یادداشت‌های لیلیان (37)

لیلیان

لیلیان

1403/10/18

7

لیلیان

لیلیان

1403/8/30

          قصر آبی واقعا مثل اسمش رویایی بود
وای از ولنسی ... اوایل کتاب اینقدر برای ولنسی ناراحت بودم که می‌تونستم براش زار زار گریه کنم ... بعد از یه مدتی انگار متوجه شدم که مرگ بهترین راه چارست برای افرادی که مثل ولنسی زندگی کردند ... بی روح ، خسته ، پرحسرت 
و بارنی بسیار عیاش نشون داده شده بود که خب متاسفانه اینطور نبود و خب شاید خانم مود مونتگمری خودش خواسته بود اینجوری بارنی رو نشون بده ... اما خب شخصیت بارنی خیلی جالب بود و کتاب رو هم جالب کرده بود 
شوکی که خیلی یهویی در آخر وارد شد هم خوب بود هم بد ... هضم اون همه اتفاق تو چند ساعت واقعا سخت بود اما خب همین بهانه بود برای ولنسی ؛ پس نمیشه خرده گرفت 
و در آخر...حال و هوای کتاب اینقدر قشنگ و زیبا بود مخصوصا در اواسط کتاب که آدم باورش نمیشد یه کتاب بتونه اینقدر زیبا باشه 
خانم مود مونتگمری با توصیفات فوق العاده وسیعش کتاب رو کمی ، فقط کمی خسته کننده کرده بود اما خب اگر به همین توصیفات دقت کنی خودت رو یدفعه داخل جنگل ها ″حاشیه″ میبینی پس باز هم نمیشه عیب چندانی روی کتاب گذاشت 
پس این کتاب جز یکی دوتا اشکال که از یه نقطه هم شاید کوچیکتر باشن مشکلی نداشت ... بلکه کتابی فوق العاده ، با توصیفاتی شیرین بود و چه مفهوم زیبایی داشت :) 
مشتاقانه منتظر خوندن بقیه کتاب های خانم مود مونتگمری هستمم :)))
        

8