معرفی کتاب کفش های قرمز اثر هانس کریستیان اندرسن مترجم اسماعیل پورکاظم

کفش های قرمز

کفش های قرمز

1.5
25 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

2

شابک
9781879085565
تعداد صفحات
12
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب کفش های قرمز، مترجم اسماعیل پورکاظم.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کفش های قرمز

لیست‌های مرتبط به کفش های قرمز

کفش های قرمزتصویر دوریان گریماهی سیاه کوچولو

نماد‌ها!...

7 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم داستان نمادین یعنی داستانی که از همین عناصر دور و برمون الهام گرفته و این عناصر رو به شکل شخصیت ها و غیره درمیاره. یعنی شما از یه چیز واقعی الهام میگیری و اون رو با عناصر تخیلی ترکیب می‌کنی و این میشه نماد. مثال میزنم: در داستان پینوکیو اون مرد نجار (پدر نمی‌دونم چی چی😂یه اسم عجیبی داشت) نماد خداست( البته که خب به نظرم چندان جالب نبوده تشبیه خدا و یه آدم ) و پینوکیو نماد بنده. این نمادها تا دلتون بخواد وجود دارن. حتی شاید عناصر هر داستانی عناصر زندگی نویسنده ش باشه. یا شاید حتی نماد تاریخ باشه. مثالش جورج آر آر مارتین و جی آر آر تالکین. مارتین و تالکین دو نویسنده‌ای هستن که از تاریخ کشورهای مختلف (البته تالکین معمولا جغرافی ) خیلی استفاده کردن. مارتین هم که دیگه نیازی نیست بگم همه با بازی تاج و تخت آشنا هستن. مثلا مارتین دیوار نگهبانان شب رو از دیوار هادریان در اسکاتلند الهام گرفته. یه سری کتاب ها هم که نمادهاشون خیلی واضحه مثل نارنیا. نارنیا رو اگه خونده باشید به یاد آفرینش و... میفتید. خلاصه اینجور نمادها زیاده. اگه کتابی با عناصر نمادین میشناسید معرفی کنید قرارش بدم.

13

یادداشت‌ها

          بسم الله الرحمن الرحیم 
این کتاب رو در طاقچه خوندم و به خاطر صفحات کمش زود تموم شد.
نمیدونم هدف نویسنده چی بوده،این که بخواد بچه ها رو بترسونه یا چیز دیگه ای .
 این کتاب بازخورد های منفی زیادی داشته . اما به نظر من مشکل اکثریت اینه که کتاب رو از زاویه ی سطحی ش میبینن . مثلا اینکه کارین یه دختری بود که کفش هاش قرمز بود و کفش ها مجبورش میکردن برقصه واسه ی همین خدا بد جوری مجازاتش کرد .
اما اگه از زاویه عمیق تری ببینیم ، این کتاب یه داستان نمادین داره . 
(از اینجا به بعدش داستان یکم لو میره )
اگه از این دید ببینیم کارین یه دختر بدبخت که گیر کفش های قرمزش شده و بقیه هم مجذوب اون کفش شدن نیست ، در واقع یه نماده ‌. کارین در واقع نمادی از یه بنده ست که درگیر کفش های قرمزش و در واقع یه چیز مادی که اون رو از خدا دور میکنه میشه ، بقیه هم مجذوب اون کفش های قرمز و اون چیز مادی میشن . کفش های قرمز کارین رو از همه چیز دور میکنن و مجبورش میکنن که برقصه. خود کارین چند بار گول کفش ها رو میخوره که از اینجا میفهمیم این کفش ها نماد وسوسه های شیطانی هستند . در قسمتی از داستان کارین به مجلس رقص میره و اونجا کفش های قرمز وادارش میکنن به شکل وحشتناکی برقصه و اون رو از سالن مجلس رقص ، از روستا و از شهر خارج میکنن . این نشون میده این وسوسه ها تا کجا میرن و کارین وادار میشه که از کفش ها پیروی بکنه.در واقع کفش ها و همون وسوسه ها زندگی کارین رو به دست میگیرن و اون رو به بیراهه میبرن. آخر داستان کارین مجبور به قطع پاهاش میشه و به خدا رو میاره . این نشون میده کارین به خاطر وسوسه ها و کفش های قرمزش ، مجبور شده که تاوان سختی رو بده . شخصیت جلاد هم نشونه ی آدمی بود که خودش دچار سختی های زیادی شده بود و حالا سعی میکنه راه درست رو به کارین نشون بده و ‌کمکش میکنه هرچند این کمک به قیمت زیادی تموم شد.
حالا اگه برگردیم به اول داستان ، کارین یه دختربچه ی خیلی فقیر و بدون کفش و ... بود . یه خانم پیر سرپرستی ش رو به عهده گرفت و کارین همینطوری پیشرفت کرد .وقتی که کفش های قرمز  وارد داستان شدن،کارین در حدی پیشرفت کرده بود و بالا رفته بود که تبدیل به یه دختر خیلی خوب و محترم و ... شده بود. ولی میبینیم که کارین جنبه ی خوشبختی رو نداره و خدا رو یادش میره و به وسوسه ها تن میده . این هم نمادی از یه آدم محتاج بود.
حالا این برداشت من از داستان بود . اما اگه به همون زاویه ی دید کلی و سطحی برگردیم داستان مشکلات بسیاری هم داره .
اول از همه اینکه این قصه برای یه کودک نیست و هانس کریستین آندرسن هم نویسنده ایه که روی همه قصه هاش برچسب بچگانه بودن چسبونده شده(که خب واقعا اینطوری نیست،من توی کودکی داستان اصلی پری دریایی رو خوندم و تا الان به خاطر سرنوشت  پری دریایی ناراحتم !)؛پس کتابی نیست که بدیم به دست بچه ها.چون یه کودک زاویه ی دید یه آدم بالغ رو نداره و با خوندن داستان تصور میکنه خدا (البته نعوذ بالله😑) یه هیولا هستش که اگه به حرف هاش گوش نکنی و گول وسوسه های شیطانی رو بخوری پاهات رو قطع میکنه . پس نباید این داستان رو یه کودک بخونه و یا اگر بخونه ، باید بهش گفت این یه داستان نمادینه و بهش توضیح بده چی به چیه که خب باز هم فکر نمیکنم اون کودک بفهمه داستان نمادین چیه .پس نتیجه میگیریم داستان مناسب بچه ها نیست. 
و یه مشکل دیگه ملکه و شاهدخت بودن . هیچ نقش خاصی رو در داستان ایفا نمیکنن و شخصیت نمادینی هم نداشتن . من کمی فکر کردم و با خودم گفتم شاید دختر ملکه نماد کسی بود که از کفش ها به خوبی استفاده میکنه و دچار وسوسه هاش نشده . ولی خب باز هم با عقل جور درنمیومد. 
و اینکه اگر نویسنده میخواست یه داستان نمادین بنویسه، خیلی ایده پردازی ضعیفی داشته چون خیلی از مخاطب ها داستان رو صرفا برای سرگرمی میخونن و نمی خوان ببینن هدف پشتش چی بوده . نویسنده اشتباه بزرگی در نوشتن این داستان کرده و برای به تصویر کشیدن یه نماد،شخصیت ها و ایده های خوبی رو انتخاب نکرده .
البته نویسنده هم در دوره ای زندگی میکرده که قدرت دست کلیسا ها و ... بوده و شاید نویسنده داستان رو صرفا واسه ترسوندن مردم نوشته باشه و اینکه خدا رو ترسناک نشون بده و...(باز هم نعوذ بالله 😕)‌.در کل عقاید این آقای نویسنده و شخصیتش به خاطر دوره ای که داخلش زندگی میکرده ، با نویسنده های الان زمین تا آسمون فرق داره . البته مسیحیت هم دین تحریف شده هست و بعید نیست که نویسنده به خاطر این عقایدش و و ..‌ همچین تصور ترسناکی از خدا توی ذهنش داشته باشه و اون رو در این داستان به تصویر کشیده باشه.
البته باز هم من نمیدونم هدف نویسنده چی بوده و خلاصه که امیدوارم داستانش نمادین بوده باشه و این یادداشت بلند رو الکی ننوشته باشم😂
در کل داستانی هست که ارزش خوندن رو داره و میشه ساعت ها روش فکر کرد .
پ.ن: این داستان خیلی کوتاهه و توی اپلیکیشن طاقچه خوندمش و ۲۴ صفحه بیشتر نبود . و باورم نمیشه که یکی از  طولانی ترین یادداشت هام واسه یه کتاب ۲۴ صفحه ایه.
پ.ن۲: هانس کریستین آندرسن خیلی ذهن خلاقی داشته.  این داستان شبیه تصورات و خواب و خیال هاییه که اکثرمون بهشون فکر میکنیم.
        

7