کفش های قرمز کفش های قرمز هانس کریستین اندرسن و 1 نفر دیگر 1.4 24 نفر | 11 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 45 خواهم خواند 2 ناشر کانون فرهنگی چوک شابک 9781879085565 تعداد صفحات 12 تاریخ انتشار _ توضیحات کتاب کفش های قرمز، نویسنده هانس کریستین اندرسن. بریدۀ کتابهای مرتبط به کفش های قرمز کاملیا کفش های قرمز هانس کریستین اندرسن 1.4 11 صفحۀ 8 0 1 یادداشتها محبوبترین جدید ترین لیلیان 1403/5/24 خب با توجه به نویسنده کتاب که خیلی در ذهن من بزرگ نشونش دادن انتظار خیلی خیلی خیلی بیشتری داشتم و این کتاب فاجعه بود 0 0 ن/ لط؋ـے 1403/6/27 ترساندن کودک از خدا همراه درد و خونریزی😕 0 0 آیدا 1403/6/21 اصلا دوسش نداشتم حتی یک ذره 0 18 رقیه برومند 1403/6/13 دوستش نداشتم... 0 0 کاملیا 1403/6/4 از آقای کریستین اندرسن که بهترین نویسنده کودک و نوجوان محسوب میشه، همچین کتابی انتظار نمیرفت. نمیشه گفت ترسناک بود اما حس بدی رو منتقل میکنه. و خب خیلیا این کتاب رو برای بد جلوه نشون دادن خدا نقد کردند، اما نکتهای که اکثراً توجه نداشتند جنبه استعاری داستانه. در ظاهر داستان و تلخ و غلو شده، اما اگر با توجه به استعاری بودن کفش قرمز و حتی نماد بودن آن داستان و تحلیل کنیم، به نظرم هدف نویسنده اشاره به این بوده که دلبستگی به چیزی مثل کفش قرمز میتونه خوشبختی و لذت به همراه بیاره گاهم میتونه آنچنان بشه که انسان لحظه شماری کنه تا روزی از آن خلاص یابد. *خوندنش اتلافه وقته. 0 0 Mohammad Ersi 1403/1/14 عججججب یادم نبود چنین نویسنده ایم وجود داره و بعد خوندن کتاب اسم نویسنده رو که دیدم همه چی تو ذهنم جا افتاد.. نمیگم نخونین، اون دو ستاره صرفا به دلیل همسو نبودن افکارم با نویسنده و سبک انتقال مطالبشه (که البته نمیشه زیاد هم ازش خرده گرفت،برای همین ۱ ستاره نیست 0 1 علیرضا خسروی 1403/4/25 ازون قصه هاست که برای بچه های کوچک مسیحی میخوانند تا عبرت بگیرد که اگر فلان کار را نکند چه میشود. کفش قرمز در کلیسا پوشیدن کاری میکند که پایهات را قطع کنند و ازین جور حرفهای مسیحی های تندرو🙄 0 0 سوگند 1403/5/12 کفش های قرمز. نظرات مختلف رو مطالعه کردم. کتاب تاحدودی جالب بود. 5نکته مذهبی در دلش نهفته بود. 1_امیدواری 2_ استغفار وتوبه 3_دعا کردن. 4_ارحم الراحمین بودن خدا. 5_توبه پذیری خدا. اما 3 نکته نوشتاری. 1_ چیزی بین دکلمه و ادبی 2_برای کودکان ترسناک 3_ کمی بی سر و ته. به نظرم میشد بهتر باشد به شرط اینکه توجه میشد. 1_خدا وحشی نیست. 2_برای رو آوردن به خدا نیازی به ترساندن نیست. 3_هر گناهی در دنیا قرار نیست پاسخ داده شود. 4_ واسطه بین بنده و خدا یک کفش نیست. 5_دین داری آنقدر حقیر نیست که وابسطه به کفش و قانون باشد. اما خُب برای کودکان مسیحی نوشتهشده نه شیعه. اما به هرحال نوع نوشته به گونه ای هست که بیشتر فرد را از دین و کلیسا دور میکند تا نزدیک. و تحلیلی نیست که یک کودک با زندگی الانش مقایسه و به نتیجه برسد. 0 0 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸 1403/5/9 این کتاب رو در طاقچه خوندم و به خاطر صفحات کمش زود تموم شد. نمیدونم هدف نویسنده چی بوده،این که بخواد بچه ها رو بترسونه یا چیز دیگه ای . این کتاب بازخورد های منفی زیادی داشته . اما به نظر من مشکل اکثریت اینه که کتاب رو از زاویه ی سطحی ش میبینن . مثلا اینکه کارین یه دختری بود که کفش هاش قرمز بود و کفش ها مجبورش میکردن برقصه واسه ی همین خدا بد جوری مجازاتش کرد . اما اگه از زاویه عمیق تری ببینیم ، این کتاب یه داستان نمادین داره . (از اینجا به بعدش داستان یکم لو میره ) اگه از این دید ببینیم کارین یه دختر بدبخت که گیر کفش های قرمزش شده و بقیه هم مجذوب اون کفش شدن نیست ، در واقع یه نماده . کارین در واقع نمادی از یه بنده ست که درگیر کفش های قرمزش و در واقع یه چیز مادی که اون رو از خدا دور میکنه میشه ، بقیه هم مجذوب اون کفش های قرمز و اون چیز مادی میشن . کفش های قرمز کارین رو از همه چیز دور میکنن و مجبورش میکنن که برقصه. خود کارین چند بار گول کفش ها رو میخوره که از اینجا میفهمیم این کفش ها نماد وسوسه های شیطانی هستند . در قسمتی از داستان کارین به مجلس رقص میره و اونجا کفش های قرمز وادارش میکنن به شکل وحشتناکی برقصه و اون رو از سالن مجلس رقص ، از روستا و از شهر خارج میکنن . این نشون میده این وسوسه ها تا کجا میرن و کارین وادار میشه که از کفش ها پیروی بکنه.در واقع کفش ها و همون وسوسه ها زندگی کارین رو به دست میگیرن و اون رو به بیراهه میبرن. آخر داستان کارین مجبور به قطع پاهاش میشه و به خدا رو میاره . این نشون میده کارین به خاطر وسوسه ها و کفش های قرمزش ، مجبور شده که تاوان سختی رو بده . شخصیت جلاد هم نشونه ی آدمی بود که خودش دچار سختی های زیادی شده بود و حالا سعی میکنه راه درست رو به کارین نشون بده و کمکش میکنه هرچند این کمک به قیمت زیادی تموم شد. حالا اگه برگردیم به اول داستان ، کارین یه دختربچه ی خیلی فقیر و بدون کفش و ... بود . یه خانم پیر سرپرستی ش رو به عهده گرفت و کارین همینطوری پیشرفت کرد .وقتی که کفش های قرمز وارد داستان شدن،کارین در حدی پیشرفت کرده بود و بالا رفته بود که تبدیل به یه دختر خیلی خوب و محترم و ... شده بود. ولی میبینیم که کارین جنبه ی خوشبختی رو نداره و خدا رو یادش میره و به وسوسه ها تن میده . این هم نمادی از یه آدم محتاج بود. حالا این برداشت من از داستان بود . اما اگه به همون زاویه ی دید کلی و سطحی برگردیم داستان مشکلات بسیاری هم داره . اول از همه اینکه این قصه برای یه کودک نیست و هانس کریستین آندرسن هم نویسنده ایه که روی همه قصه هاش برچسب بچگانه بودن چسبونده شده(که خب واقعا اینطوری نیست،من توی کودکی داستان اصلی پری دریایی رو خوندم و تا الان به خاطر سرنوشت پری دریایی ناراحتم !)؛پس کتابی نیست که بدیم به دست بچه ها.چون یه کودک زاویه ی دید یه آدم بالغ رو نداره و با خوندن داستان تصور میکنه خدا (البته نعوذ بالله😑) یه هیولا هستش که اگه به حرف هاش گوش نکنی و گول وسوسه های شیطانی رو بخوری پاهات رو قطع میکنه . پس نباید این داستان رو یه کودک بخونه و یا اگر بخونه ، باید بهش گفت این یه داستان نمادینه و بهش توضیح بده چی به چیه که خب باز هم فکر نمیکنم اون کودک بفهمه داستان نمادین چیه .پس نتیجه میگیریم داستان مناسب بچه ها نیست. و یه مشکل دیگه ملکه و شاهدخت بودن . هیچ نقش خاصی رو در داستان ایفا نمیکنن و شخصیت نمادینی هم نداشتن . من کمی فکر کردم و با خودم گفتم شاید دختر ملکه نماد کسی بود که از کفش ها به خوبی استفاده میکنه و دچار وسوسه هاش نشده . ولی خب باز هم با عقل جور درنمیومد. و اینکه اگر نویسنده میخواست یه داستان نمادین بنویسه، خیلی ایده پردازی ضعیفی داشته چون خیلی از مخاطب ها داستان رو صرفا برای سرگرمی میخونن و نمی خوان ببینن هدف پشتش چی بوده . نویسنده اشتباه بزرگی در نوشتن این داستان کرده و برای به تصویر کشیدن یه نماد،شخصیت ها و ایده های خوبی رو انتخاب نکرده . البته نویسنده هم در دوره ای زندگی میکرده که قدرت دست کلیسا ها و ... بوده و شاید نویسنده داستان رو صرفا واسه ترسوندن مردم نوشته باشه و اینکه خدا رو ترسناک نشون بده و...(باز هم نعوذ بالله 😕).در کل عقاید این آقای نویسنده و شخصیتش به خاطر دوره ای که داخلش زندگی میکرده ، با نویسنده های الان زمین تا آسمون فرق داره . البته مسیحیت هم دین تحریف شده هست و بعید نیست که نویسنده به خاطر این عقایدش و و .. همچین تصور ترسناکی از خدا توی ذهنش داشته باشه و اون رو در این داستان به تصویر کشیده باشه. البته باز هم من نمیدونم هدف نویسنده چی بوده و خلاصه که امیدوارم داستانش نمادین بوده باشه و این یادداشت بلند رو الکی ننوشته باشم😂 در کل داستانی هست که ارزش خوندن رو داره و میشه ساعت ها روش فکر کرد . پ.ن: این داستان خیلی کوتاهه و توی اپلیکیشن طاقچه خوندمش و ۲۴ صفحه بیشتر نبود . و باورم نمیشه که یکی از طولانی ترین یادداشت هام واسه یه کتاب ۲۴ صفحه ایه. پ.ن۲: هانس کریستین آندرسن خیلی ذهن خلاقی داشته. این داستان شبیه تصورات و خواب و خیال هاییه که اکثرمون بهشون فکر میکنیم. 0 6 erfan 1403/1/29 واقعا برای نویسنده کتاب متاسفم 🗿 0 2 مهشید 1403/1/14 چه فاجعه ای بود این 0 3