفه ، نمیدونم چرا حس می‌کردم یه چیزی این وسط درست نیست. توصیفات از عشقِ سوزان ویل به فردیناند می‌گفتن اما من همش این احساس رو داشتم که تو این کتاب قرار نیست داستان چنین عشقی رو بخونم و حدسم درست بود! 
داستان از زبون دو نفر بیان میشه؛ یکی ویله و دیگری رینارد. رینارد یه پریِ گمنامه. (وقتی کتاب رو بخونید متوجه میشید گمنام یعنی چی ، نمی‌خوام بیشتر از این توضیح بدم) یکی دیگه از جذابیتای این کتاب برای من ، نحوه‌ی آشنایی ویل و رینارد و چالش‌هایی بود که با هم پشت سر میذاشتن. دو تا شخصیتی که اگه بخوام تو چند تا واژه توصیفشون کنم میتونم به اینا اشاره کنم: "کله‌شق ، بی‌اعصاب ، عاشقِ جادو ، شجاع ، قهرمان و استاد سکته دادن بقیه!"
دو-سه فصل آخر کتاب جوری بود که نمی‌شد رهاش کرد. و همین دلیلی بود که من با وجود سردرد شدید اینجوری بودم که: «بذار اول اینو تموم کنم!» و تمومش کردم و فهمیدم از اون چیزی که ابتدا فکر می‌کردم خیلی قوی‌تر بود.
        

8