بریده‌های کتاب زهرا برکوک رزم

بریدۀ کتاب

صفحۀ 78

تقدیر، ماجرای شگفتی است. وقتی که همه چیز را آن طور می یابی که می خواهی، ناگهان دستی از غیب، همه چیز را به هم می ریزد و تو را به این یقین می رساند که کاره ای نیستی. وقتی در این احساس غوطه ور شدی و به این نتیجه رسیدی که مثل پرکاهی در آسمان، تو را به هر طرف که بخواهد می برد، دستی دیگر آن را به شیوه ای تغییر می دهد که می فهمی تقدیرها نتیجه اعمال خودت است. اعمالت را بررسی میکنی: تصمیم هایت، اشتباهاتت، سماجت ها و پافشاریهایت و خود را در زندان تاریکی از غم ها می یابی و احساس تنهایی و پشیمانی و ناامیدی دامنت را رها نمی کند. آنگاه است که می بینی باز هیچ چیز دست تو نیست، در گوشه ای از این زندان، درخششی شروع به تابیدن میکند که تمام حصارهای به هم پیچیده خیالت را از بیخ وبن برمیکند؛ حصارهایی که دیوار و میله های این زندان شده بود. آن حقیقت می خواهد حاکمیتش را به تو نشان دهد و برای اینکه تو را به این فهم برساند، هزار گردباد و طوفان را باید طی کنی تا بفهمی که در این عالم کارها دست خداست.

17

بریدۀ کتاب

صفحۀ 106

عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه‌پرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش‌ کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است . این نوع از عطش که هوس نامیده می‌شود ارضاء شدنی نیست . اگر مردی در این مجرا بیفتد ، فرضا حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسرو پرویز داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد ، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست ، طالب آن‌ خواهد شد . نمی‌گوید بس است دیگر سیر شده‌ام . حالت جهنم را دارد که هر چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است . خدا در قرآن می‌فرماید : « یوم نقول لجهنم هل امتعت و تقول هل من مزید »به جهنم می‌گوئیم پر شدی‌ ؟ سیر شدی ؟ می‌گوید آیا بازهم هست ؟ چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر نمی‌شود و دل هم به دنبال چشم می‌رود . به قول شاعر : دل برود ، چشم چو مایل بود دست نظر رشته کش دل بود در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند.

6