یادداشت‌های غزل (10)

غزل

غزل

1404/3/10

          از نظر تکنیکی، این اثر بی‌تردید یکی از نمونه‌های قوی در روایت‌پردازی است. اوج‌های داستان به‌خوبی مدیریت شده‌اند و تغییرات زمانی و مکانی با مهارت اجرا شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که مخاطب بدون سردرگمی، با جریان ذهنی شخصیت‌ها، به‌ویژه زیبا، همراه می‌شود. حتی روایت درونی افکار زیبا نیز با دقت و انسجام قابل‌توجهی طراحی شده است.

با این حال، آنچه برای من تا حدی زننده بود، نحوه‌ی پرداخت رابطه‌ی زیبا و پدرش بود؛ رابطه‌ای که نشانه‌هایی از "گره الکترایی" در خود دارد. زیبا پدرش را بدون هیچ پیش‌شرطی و با تمام وجود می‌پذیرد؛ در حالی که نسبت به مادرش، حتی در مواجهه با خطاهایی انسانی، هیچ تلاشی برای همدلی یا پذیرش نمی‌کند. نویسنده با انتخاب زاویه دید از زبان زیبا، تصویری ارائه می‌دهد که در آن پدر تقریباً از هرگونه خطا مبراست. این عدم توازن در نگاه به والدین، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، نکته‌ای‌ست که نمی‌توان به‌راحتی از آن عبور کرد.

در نهایت، باید به زبان ساده، روان و توصیفات سینمایی اثر اشاره کرد که باعث می‌شود خواننده به‌راحتی با صحنه‌ها ارتباط برقرار کند و تجربه‌ای تصویری از داستان داشته باشد.
        

45

غزل

غزل

1404/3/9

          بسیار خب!
اجازه بدین به امتیازات و میزان عدم محبوبیت این اثر توجه نکنیم و به قول معروف "از روی جلد کتاب قضاوتش نکنیم." 
آغاز آشنایی من با پرسی‌شلی با شعرها و غزل‌هاش  و برخی نقدهایش در مسائل سیاسی و اجتماعی بود که وقتی این اثر رو دیدم با اشتیاق به خواندش پرداختم! 

این اثر شامل دو داستان کوتاه در مضامین گوتیگ هست. که شلی با شخصیت پردازی‌های پیچیده و گاه با پرش و اتفاقات غیرمنطقی به بررسی ذات آدمی می‌پردازه. 
 عشق، انتقام و خیانت از پررنگ‌ترین عنصرهای این دو داستان هستند. 
وجود اکثریت شخصیت‌ها در داستان کاملا سمبلیک هست و با یک نگاه سطحی به رفتارها و اعمالشون رو نمیشه نگاه کرد! 

متن اصلی و قلم خود شلی بشدت غنی و ادبی هست و ترجمه‌ی آن کار راحتی نیست! که خوشبختانه "مهرداد وثوقی" اون حالت ادبی و کلاسیک بودن رو رعایت کرده و تا به حد قابل قبولی به متن وفادار بوده.

لازم به ذکر هست که هنگام خوندن این اثر به دنبال منطق نگردین و سعی کنید با صبوری کردن در روند داستان از "نتایج" و "کلایمکس"‌های وقایع لذت ببرید. شاید این اثر شاهکار نباشه، اما "پرسی شلی" به خودی خود منبع الهام بزرگان ادبیات داستانی و منتقدين بوده است.

        

13

غزل

غزل

1404/2/23

          اثری فلسفی و سیاسی است که ایده‌ی یک جامعه کامل را بررسی می‌کند. این کتاب به صورت گفت‌وگویی میان توماس مور و فیلسوفی به نام رافائل هایتلودای نوشته شده است. در آن، فساد و نابرابری جوامع اروپایی با جامعه‌ای خیالی به نام "آرمان‌شهر" مقایسه می‌شود؛ جایی که عقلانیت، عدالت و خیر عمومی بر همه چیز مقدم است.

در آرمان‌شهر، مالکیت خصوصی وجود ندارد، کار میان همه تقسیم شده، تحمل دینی رواج دارد و آموزش برای همه فراهم است. این جامعه تصویری تأمل‌برانگیز از زندگی انسانی بدون طمع و سلطه‌جویی ارائه می‌دهد.

با این حال، لحن نویسنده گاه کنایه‌آمیز است و باعث می‌شود خواننده در جدی یا طنزآمیز بودن طرح شک کند.

■ نظر شخصی: اگر که این اثر به نظرتون دیکتاتوری میرسه بنظرم یه نگاهیم به "لویاتان" تامس هابز بندازین و باهم مقایسه‌شون کنین. توماس مور جامعه‌ای هماهنگ، اشتراکی و مبتنی بر عقل و مسئولیت‌پذیری را به تصویر کشیده.
مور به فضیلت اجتماعی و طراحی عقلانی اعتماد داره اما هابز تنها به قدرت متمرکز برای مهار انسان خودخواه اعتماد داره. 

اگرچه این دو اثر دو قطب  تفکر سیاسی رو نشون میده اما بنظرم سیاست موفق، نه بر پایه‌ی فقط آرمان یا فقط قدرت، بلکه بر ترکیب این دو بنا شده باشد.
در دنیای واقعی، هم به عدالت و رفاه نیاز داریم (مور)، و هم به نظم، قانون و اقتدار (هابز).
        

5

غزل

غزل

1404/1/9

          تنها رمانی از سیلیوا پلث که یک ماه پس از انتشار، به زندگی خودش پایان داد. "حباب شیشه‌‌ای" فروپاشی دختری بااستعداد و موفق به اسم استر گیرنوود رو روایت میکنه. اما در حال غرق شدن. نویسنده با مهارت تمام، خواننده را چنان عمیق در بحران استر غرق می‌کند که جنون او کاملاً واقعی و حتی منطقی به نظر می‌رسه.

خواندن این کتاب شبیه قدم گذاشتن در دریایی از خاکستری خفه‌کننده است. شما تقریباً به‌طور کامل در ذهن استر غرق می‌شین و ناامیدی او را با تمام وجود احساس می‌کنید. این احساس زمانی عمیق‌تر می‌شود که متوجه می‌شوید نویسنده این رمان را با الهام از زندگی خودش نوشته است!

نثر این کتاب، پیش از هر چیز، زیبا و تأثیرگذار است. سبک و لحن خاصی دارد که توصیف آن دشوار اما بدون شک ماندگار است. روایت داستان به سبک جریان سیال ذهن است، خط زمانی غیرخطی پیش می‌رود و گاهی تشخیص دقیق اتفاقات دشوار می‌شود. در برخی موارد، داستان ناگهان بین زمان‌های مختلف جابه‌جا می‌شود و خواننده باید خودش این تغییرات را درک کند.
به‌طور کلی، این سبک روایت باعث می‌شود که خواننده کاملاً در سردرگمی و ناامیدی ذهنی استر غرق بشه!



        

2

غزل

غزل

1404/1/6

          ولنسی شخصیت اصلی بحث‌برانگیزی است. در طول داستان کم‌کم به او علاقه‌مند شدم، اما در ابتدا خیلی زود از شکایت‌های بی‌پایانش خسته شدم. شاید مونتگمری عمداً این کار را کرده تا نشان دهد والنسی چقدر از زندگی‌اش ناراضی بوده؛ او آن‌قدر در مشکلاتش غرق شده بود که نمی‌توانست آینده‌ای شادتر را تصور کند. اما به محض اینکه متوجه بیماری قلبی‌اش می‌شود، داستان سرعت می‌گیرد و حال و هوای من هم هنگام خواندن تغییر می‌کند! 
این داستان شما را به تأمل در زندگی خود وادار می‌کند و پرسش‌های اساسی را مطرح می‌کند: اگر یک سال از عمرتان را صرف دنبال کردن آنچه شما را به وجد می‌آورد، خوشحال می‌کند و واقعاً زنده نگه می‌دارد، بدون توجه به عواقب آن، می‌گذراندید، آن سال چگونه می‌بود؟ چه چیزهایی را تغییر می‌دادید و چه قدم‌هایی به سوی ناشناخته‌ها برمی‌داشتید؟

نثر و زبان مونتگمری به‌سادگی زیباست، و خوشبختانه مترجم کتاب نیز این لطافت و دل‌نشینی را به‌خوبی حفظ کرده است. شیوه‌ای که خواننده را کاملاً در دنیای داستانی‌اش غرق می‌کند.

        

29