یادداشت ‫حامد حمایت کار

صد سال تنهایی
آقای مارکز
        آقای مارکز عزیز داستان زندگی شش نسل از خانواده بوئندیا را در روستای خیالی ماکوندو به سبک رئالیسم جادویی آورده و یک شاهکار پیچیده دوست‌داشتنی خلق کرده.
البته دوست‌داشتنی بودن آن نظر من است و خیلی‌های دیگر این‌طور فکر نمی‌کنند و می‌توانم حدس‌هایی بزنم که چرا دوستش ندارند. شاید برخی دلایلش این‌ها باشد.
۱. سبک رئالیسم جادویی که ممکن است برخی آن‌را نپسندند.
۲. پیچیده بودن. داستان پر از اسم های تکراری در نسل‌های متفاوت است و این خودش باعث سردرگمی می‌شود به‌خصوص اگر نخواهی آن را با تمرکز و در فضای آرام بخوانی. (من در مترو خواندم و واقعا از این جهت اذیت شدم).
موارد دیگری هم به ذهنم می‌رسد اما به همین ها بسنده می‌کنم.

تنهایی و تکرار تاریخ از مضامین اصلی صد سال تنهایی هستند. به شکلی استادانه نشان داده شده که چطور شخصیت‌ها با وجود زندگی در کنار دیگران، همچنان احساس تنهایی می‌کنند (واقعا چرا؟) و سرنوشت‌های مشابه در هر نسل تکرار می‌شود. و اینها همیشه برایم مسائل مورد مطالعه و جذاب بوده‌اند و نمایش فوق‌العاده آنها در طول داستان خیلی دوست‌داشتنی بود.
اولین باری بود که رئالیسم جادویی می‌خواندم. اولش کمی اذیت شدم اما کم کم دیدم چقدر بامزه و دوست‌داشتنی است.(مثلا یکی از شخصیت‌های داستان می‌میرد و بعد از مدتی از مرگ خسته می‌شود و بر می‌گردد و بازگشتش برای هیچ کسی عجیب نیست. دفعه بعد دوباره می‌میرد و این دفعه بر نمی‌گردد و این هم برای کسی عجیب نیست.) به نظرم رئالیسم جادویی یعنی عجیب نبودن چیزهای عجیب برای کاراکترهای داستان و نویسنده.
نمایش قدرت و نحوه تأثیرگذاری آن بر افراد و جامعه هم خیلی جالب بود. در طول داستان، قدرت در دست شخصیت‌های مختلفی قرار می‌گیرد و هر بار که افراد یا گروهی به قدرت می‌رسند، فساد و انحطاط نیز به دنبال آن می‌آید و این چرخه‌ در جامعه تکرار می‌شود.
کار دیگری که برای من کرد و دوستش داشتم این بود که باعث شد کلی در موردش بخوانم و نقد گوش کنم تا بتوانم داستان را بهتر و بیشتر متوجه شوم و این کششی بود که خود داستان در من ایجاد کرده‌بود.
آقای مارکز یک عالمه نکات ریز در جای جای داستان قایم کرده که آن‌هایی که علاقه دارند کم کم آن‌ها را پیدا کنند و لذت ببرند. که اگر تحلیل‌ها و نقد‌ها را نخوانده بودم، متوجه‌شان نمی‌شدم. البته ندانستن آنها به داستان صدمه‌ای نمی‌زند. اما خب، نمره اضافی دارد. :))
در نهایت، صد سال تنهایی از آن دسته کتاب‌هایی است که هر خواننده علاقه‌مند به ادبیات باید یک روزی تجربه‌اش کند. داستان چندلایه، شخصیت‌های پیچیده و فضاسازی منحصر به فرد آن، تجربه‌ای متفاوت ایجاد می‌کند.
      
2.0k

87

(0/1000)

نظرات

چرا امتیاز ندادید به کتاب؟ 
1

0

امان از دست این بهخوان 😄😄😄 

1

صفر ستاره؟!😲😲
1

0

فکر کردم دادم الان دیدم نیست. 

1

کدوم ترجمه اش رو پیشنهاد میدین؟ 
1

1

همین انتشارات امیر کبیر . به شهادت دوستان کتابخوان. 

1

خوب نوشتید. سپاس

1

یعنی تحلیل‌ها و نقدها رو حین مطالعه کتاب خوندید؟ 
1

0

جواب دادم اما ریپلای کامنتتون نشد لطفا ببینید :))) 

1

اول توی کتاب همزاد های بورخس از آقا اخوت ازش خوندم و فقط فهمیدم نمی‌فهمم چی می‌گن.
بعد کتاب رو خوندم.
بعد در موردش خوندم و شنیدم و دوباره بر می‌گشتم  بخشهاییش رو می‌خوندم. 
1

2

آها... پس یعنی به حالت رفت و برگشتی رو طی کردید 

2

یادداشت صمیمی و خودمونی‌تون بیش از خیلی از یادداشت‌های رسمی برام شوق خوندن این کتاب رو به وجود اُوُرد🌹😁
1

2

امیدوارم از اونایی باشید که دوستش دارید. 

1

امید ابد

14 ساعت پیش

صدسال تنهایی اورسولا

1

هانا خوشقدم

10 ساعت پیش

از خوندنش تنها اینو فهمیدم که اگه کسی صدسال تنهایی رو دوست داره، احتمالا من دوسش ندارم😅
1

1

:)))))) 

0

چقدر دلم می‌خواد دوباره بخونمش. باید برم سر وقت کارتن کتابام خونه مامانم.
2

1

زهرا نقوی

9 ساعت پیش

حتما دوباره بخونید. دوباره خوندنش عجیب حال می‌ده. 

0

آره فکر می کنم لازمه بعد چند وقت دوباره آدم بره سراغش 

0

زهرا نقوی

9 ساعت پیش

چه خوب که بالاخره یادداشت رو نوشتید.
1

1

اتفاقا  یکی از دلایل نوشتنش اصرار اولیه شما بود :))) 

0