یادداشت‌های آنیل (13)

آنیل

1403/5/17

بخش دی
          بعد از نظرات و غوغایی که این کتاب به پا کرده بود، واقعا فکر می‌کردم حتی اگه فوق‌العاده هم نباشه حداقل سناریوی جذابی داره. اما هر چی جلوتر می‌رفتم دلیل کمتری برای ادامه دادن کتاب پیدا می‌کردم. نه که بگم معمای پیش پاافتاده‌ای داشته باشه.. حداقل ایده‌ای بود که من  نخونده بودم. اما نحوه پرداختن و بازگو کردن اون معما به‌نظرم همه‌چیز رو خراب کرده بود و اصطلاحا کتاب خیلی ساده و آبکی‌ای بود.. فکر می‌کردم مثل بقیه کتاب‌های این دوران، گول ترند بودنش رو خوردم ولی وقتی با این همه نظر مثبت بهش توی این‌جا مواجه شدم واقعا تعجب کردم- درسته هیجاناتی داشت ولی روی هم رفته اصلا نتونست نظرم رو جلب کنه و پایانش هم سطحی بود. انگار که فقط می‌خواستن تمومش کنن. در طول کتاب هم من فقط یه سری جمله مجزا که مفهوم قشنگی داشتن رو می‌دیدم که هیچ ارتباط خاصی با متن کتاب نداشتن؛ بیشتر شبیه یه تلاش ناموفق برای گنجوندنشون توی پاراگراف‌ها بود.
در کل.. احتمالا ترجیح می‌دادم نخونمش و کتاب دیگه‌ای انتخاب کنم. ناامیدکننده بود.👩🏻‍🦯
        

9

آنیل

1403/5/13

ماتیلدا
        واقعا کتاب سرگرم‌کننده و جالبی بود. تصویرپردازی‌های بین صفحات رو خیلی دوست داشتم دیدنشون لذت‌بخش بود.. برخلاف خیلی‌ها که خاطرات زیادی با شخصیت ماتیلدا دارن، اولین باری بود که به این کتاب برخوردم و با این وجود خوندنش واقعا خوش گذشت. تا نیمه‌های کتاب اون‌قدر همه‌چی نرمال و طبیعی پیش رفت-حتی با وجود این‌که ماتیلدا رو یه شخصیت نابغه توصیف کرده بود- که انتظار هیچ چیز تخیلی مثل توانایی جابه‌جایی اشیا رو نداشتم ولی از یه جایی به بعد آماده بودم که با رسیدن به کلبه خانم هانی داستان تبدیل به هانسل و گرتل بشه-
با دیدن نسخه فیلم موزیکال کتاب هم یه بار دیگه فهمیدم فیلم همچنان در ۹۹ درصد مواقع نمی‌تونه جای کتاب رو بگیره🐳
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

21

آنیل

1403/5/10

شرلوک هلمز : اتود در قرمز لاکی
          نیمه ابتدایی کتاب به‌خاطر متن ادبی ترجمه برام -با وجود این‌که شرلوک هلمز رو دوست دارم،- خیلی خوندنش سخت بود و مورچه‌ای جلو می‌رفتم و حتی به‌عنوان یه کتاب معمایی و جنایی که ازش انتظار اون هیجان دنبال کردن سرنخ‌ها و وصل کردنشون به هم رو داشتم خیلی جاها خوابم می‌برد!
وقتی بالاخره به نیمه دوم رسیدم با خوندن خط اول فکر کردم کتاب اشتباهی رو برداشتم و حتی چندین صفحه رو پشت هم ورق زدم تا نشونی از شرلوک هلمز یا حتی دکتر واتسن پیدا کنم ولی خبری نبود. به ناچار ادامه دادم تا کم کم دستم اومد منظور بخش دوم چیه و اون‌جا بود که با تموم سادگی نوشته، موقع دنبال کردن هر خط قلبم توی دهنم بود و نمی‌دونستم سرنوشت کاراکترها چی میشه. همون‌قدر که دوست داشتم جوابش رو بدونم، جرئت خوندن کلمات بعدی رو نداشتم و توی یه کشمکش واقعی اون صفحات رو جلو بردم.. به‌نظرم داستان خیلی دیالوگ جالب‌انگیز و قابل بازگو کردن داشت و توجه آدم رو به خودش جلب می‌کرد.. 
در کل.. مطمئنا از خوندنش پشیمون نیستم ولی برای شروع مجموعه‌ داستان‌های شرلوک، باید با سطح توقع پایین‌تری سراغش می‌رفتم.
        

4