بارانِ‌شبانه

بارانِ‌شبانه

@night_rain
عضویت

مهر 1402

5 دنبال شده

30 دنبال کننده

                     ‹   گاه ٺنها ڪتاب فهمید مࢪا ؛   ›
              

یادداشت‌ها

        نام کتاب و طراحی جلد ممکنه باعث بشه فکر کنید که با یه کتاب فانتزی رو به رو هستید. ولی باید بگم که به نظر من ژانر این کتاب فانتزی نیست. اگرچه شما به واسطه‌ی قصه‌های سولویگ تا حدودی با اساطیر اسکاندیناوی سر و کار دارید و با رئالیسمی مواجه هستید که در قالب تمثیل جا میگیره.
بیاید از سولویگ حرف بزنیم! سولویگ یه برادر کوچیک‌تر و یه خواهر بزرگ‌تر از خودش داره. خواهری که زیباییِ خیره کننده‌ای داره و برادری که وارث تاج و تخت و پادشاهی پدرشه. اما سولویگ؟ خب اون دخترِ وسطیِ پادشاهه ، فردی که نه به اندازه‌ی خواهرش زیباست و نه مثل برادرش وجودش حیاتیه! همه‌ی اینا باعث شده که توجه‌ها کمتر روی شاهزاده خانومِ معمولیِ ما باشه. همچنین باعث شده اون فکر کنه که سودی برای خاندان سلطنتی نداره و بود و نبودش تأثیر چندانی نداره.
پدر سولویگ درگیر جنگ با پادشاهی به نام" گانلانگ" شده؛ و برای در امون موندن جون فرزندانش اون‌ها رو به همراه چند تن از جنگجو‌ها و خدمتگزارای مورد اعتمادش به قلعه‌ای در حاشیه‌ی یه آبدره می‌فرسته.
روزای اول زندگی در قلعه برای همه سخت و طاقت‌ فرساست. فصل زمستونه ، هوا سرده و آذوقه‌ای که افراد با خودشون به قلعه آوردن تا آخر زمستون دووم نمیاره. 
توی این قلعه اتفاقات زیادی میفته؛ مهربونی ، خشم ، ناراحتی ، خوشحالی ، خیانت به وسیله‌ی نزدیک‌ترین افراد پادشاه و .. در هم آمیخته میشه. اما اون کسی که در مقابل سختی‌ها دووم میاره و حواسش به همه چیز و همه کس هست ، سولویگه. سولویگ دختر وسط پادشاه ، که نه زیباییِ خواهرش رو داره و نه قدرتِ برادرش ، اما ویژگی‌ای که داره اون رو از همه متمایز می‌کنه ، و اون ویژگی شجاعته! سولویگ اتفاقاتی رو که میفته در دل قصه‌هایی که برای بقیه تعریف می‌کنه انعکاس میده و به شکل تمثیل در میاره. قصه‌هایی که گرچه واقعیت ندارن ، اما در اون‌ها مفاهیمی وجود داره که با اتفاقات زندگی پیوند میخوره و با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
و همون‌طور که در یکی از صفحات ابتدایی کتاب نوشته شده سولویگ این بار شما رو دعوت میکنه تا به قصه‌‌ی خودش که در اون قصه‌های نهفته‌ی دیگه‌ای وجود داره ، گوش بدید:
"به من گوش فرا دهید که قصه‌های بی‌شماری برای گفتن دارم..."
      

11

        حقیقتا اولی که شروعش کردم فکر نمی‌کردم اینقدر قشنگ باشه! روی جلد نوشته شده بود: «عاشقانه‌ای در دنیای فانتزی»  و منی که زیاد با ژانر عاشقانه زیاد کنار نمیام با خودم گفتم: «اوه ، خب فقط امیدوارم از اون عاشقانه‌هایی که من خوشم نمیاد نباشه!» فکر می‌کردم یه کتاب متوسطِ رو به پایینه ، اما هر چی جلوتر رفت بیشتر جذبم کرد.
 اینکه شاهزاده خانوم ویلِ قصه‌ی ما  نود درصد مواقع با دیگر اعضای خونواده‌ی سلطنتی ساز مخالف میزد من رو یاد خودم مینداخت😂 ولی خیلی جاها بهم ثابت شده آدمایی که متفاوتن ، نسبت به بقیه شجاعت بیشتری دارن و قوی‌ترن؛ این دقیقا خودِ ویله!
در اوایل داستان از عشق ویل به فردیناند ، نامزد خواهرش میخونیم که یکم عجیب به نظر میاد! فارغ از این که عاشقِ همسر آینده‌یِ خواهر شدن یکم نامتعارفه ، نمیدونم چرا حس می‌کردم یه چیزی این وسط درست نیست. توصیفات از عشقِ سوزان ویل به فردیناند می‌گفتن اما من همش این احساس رو داشتم که تو این کتاب قرار نیست داستان چنین عشقی رو بخونم و حدسم درست بود! 
داستان از زبون دو نفر بیان میشه؛ یکی ویله و دیگری رینارد. رینارد یه پریِ گمنامه. (وقتی کتاب رو بخونید متوجه میشید گمنام یعنی چی ، نمی‌خوام بیشتر از این توضیح بدم) یکی دیگه از جذابیتای این کتاب برای من ، نحوه‌ی آشنایی ویل و رینارد و چالش‌هایی بود که با هم پشت سر میذاشتن. دو تا شخصیتی که اگه بخوام تو چند تا واژه توصیفشون کنم میتونم به اینا اشاره کنم: "کله‌شق ، بی‌اعصاب ، عاشقِ جادو ، شجاع ، قهرمان و استاد سکته دادن بقیه!"
دو-سه فصل آخر کتاب جوری بود که نمی‌شد رهاش کرد. و همین دلیلی بود که من با وجود سردرد شدید اینجوری بودم که: «بذار اول اینو تموم کنم!» و تمومش کردم و فهمیدم از اون چیزی که ابتدا فکر می‌کردم خیلی قوی‌تر بود.
      

7

        داستان کلی این مجموعه در مورد گروهیه که با نیروی اهریمنی قصد تصرف و به تاریکی کشوندن تموم دنیا رو دارن؛ در مقابل این گروه ، انجمنی به اسم انجمن «پاترا» وجود داره که متشکل از انسان‌های کشورهای مختلفه و از مدت‌ها قبل پیش‌بینی کرده چهار تا بچه که هر کدومشون اهل یه کشور مختلف هستن به دنیا میان و توی وجود هر کدوم از این چهار تا بچه‌ یه عنصر طبیعی از عناصر چهارگانه وجود داره که بهشون قدرت‌های خاصی میبخشه. انجمن پاترا همچنین پیش‌بینی کرده که وقتی این چهار نفر به سن نوجوونی رسیدن ، باید عناصر وجودیشون ترکیب بشه و با این اتفاق میتونن اون گروه اهریمنی رو شکست بدن. به همین خاطر به این چهار فرد لقب «چهار مبارز» رو دادن و اونا رو از بچگی زیر نظر گرفتن تا وقتی که زمانش برسه.
جلد اول این مجموعه در مورد نخستین مبارز یعنی پسری ایرانی به اسم «مانی» ـه که عنصر وجودیش خاکه. به طور کلی جلد اول با ناپدید شدن عجایب هفتگانه‌ی جهان شروع میشه و نحوه‌ی آشنایی مانی با انجمن پاترا و پی بردن به قدرت‌هاش و ارتقاء دادن اونا به وسیله‌ی ایزدان ایرانی رو شرح میده ... .
      

19

10

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.