بریدههای کتاب زهرا برکوک رزم زهرا برکوک رزم 1404/1/29 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 115 صفحۀ 118 روزهایی هست که بلند شدن، خودش پیروزی است. 2 14 زهرا برکوک رزم 1404/1/28 سوءتفاهم آلبر کامو 5.0 0 صفحۀ 37 برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشته باشد؛ یعنی دوستانی، مهر و محبت کسانی را.وگرنه،محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر وجود نخواهد داشت. 0 8 زهرا برکوک رزم 1404/1/11 سوءتفاهم آلبر کامو 5.0 0 صفحۀ 25 من همیشه، همه چیز تو را دوست داشتم، حتی آنچه را که درک نمیکردهام. و خوب میبینم که در آخر کار، تو را غیر از آنچه هستی نمیخواهم. 0 8 زهرا برکوک رزم 1404/1/8 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 79 صفحۀ 46 ابلههایی هستند که کل زندگیشان را صرف دستهبندی کردن دیگران میکنند. کار را ساده می کند، اما کمی هم خطرناک است، چون نمیتوانند به زیروبم مثل منی پِی ببرند که در دستهبندیهای زپرتیشان جا نمیشود. 0 11 زهرا برکوک رزم 1404/1/2 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 147 صفحۀ 35 0 9 زهرا برکوک رزم 1404/1/2 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 147 صفحۀ 34 0 13 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 91 ممکن است که من منکر چیزی باشم، ولی لزومی نمی بینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم. 0 10 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 65 همیشه آزادی یکی به ضرر دیگری تمام می شود. 3 6 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 38 من می دانستم که نومیدی هست،اما نمی دانستم یعنی چه.من هم مثل همه خیال می کردم نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم،سینهام، دست و پایم درد می کند.سرم خالی است و دلم به هم می خورد.و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است.نه خون است،نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان دهم تا دنیا سیاه بشود . از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن! 1 79 زهرا برکوک رزم 1403/12/18 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 53 اغلب بخشیدن خودت سخت ترین نوع بخشیدنه 0 26 زهرا برکوک رزم 1403/12/17 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 184 صفحۀ 134 آفریدگان گمان می کنند یک بار متولد می شوند٬ اما نمی دانند هر انسانی باید بارها متولد شود و رحم های بسیاری پشت سر بگذارد. همان گونه که اگر دست و پای کودکی در رحم مادر شکل نگیرد٬ در نشئهٔ بعدی که عالم دنیاست٬عمری باید لنگان لنگان روزگار بگذارند٬ اگر کسی در رحم دنیا ابزار عالم برزخی را در حقیقت خویش ایجاد نکند٬ در سرزمین برزخ کور و کر خواهد بود. 0 15 زهرا برکوک رزم 1403/12/13 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 113 صفحۀ 32 0 16 زهرا برکوک رزم 1403/10/25 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 184 صفحۀ 78 تقدیر، ماجرای شگفتی است. وقتی که همه چیز را آن طور می یابی که می خواهی، ناگهان دستی از غیب، همه چیز را به هم می ریزد و تو را به این یقین می رساند که کاره ای نیستی. وقتی در این احساس غوطه ور شدی و به این نتیجه رسیدی که مثل پرکاهی در آسمان، تو را به هر طرف که بخواهد می برد، دستی دیگر آن را به شیوه ای تغییر می دهد که می فهمی تقدیرها نتیجه اعمال خودت است. اعمالت را بررسی میکنی: تصمیم هایت، اشتباهاتت، سماجت ها و پافشاریهایت و خود را در زندان تاریکی از غم ها می یابی و احساس تنهایی و پشیمانی و ناامیدی دامنت را رها نمی کند. آنگاه است که می بینی باز هیچ چیز دست تو نیست، در گوشه ای از این زندان، درخششی شروع به تابیدن میکند که تمام حصارهای به هم پیچیده خیالت را از بیخ وبن برمیکند؛ حصارهایی که دیوار و میله های این زندان شده بود. آن حقیقت می خواهد حاکمیتش را به تو نشان دهد و برای اینکه تو را به این فهم برساند، هزار گردباد و طوفان را باید طی کنی تا بفهمی که در این عالم کارها دست خداست. 0 17 زهرا برکوک رزم 1403/9/23 آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعی 4.5 51 صفحۀ 151 خدا هیچ عزیزی را در معرض طوفان ذلت قرار ندهد. خدا هیچ شکوهمندی را دچار اضطرار نکند. امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء چه کسی را صدا کردی؟ از چه کسی مدد خواستی؟ آن کیست در عالم که خواهش مضطر را اجابت کند؟ هم او در گوشت زمزمه می کند که: به جبران این اضطرار، از این پس، ضمیر مرجع ((امن یجیب )) تو باش. هر که از این پس در هر کجای عالم، لب به ((ام من یجیب )) باز کند، دانسته و ندانسته تو را می خواند و دیده و ندیده تو را منجی خویش می یابد. خدا نمی تواند زینبش را در اضطرار ببیند. اینت اجابت زینب! 0 17 زهرا برکوک رزم 1403/8/3 مسئله حجاب مرتضی مطهری 4.4 11 صفحۀ 104 0 9 زهرا برکوک رزم 1403/6/15 غریبه ایان رید 3.2 7 صفحۀ 209 0 5 زهرا برکوک رزم 1403/5/13 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 12 2 19 زهرا برکوک رزم 1403/3/18 مسئله حجاب مرتضی مطهری 4.4 11 صفحۀ 106 عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانهپرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است . این نوع از عطش که هوس نامیده میشود ارضاء شدنی نیست . اگر مردی در این مجرا بیفتد ، فرضا حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسرو پرویز داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد ، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست ، طالب آن خواهد شد . نمیگوید بس است دیگر سیر شدهام . حالت جهنم را دارد که هر چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است . خدا در قرآن میفرماید : « یوم نقول لجهنم هل امتعت و تقول هل من مزید »به جهنم میگوئیم پر شدی ؟ سیر شدی ؟ میگوید آیا بازهم هست ؟ چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر نمیشود و دل هم به دنبال چشم میرود . به قول شاعر : دل برود ، چشم چو مایل بود دست نظر رشته کش دل بود در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند. 0 6 زهرا برکوک رزم 1403/1/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 76 0 13 زهرا برکوک رزم 1402/11/28 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 456 صفحۀ 259 0 4
بریدههای کتاب زهرا برکوک رزم زهرا برکوک رزم 1404/1/29 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 115 صفحۀ 118 روزهایی هست که بلند شدن، خودش پیروزی است. 2 14 زهرا برکوک رزم 1404/1/28 سوءتفاهم آلبر کامو 5.0 0 صفحۀ 37 برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشته باشد؛ یعنی دوستانی، مهر و محبت کسانی را.وگرنه،محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر وجود نخواهد داشت. 0 8 زهرا برکوک رزم 1404/1/11 سوءتفاهم آلبر کامو 5.0 0 صفحۀ 25 من همیشه، همه چیز تو را دوست داشتم، حتی آنچه را که درک نمیکردهام. و خوب میبینم که در آخر کار، تو را غیر از آنچه هستی نمیخواهم. 0 8 زهرا برکوک رزم 1404/1/8 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 79 صفحۀ 46 ابلههایی هستند که کل زندگیشان را صرف دستهبندی کردن دیگران میکنند. کار را ساده می کند، اما کمی هم خطرناک است، چون نمیتوانند به زیروبم مثل منی پِی ببرند که در دستهبندیهای زپرتیشان جا نمیشود. 0 11 زهرا برکوک رزم 1404/1/2 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 147 صفحۀ 35 0 9 زهرا برکوک رزم 1404/1/2 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 147 صفحۀ 34 0 13 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 91 ممکن است که من منکر چیزی باشم، ولی لزومی نمی بینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم. 0 10 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 65 همیشه آزادی یکی به ضرر دیگری تمام می شود. 3 6 زهرا برکوک رزم 1403/12/20 کالیگولا آلبر کامو 4.0 44 صفحۀ 38 من می دانستم که نومیدی هست،اما نمی دانستم یعنی چه.من هم مثل همه خیال می کردم نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم،سینهام، دست و پایم درد می کند.سرم خالی است و دلم به هم می خورد.و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است.نه خون است،نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان دهم تا دنیا سیاه بشود . از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن! 1 79 زهرا برکوک رزم 1403/12/18 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 53 اغلب بخشیدن خودت سخت ترین نوع بخشیدنه 0 26 زهرا برکوک رزم 1403/12/17 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 184 صفحۀ 134 آفریدگان گمان می کنند یک بار متولد می شوند٬ اما نمی دانند هر انسانی باید بارها متولد شود و رحم های بسیاری پشت سر بگذارد. همان گونه که اگر دست و پای کودکی در رحم مادر شکل نگیرد٬ در نشئهٔ بعدی که عالم دنیاست٬عمری باید لنگان لنگان روزگار بگذارند٬ اگر کسی در رحم دنیا ابزار عالم برزخی را در حقیقت خویش ایجاد نکند٬ در سرزمین برزخ کور و کر خواهد بود. 0 15 زهرا برکوک رزم 1403/12/13 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 113 صفحۀ 32 0 16 زهرا برکوک رزم 1403/10/25 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 184 صفحۀ 78 تقدیر، ماجرای شگفتی است. وقتی که همه چیز را آن طور می یابی که می خواهی، ناگهان دستی از غیب، همه چیز را به هم می ریزد و تو را به این یقین می رساند که کاره ای نیستی. وقتی در این احساس غوطه ور شدی و به این نتیجه رسیدی که مثل پرکاهی در آسمان، تو را به هر طرف که بخواهد می برد، دستی دیگر آن را به شیوه ای تغییر می دهد که می فهمی تقدیرها نتیجه اعمال خودت است. اعمالت را بررسی میکنی: تصمیم هایت، اشتباهاتت، سماجت ها و پافشاریهایت و خود را در زندان تاریکی از غم ها می یابی و احساس تنهایی و پشیمانی و ناامیدی دامنت را رها نمی کند. آنگاه است که می بینی باز هیچ چیز دست تو نیست، در گوشه ای از این زندان، درخششی شروع به تابیدن میکند که تمام حصارهای به هم پیچیده خیالت را از بیخ وبن برمیکند؛ حصارهایی که دیوار و میله های این زندان شده بود. آن حقیقت می خواهد حاکمیتش را به تو نشان دهد و برای اینکه تو را به این فهم برساند، هزار گردباد و طوفان را باید طی کنی تا بفهمی که در این عالم کارها دست خداست. 0 17 زهرا برکوک رزم 1403/9/23 آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعی 4.5 51 صفحۀ 151 خدا هیچ عزیزی را در معرض طوفان ذلت قرار ندهد. خدا هیچ شکوهمندی را دچار اضطرار نکند. امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء چه کسی را صدا کردی؟ از چه کسی مدد خواستی؟ آن کیست در عالم که خواهش مضطر را اجابت کند؟ هم او در گوشت زمزمه می کند که: به جبران این اضطرار، از این پس، ضمیر مرجع ((امن یجیب )) تو باش. هر که از این پس در هر کجای عالم، لب به ((ام من یجیب )) باز کند، دانسته و ندانسته تو را می خواند و دیده و ندیده تو را منجی خویش می یابد. خدا نمی تواند زینبش را در اضطرار ببیند. اینت اجابت زینب! 0 17 زهرا برکوک رزم 1403/8/3 مسئله حجاب مرتضی مطهری 4.4 11 صفحۀ 104 0 9 زهرا برکوک رزم 1403/6/15 غریبه ایان رید 3.2 7 صفحۀ 209 0 5 زهرا برکوک رزم 1403/5/13 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 12 2 19 زهرا برکوک رزم 1403/3/18 مسئله حجاب مرتضی مطهری 4.4 11 صفحۀ 106 عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانهپرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است . این نوع از عطش که هوس نامیده میشود ارضاء شدنی نیست . اگر مردی در این مجرا بیفتد ، فرضا حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسرو پرویز داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد ، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست ، طالب آن خواهد شد . نمیگوید بس است دیگر سیر شدهام . حالت جهنم را دارد که هر چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است . خدا در قرآن میفرماید : « یوم نقول لجهنم هل امتعت و تقول هل من مزید »به جهنم میگوئیم پر شدی ؟ سیر شدی ؟ میگوید آیا بازهم هست ؟ چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر نمیشود و دل هم به دنبال چشم میرود . به قول شاعر : دل برود ، چشم چو مایل بود دست نظر رشته کش دل بود در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند. 0 6 زهرا برکوک رزم 1403/1/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 76 0 13 زهرا برکوک رزم 1402/11/28 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 456 صفحۀ 259 0 4