خانه درختی 13 طبقه

خانه درختی 13 طبقه

خانه درختی 13 طبقه

اندی گریفیتس و 3 نفر دیگر
4.2
81 نفر |
38 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

252

خواهم خواند

20

ناشر
هوپا
شابک
9786008025535
تعداد صفحات
238
تاریخ انتشار
1399/10/27

لیست‌های مرتبط به خانه درختی 13 طبقه

نمایش همه
خانه درختی 13 طبقهخانه درختی 26 طبقهخانه درختی 39 طبقه

خانه درختی؛ منزل شاد کودکی من!

11 کتاب

بخش زیبایی از خاطره های من را خانه درختی تشکیل داده:) اگر بچه‌ای را میشناسید که به کتاب خواندن علاقه دارد یا میخواهید به او جهانی را تقدیم کنید برایش خانه درختی بخرید! اولین بار در تولد هشت سالگی‌ام این کتاب را به من هدیه دادند و شد اولین کتابی که خودم به تنهایی خواندم. همیشه منتظر بودم به کتابفروشی برویم تا جلد بعدی را بخرم و خودم را در داستانش غرق کنم... آن روزها همیشه آرزو میکردم روزی اندی و تری واقعی را ببینم و با آنها به داخل خانه درختی بروم. در تصوراتم آنها فارسی حرف میزدند، ناشران آقای غول دماغ بود و واقعا یک خانه درختی داشتند که هربار 13 طبقه بالاتر میرفت. هنوز هم وقتی به آن بخش کتابخانه که مجموعه خانه درختی را با عشق و محبت و احترام در آن چیدم، نگاه میکنم یاد تک تک لحظه‌های شادی میوفتم که نویسنده، تصوریگر، مترجم و همه شخصیت‌های ریز و درشت این کتاب به آن دختر بچه تنها تقدیم کردند... همیشه همیشه همیشه همیشه همیشه همیشه هیمشه تا ابد و یک روز بابت لحظاتی که این مجموعه به من تقدیم کرد سپاسگزار خلاقیت اندی گریفیتس و تری دنتون هستم و خواهم بود. آنها جهانی را به من نشان دادند که آرزو آن را داشتم و کسی که کتاب را به من هدیه داد راهی برای فرار از جهان انسان‌ها را برایم فراهم کرد. در حقیقت خانه درختی برای آن کودک هشت ساله دوستی هایی بود که آروز داشت و هیچوقت خارج از چارچوب کتاب‌ها تجربه نکرد. آن دختر زندگی را در خانه درختی تجربه کرد؛ چیزی که باعث شد تصمیم به سفر کردن میان جهان کتاب‌ها را به خیلی از کار‌ها ترجیح بدهد.:)

7

پست‌های مرتبط به خانه درختی 13 طبقه

یادداشت‌ها

          من بچگیه آرومی نداشتم 
همیشه پر از شیطنت بودم و هستم 
اما حالا که دارم اینو مینویسم میبینم خیلی وقت بود که بچگیمو فراموش کرده بودم 
الان بعد از مدت ها چیزی رو پیدا کردم که ناگهان  پرتم کرد به حدود شاید 10 ساله پیش دقیق یادم نیست 
زمانی که یه دختر بچه ی فسقلیه تخس و شیطون بودم که توی اردوی کتابه مدرسه مدیر و معاوناشو پیچوند و قایمکی سر از یه قرفه پر از رنگ در آورد 
شاید اون یکی از بهترین خواطراتم باشه 
وقتی با تردید این کتابو برداشتم و به این فکر میکردم می ارزه پول خوراکیامو بدم و این کتابو بخرم یا نه؟
دقیقا وقتی تردید و خساستم کار خودشو کرده بود و از خریدش منصرف شده بودم خانم آنیتا یار محمدی (مترجمه همین کتاب) وارد قرفه شد و قرفه داره مهربون یه تخفیف خیلی گنده بهم داد تا بخرمش و عکسی که به یادگار با خانم یار محمدی گرفتم
اون موقع هیچوقت فکر نمیکردم که راهه زندگیم به اینجا کشیده بشه و این مسیر ناهمواره بی پایانو طی کنم از اون موقع خیلی گذشته اما اون خواطره شیرین همیشه پس زمینه ذهنم هست و شاید از همون موقع به بعد بود که علاقم به کتاب از حد تصورم گذشت
        

27