یادداشتهای Zahra Heidari (11) Zahra Heidari 1403/9/13 دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی 4.1 42 آیا تا به حال به دنیایی بدون جنگ و بیماری و کهولت سن فکر کردید؟ دنیایی که در اون خبری از تنهایی نیست دنیایی که حتی هیچ کس نمی دونه غم و افسردگی چیه ، چه برسه به تجربه کردنش دنیایی که همه ی آدم ها با هر وضعیتی که دارن چه پولدار و چی بی پول خوش حال و راضی هستن دنیایی که هیچ کس درگیر اینکه چه شغلی براش مناسبه و به عبارتی از کجا آمده ام ، آمدنم بهره چه بود نمیشه و همه از شغل و زندگی شون راضی هستن دنیایی که در اون هیچ محدودیتی برای رابطه ی جنسی وجود نداره و عملا تعهد و وفاداری و صداقت معنایی ندارن حالا سوال اینه بهای به دست آوردن چنین دنیایی چیه؟ چه چیز هایی رو باید فدا کرد؟ بهای به دست آوردن چنین جامعه ای از بین رفتن هنر و ادبیات و موسیقی فاخر هست و مهم تر از این ها از بین رفتن بنیاد خانواده است . بهاش دنیاییِ که نه تنها چیزی به عنوان آزادی فردی و آزادی بیان وجود نداره بلکه جرم هم شناخته میشه و تمام افکار و رفتار آدم ها مطابق خواسته ی حکومت برنامه ریزی میشه . بهای خلق این جامعه در ازای از بین رفتن یکی از مهم ترین ویژگی هایی است که انسان رو انسان میکنه ؛ یعنی فردیت. در این دنیا دیگه چیزی به عنوان هدف و ارزش وجود نداره . معنا از بین میره و آدم ها در چرخه ی باطلی از مصرف گرایی و لذت های شهوانی غرق میشن که حاصلی جز زندگی های پوچ و بی مایه نداره . هاکسلس این رمان رو تقریبا ۹۰ سال پیش نوشته اما قسمت ترسناکش اونجاییِ که تو دنیای امروز آدم ها خود خواسته دست به انتخاب زندگی هایی می زنن که چیزی جز لذت های گذرا درش نیست . روز به روز آدم ها بیشتر شبیه به هم میشن و بیش از پیش در دام مصرف گرایی می افتن. انسان تکنولوژی رو خلق کرد تا در خدمتش باشه اکا امروز اکثرا این آدم ها هستن که در خدمت تکنولوژی هستن . -این کتاب برای من شبیه سیلی بود که چشمام رو باز کرد -از لحاظ ادبیات ۱۹۸۴ قوی تر بود ولی با این حال من دنیای شگفت انگیز نو رو بیشتر دوست داشتم -این کتاب رو انقدر دوست داشتم که بسیار آروم وبا طمانینه خوندم و حتی بعد از تموم کردنش نتونستم به سرعت برم سراغ کتاب بعدی ، انگار به احترامش نمی تونستم این کار رو بکنم و اگر می کردم خیانت به این یکی می شد -این مقایسه با ۱۹۸۴ رو دوست داشتم https://s9.picofile.com/file/8315322400/ultivating_knowledge_just_consuming_information.jpg -با ترجمه ی فرید دبیر مقدم از نشر مَد خوندم و خیلی شیوا و روان بود دوست داشتم ۳۰ آبان ۴۰۳ 0 10 Zahra Heidari 1403/9/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 257 آیدین برای خودخواهی پدر و سوسه های ایاز روحش در کنار کتاب ها و شعرهایش به آتش کشیده شد و برای همیشه زیر خاکستری محو دفن شد اما سوالی که هرکس بعد از خواندن کتاب باید از خود بپرسد این است که تا کنون کجای زندگی ایاز وارانه زیسته و آتش بیار کدام معرکه ای شده ؟! چه ایده ها ، افکار، احساسات و ادم هایی را به زنجیر عقاید خود کشیده ؟! چه چیز هایی را به قتل گاه ذهن خود برده و بعد از آن با روحیه ای اورهانی به زندگی ادامه داده ؟! و سوال هایی که تا همیشه وقت برای پاسخ دادنشان کم است ۲۴ دی ۴۰۱ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 درباره معنی زندگی ویل دورانت 3.6 44 از همون اول که کتاب رو برداشتم یه حسی بهم می گفت قرار نیست اخر سر به یک تعریف واحد از معنای زندگی برسه که درست بود و البته منطقی حداقل در این سن و در این بازه از زمان فکر می کنم معنای زندگی برای عر فرد شخصی سازی شدست یعنی یه نسخه یکسان نمیشه برای همه پیچید. شاید این زندگی معنایی نداشته باشه شاید داره و بشر هنوز بهش دست نیافته شاید یه عده برای رهایی از بار سنگین معنی زندگی و به عبارتی از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود دین رو ساختن نمی دونم و شاید هیچ وقت هم نفهمم اما سعی می کنم زندگی رو زندگی کنم ۳۰شهریور۴۰۳ 0 6 Zahra Heidari 1403/9/13 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.4 58 هر کتابی یه زمان طلایی خوندن داره و خیلی یه آدم باید خوش شانس باشه که کتاب و زمانی که برای خوندنش انتخاب کرده با هم مَچ بشن و ترکیب طلایی رو ایجاد کنن . در چنین شرایطی هست که یک کتاب برامون عزیز ، به یاد مودنی و تاثیرگذار میشه. من از تک تک لحظات خوندن این کتاب نهایت لذت رو بردم (اتفاقی که به ندرت برام پیش میاد) از یک طرف مشتاق خوندن بودم و نمی تونستم کتاب رو زمین بذارم و از طرف دیگه با خودم می گفتم کاش خوندنش هیچ وقت تموم نشه و تا ابد طول بکشه ؛ فکر می کنم چون کتاب رو در زمان درستی خوندم. گفت و گو های جین لوئیز اسکات و جیم با اتیکوس جز بخش های مورد علاقم از کتاب بود ، منطق و لحنی که اتیکوس در صحبت کردن با بچه ها داشت طوری بود که بدون اینکه حس تحمیل ، زورگویی یا احمق بودن بگیری ازش درس زندگی می گرفتی. درون مایه ی اصلی کتاب هم در مورد مخالفت با نژاد پرستی بود که جز موضوعات مورد علاقم هست. یکی از بخش های تامل برانگیز کتاب جایی بود که اسکات در مورد هیتلر و جنایاتش از معلم پرسید و معلم شروع کرد به محکوم کردن یهودی ستیزی هیتلر و سایر کارهاش و این در حالی بود که همون معلم تا مغز استخوان از سیاه ها بدش می اومد(نژادپرست بود) و معتقد بود سیاه با سفید برابر نیست. همین موضوع می تونه بیانگر این باشه که اعمال و افکار ما تا چه حد می تونه نسنجیده ، متعصبانه و احمقانه باشه . یا اینکه انسان ها چطور می تونن به نقطه ای برسن که چیزی رو درست یا غلط بدونن بدون اینکه حتی یک بار از خودشون بپرسن چرا ؛ چرا این درسته یا چرا این غلطه. ناگفته نماند: بعضی ها سرعت داستان رو کند می دونن و با اتفاقاتی که رخ میده به خصوص اتفاقات بخش اول از نظرشون کسل کننده و حوصله سر بره یا اینکه معتقدن اونقدری که باید روی موضوع نژادپرستی مانور داده نشده برای من نه سرعت داستان کند بود و نه حتی حوصله سر و به نظرم همه چیز سر جای خودش بود اما خب این نظر شخصی منه . در کل برای من تبدیل به اون کتاب های لذت بخش فراموش نشدنی شد. ۱۳ آذر ۴۰۳ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 فریدون سه پسر داشت عباس معروفی 4.2 14 آخرین باری که بهخاطر کتابی بیدار مونده بودم رو یادم نمیاد مدام ایرج ، مجید ، سعید ، اسد ، فریدون ، مامان ، انسی و عبدالناصر تو ذهنم مرور می شدن. غم انگیز ترین و دردناک ترین بخش داستان جایی بود که مجید کودکی و جوانی و به عبارتی روز های باهم بودنشون رو تعریف می کرد؛ دیدن اینکه سیاست باعث از هم پاشیدن یک خانواده و رسوندنشون به نقطه ای شد که از هم متنفر شدن یا به قول مجید «درنده هایی بودیم که تا مغز استخوان هامان کینهی شتری رسوب کرده بود و ادای آدم را در می آوردیم» غمگینم می کرد کاش هیچ وقت عامل مضحکی مثل سیاست باعث نشه برادرها ، دوست ها و انسان ها رو به روی هم بایستن و مرده و زندشون برای هم اهمیتی نداشته باشه . 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 تا اواسط کتاب ، خوندن برام سخت بود چون با توصیفات زیاد در مورد معدن کنار نمی اومدم اما در انتهای کتاب متوجه شدم تمام اون توصیفات لازم بوده تا بتونم ارتباط بهتری با زندگی شخصیت ها و اتفاقات برقرار کنم زولا به ماهرانه ترین شکل ممکن با قلمش تونسته بود احساس تاریکی و نگون بختی رو به خواننده القا کنه به طوری که در سراسر کتاب حتی در جشن ها نمی تونستی لبخندی بزنی در نهایت عاشق اسم کتاب و فلسفه ی پشتش شدم این کتاب قطعا ارزش خوندن داره ۲۳ تیر ۴۰۲ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن 3.7 31 کتاب روایت یکی از تجربه های عاشقانه ی نویسنده از ابتدا تا انتها و فقدان بعد از تموم شدن یک رابطه است چیزی که من هیچ جوره نتونستم درکش کنم این بود که چجوری تونست با چند ساعت پرواز مشترک و چند تا ناهار و قدم زدن بگه من عاشق طرفم و بعد به همون سرعت به این نتیجه برسن که در خونه مشترک زندگی کنن می تونم بفهمم بگه در نگاه اول از طرف خوشش اومده ولی عشق اخه؟ در کل خوندنش خالی از لطف نیست بهخصوص برای ایرانی ها ، چرا؟ چون ما به لطف توفیق اجباری دین و مذهب و … در مدارس و مراکز آموزشی چیزی منباب سواد عاطفی و چالش هاش یاد نمی گیریم و این کتاب شبیه اینه که ما به عنوان یک مشاهده گر رابطه ی عاطفی دو نفر رو داریم می بینیم و کمی با این محیط با احساساتی که تجربه میشه و با نوع افکار و احساساتی که بعد از جدایی تجربه میشه اشنا میشیم پ. ن: نمیشه بهش بهعنوان یک منبع علمی برای افزایش سواد رابطه نگاه کرد ۲۸ مهر ۴۰۳ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 بانوی میزبان فیودور داستایفسکی 3.1 16 روایت داستان برام جالب نبود یعنی برام منطقی نیست که کسی تو یک نگاه انقدر احمقانه عاشق بشه ۱۳ ابان ۴۰۲ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 یک اتفاق مسخره فیودور داستایفسکی 3.7 40 ایوان ایلیچ مرد ثروتمندی که از طبقه ی مرفه و بالادست جامعه بود با خود می اندیشید انسانیت تمام کننده ی تمام نیکی هاست ، پس کمر همت به اثبات آن به هم رده هایش و مردم فرو دست جامعه بست. پیرو این افکار خود را تا سطح آن فقیر هایی که به جای لباس دست دوم ، لباس دست چهارم می پوشیدند و شپش در جیب هایشان رها بود پایین آورد . او از این مردمان که در حالت عادی تا زانو برایش خم می شدند انتظار داشت با او خودمانی و راحت باشند و با خود بگویند چه مرد بزرگ و شریفی که ما را لایق همنشینی خود دانسته ؛ غافل از اینکه شکاف طبقاتی که چه ارز کنم دراز گودال طبقاتی میان آنها به قدری زیاد بود که برای جور کردن پول یک بطری شامپاین طرف کل زندگیش را وسط گذاشت و دست آخر اعلام ورشکستگی نیز کرد ، در حالی که مرد به اصطلاح انسان دوست ما از اینکه چرا او را با این مقام و جایگاه تحویل نگرفته اند و شامپاین گرم برایش آورده اند می نالید . به راستی این یک اتفاق مسخره است که در پس آن غمی بزرگ نهفته است. ۹ مهر ۴۰۲ 0 2 Zahra Heidari 1403/9/13 اتحادیهی ابلهان جان کندی تول 3.5 50 ۱. چیزی که باعث شد این کتاب رو بخرم تعریف شخصی بدین شکل بود: فوق العاده ترین کتابی که می تونی بخونی ۲. روند خوندن کتاب برام عذاب آور و شبیه شکنجه بود ۳. ایگنِیشِس جی رایلی از چندش ، رو اعصاب ، مضحک ، بی ادب ، خود برتربین و متوهم (توهم همه چیز دانی)ترین شخصیت هایی بود که تا حالا تو کتابی بهش برخورد کرده بودم و دلم نمی خواد هرگز دوباره باهاش رو به رو بشم ۴.خوندنش رو هیچ وقت به کسی پیشنهاد نمی کنم ۵.جالبه ریویو ها رو که می خونم یک عده عاشقش شدن که خب منطقیه کتاب سلیقه ای هست همونجور که من نتونستم بفهمم چجوری یکی می تونه از سمفونی مردگان و صد سال تنهایی خوشش نیاد احتمالا اونا هم متوجه نشن چطور من از این کتاب خوشم نیومد ۶.جا های زیادی به عنوان اثری خاص و خارق العاده ازش یاد کرده بودن هنوز نفهمیدم دقیقا کدوم بخش از این شکنجه ی اعصاب و بیهوده گویی خاص بود ۷. اگر بخوام فقط یک نکته مثبت از کتاب بگم اینه که در جامعه ادم هایی شبیه ایگنیشس زیاد دیده میشن تحصیل کرده های خود برتر بین که دیدگاه های خودشون رو خاص می دونن در عین حالی که قدم از قدم برای کاری بر نمیدارن و انتظار دارن یکی یک شغل با درامدی قابل توجه تقدیمشون کنه ۱۶ مهر ۴۰۳ 0 0 Zahra Heidari 1403/9/13 1984 جورج اورول 4.1 146 —همیشه برام سوال بود چرا یه حکومت جوری کشور رو اداره نمی کنه که تقریبا همه ی مردم از یک رفاه نصبی برخوردار باشن ولی الان متوجه شدم ، فقر یکی از قدرتمندترین اهرم های حکومت برای کنترل کردن مردمه ، چون به قدری درگیر فراهم کردن نیاز های اولیه میشن که دیگه وقتی برای مطالبه ی حق و حقوق شون نمی مونه —همچنین برام سوال بود چرا آموزش و پرورش یک کشور باید خزعبل ترین دروی رو در مدارس آموزش بده که خب الان برام روشن شد ، نادانی توانایی است —خوندن این کتاب مثل ژرمینال و مزرعه ی حیوانات برای همه واجبه حتی اگه این نوع ادبیات رو دوست نداشته باشن —حس عجیب و غیر قابل وصفی هست ، وقتی کتابی رو می خونی که نزدیک ۶۰ سال پیش نوشته شده ولی انگار از جامعه ی کنونی الگو گرفته طوری که با خط به خطش همزاد پنداری میکنی —مشتاق شدم بیشتر در مورد حکومت های توتالیتار بخونم ۸ اسفند ۴۰۲ 0 0