بریدههای کتاب zed_bml zed_bml 1404/3/2 پاریس از دور نمایان شد: پاریس به روایت مسافران دوره قاجار زهره ترابی 3.7 6 صفحۀ 6 0 2 zed_bml 1404/2/29 بیروت 75 غاده السمان 3.5 20 صفحۀ 18 روزها مثل بدن بیهوشی که روی میز عمل افتاده است سنگین میگذرند. 📚بیروت ۷۵ #برش_های_محبوب 0 1 zed_bml 1404/2/17 واگن مخصوص: داستانک های رضوی مصطفی خدامی 3.8 4 صفحۀ 95 0 2 zed_bml 1404/2/17 واگن مخصوص: داستانک های رضوی مصطفی خدامی 3.8 4 صفحۀ 108 0 2 zed_bml 1404/2/7 توحید مفضل محمد باقربن محمد تقی مجلسی 4.6 5 صفحۀ 230 0 1 zed_bml 1404/2/5 توحید مفضل محمد باقربن محمد تقی مجلسی 4.6 5 صفحۀ 20 0 1 zed_bml 1404/1/25 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 112 صفحۀ 25 0 3 zed_bml 1404/1/25 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 112 صفحۀ 15 0 3 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 100 0 2 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 190 0 1 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 210 0 1 zed_bml 1404/1/19 دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 69 صفحۀ 37 «یوسف به نظر تو فقر این ملت مقدم بر جهلشان است و یا جهلشان مقدم بر فقرشان؟» سؤالی سخت بود، سؤالی که هیچگاه به آن فکر نکرده بودم. اما استادم از من توقع پاسخ نداشت. گویی نه از من که از خود سؤال میکرد. تا بخواهم چیزی بگویم چشم بر خندقنشینان اضافه کرد: «فقر جهل میآورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعف اند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم میزنند نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد....» 0 8 zed_bml 1404/1/18 دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 69 صفحۀ 23 عشق آوای دلکشی است که هر غروب آن هنگام که روشنی پا به راه رفتن میگذارد و هراس هجوم تاریکی در دلها جا میگیرد در گوشَت مینشیند و بی اینکه بدانی از کجاست شیدایت میکند، عجیب آنکه صداهای دیگر ملولت میسازد و این یکی صفایت میدهد. 0 15 zed_bml 1404/1/7 درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.7 10 صفحۀ 44 0 10 zed_bml 1404/1/5 بشنو از نی: مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی علی صفایی حائری 4.4 17 صفحۀ 106 0 2 zed_bml 1404/1/4 بهار رویش (مروری بر دعاهای ورود و وداع ماه رمضان) علی صفایی حائری 4.4 8 صفحۀ 1 0 2 zed_bml 1402/5/15 سر بر دامن ماه فاطمه دولتی 4.4 36 صفحۀ 1 کری گوش و کوری چشم آنها به صلاحشان است. آنها دیندار نیستند، عافیتطلباند و خواهان دنیا. وقتی پیشوای مرده را برای اطاعت برمیگزینی، از سکوتش بهره میبری؛ یعنی نه امر برایت وجود دارد و نه نهی، نه هدایت، نه حتی عتاب و عقوبت. زندگی بی تکلیف، حتم شیرین است 0 3 zed_bml 1402/5/15 سر بر دامن ماه فاطمه دولتی 4.4 36 صفحۀ 1 آخرین ذخیره خداوند زمانی آشکار می شود که نه به اصرار، بلکه به اشارهای مردم از او پیروی کنند و شاید این فراق و فاصله، حکمت خداست تا به یاد بیاوریم منزلت ولیمان را نشناختهایم و آن طور که باید عبد و مطیع نبوده ایم... . 0 3 zed_bml 1402/5/14 فرنگیس: خاطرات فرنگیس حیدرپور مهناز فتاحی 4.4 42 صفحۀ 1 مین پشت مین. هر روز یکی روی مین میرفت. رحیم و ابراهیم و بیشتر نیروها، کارشان شده بود مین در آوردن. خون به جگر شده بودیم. مین داشت نابودمان میکرد... مین بیصدا بود و مخفی. نیروها مرتب بچههای مردم را آموزش میدادند، اما هر روز بچهای قربانی میشد. یک روز دیگر پیغام آوردند که فرنگیس، زودی بیا آوهزین. به سینه کوبیدم. باز چه شده بود؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ این بار پسرداییام روی مین رفت. توی مراسم فاتحهاش، زنها گریه میکردند و مردها حرص میخوردند. زنداییام تا مرا دید، گفت: «فرنگیس، بیا که دیدنت دلم را آرام میکند. حداقل تو یکی از آنها را کشتی. اینها پسر من را کشتند. خدانشناسها، توی همین روستا...» 0 3 zed_bml 1402/5/14 مگر چشم تو دریاست! روایت مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی بتول جنیدی 3.3 13 صفحۀ 1 برشی از کتاب: بعد از رحلت حاج آقا رفتم چشمهایم را نشان دکتر دادم. چشمهایم خشک شده بود.گفتم: «آقای دکتر، جیگرم میسوزه، آتیش میگیرم،حالت گریه دارم، ناله میکنم اما دیگه اشکم نمیاد. این چشمهای من دیگه آب نداره آقای دکتر، خشک شدهن» دکتر درآمد گفت:«حاج خانم مگه چشم تو دریا بوده؟!» _____ حاج آقا طرفدار سرسخت خانمها بود میگفت در طول تاریخ به زنها ظلم شده است. وقتی انقلاب شد به من میگفت: «قدر خودتون رو بدونید. شما میتونید توی این انقلاب شخصیت خودتون رو پیدا کنید» چون برای زنها سخنرانی میکردم بهم میگفت این حرفها را به خانمها برسان 0 3
بریدههای کتاب zed_bml zed_bml 1404/3/2 پاریس از دور نمایان شد: پاریس به روایت مسافران دوره قاجار زهره ترابی 3.7 6 صفحۀ 6 0 2 zed_bml 1404/2/29 بیروت 75 غاده السمان 3.5 20 صفحۀ 18 روزها مثل بدن بیهوشی که روی میز عمل افتاده است سنگین میگذرند. 📚بیروت ۷۵ #برش_های_محبوب 0 1 zed_bml 1404/2/17 واگن مخصوص: داستانک های رضوی مصطفی خدامی 3.8 4 صفحۀ 95 0 2 zed_bml 1404/2/17 واگن مخصوص: داستانک های رضوی مصطفی خدامی 3.8 4 صفحۀ 108 0 2 zed_bml 1404/2/7 توحید مفضل محمد باقربن محمد تقی مجلسی 4.6 5 صفحۀ 230 0 1 zed_bml 1404/2/5 توحید مفضل محمد باقربن محمد تقی مجلسی 4.6 5 صفحۀ 20 0 1 zed_bml 1404/1/25 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 112 صفحۀ 25 0 3 zed_bml 1404/1/25 ابن مشغله نادر ابراهیمی 4.2 112 صفحۀ 15 0 3 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 100 0 2 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 190 0 1 zed_bml 1404/1/22 گاف سارا گریانلو 3.6 3 صفحۀ 210 0 1 zed_bml 1404/1/19 دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 69 صفحۀ 37 «یوسف به نظر تو فقر این ملت مقدم بر جهلشان است و یا جهلشان مقدم بر فقرشان؟» سؤالی سخت بود، سؤالی که هیچگاه به آن فکر نکرده بودم. اما استادم از من توقع پاسخ نداشت. گویی نه از من که از خود سؤال میکرد. تا بخواهم چیزی بگویم چشم بر خندقنشینان اضافه کرد: «فقر جهل میآورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعف اند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم میزنند نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد....» 0 8 zed_bml 1404/1/18 دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 69 صفحۀ 23 عشق آوای دلکشی است که هر غروب آن هنگام که روشنی پا به راه رفتن میگذارد و هراس هجوم تاریکی در دلها جا میگیرد در گوشَت مینشیند و بی اینکه بدانی از کجاست شیدایت میکند، عجیب آنکه صداهای دیگر ملولت میسازد و این یکی صفایت میدهد. 0 15 zed_bml 1404/1/7 درگوشی های عاشقانه؛ ترجمه روان مناجات خمس عشر امام سجاد علی بن حسین 4.7 10 صفحۀ 44 0 10 zed_bml 1404/1/5 بشنو از نی: مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی علی صفایی حائری 4.4 17 صفحۀ 106 0 2 zed_bml 1404/1/4 بهار رویش (مروری بر دعاهای ورود و وداع ماه رمضان) علی صفایی حائری 4.4 8 صفحۀ 1 0 2 zed_bml 1402/5/15 سر بر دامن ماه فاطمه دولتی 4.4 36 صفحۀ 1 کری گوش و کوری چشم آنها به صلاحشان است. آنها دیندار نیستند، عافیتطلباند و خواهان دنیا. وقتی پیشوای مرده را برای اطاعت برمیگزینی، از سکوتش بهره میبری؛ یعنی نه امر برایت وجود دارد و نه نهی، نه هدایت، نه حتی عتاب و عقوبت. زندگی بی تکلیف، حتم شیرین است 0 3 zed_bml 1402/5/15 سر بر دامن ماه فاطمه دولتی 4.4 36 صفحۀ 1 آخرین ذخیره خداوند زمانی آشکار می شود که نه به اصرار، بلکه به اشارهای مردم از او پیروی کنند و شاید این فراق و فاصله، حکمت خداست تا به یاد بیاوریم منزلت ولیمان را نشناختهایم و آن طور که باید عبد و مطیع نبوده ایم... . 0 3 zed_bml 1402/5/14 فرنگیس: خاطرات فرنگیس حیدرپور مهناز فتاحی 4.4 42 صفحۀ 1 مین پشت مین. هر روز یکی روی مین میرفت. رحیم و ابراهیم و بیشتر نیروها، کارشان شده بود مین در آوردن. خون به جگر شده بودیم. مین داشت نابودمان میکرد... مین بیصدا بود و مخفی. نیروها مرتب بچههای مردم را آموزش میدادند، اما هر روز بچهای قربانی میشد. یک روز دیگر پیغام آوردند که فرنگیس، زودی بیا آوهزین. به سینه کوبیدم. باز چه شده بود؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ این بار پسرداییام روی مین رفت. توی مراسم فاتحهاش، زنها گریه میکردند و مردها حرص میخوردند. زنداییام تا مرا دید، گفت: «فرنگیس، بیا که دیدنت دلم را آرام میکند. حداقل تو یکی از آنها را کشتی. اینها پسر من را کشتند. خدانشناسها، توی همین روستا...» 0 3 zed_bml 1402/5/14 مگر چشم تو دریاست! روایت مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی بتول جنیدی 3.3 13 صفحۀ 1 برشی از کتاب: بعد از رحلت حاج آقا رفتم چشمهایم را نشان دکتر دادم. چشمهایم خشک شده بود.گفتم: «آقای دکتر، جیگرم میسوزه، آتیش میگیرم،حالت گریه دارم، ناله میکنم اما دیگه اشکم نمیاد. این چشمهای من دیگه آب نداره آقای دکتر، خشک شدهن» دکتر درآمد گفت:«حاج خانم مگه چشم تو دریا بوده؟!» _____ حاج آقا طرفدار سرسخت خانمها بود میگفت در طول تاریخ به زنها ظلم شده است. وقتی انقلاب شد به من میگفت: «قدر خودتون رو بدونید. شما میتونید توی این انقلاب شخصیت خودتون رو پیدا کنید» چون برای زنها سخنرانی میکردم بهم میگفت این حرفها را به خانمها برسان 0 3