بریدههای کتاب رضا.ش رضا.ش 1404/5/19 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 255 (علیرضا اگه به صورت هر آدمی دقیق نگاه کنی به بهشت گمشده میبینی، سرزمینی که هیچ وقت نمی شه بهش سفر کرد آدمها دوست دارن درکشون کنی از این که فکر و احساس شون رو بشناسی و حرف های نگفته شون رو بفهمی لذت میبرن اما وقتی به شناختن شون ادامه بدی وقتی زیادی بشناسی شون ازت میترسن وقتی از مرزهایی توی قلبشون که خودشون هم می ترسن ازش رد بشن عبور میکنی ازت متنفر میشن فرار میکنن و به دنبال دلیلی برای انکار تو میگردن بهشت گمشده ی هر آدم همون سرزمین ممنوعه ایه که نباید توش قدم بذاری شاید عشق برای همین اختراع شده برای این که حتی اگه شده یه لحظه از زندگیت توی این بهشت گمشده باشی وسط دایره ی وجود باشی) نقطه ی عشق نمودم به تو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی 0 2 رضا.ش 1404/4/23 فریدون سه پسر داشت عباس معروفی 4.2 22 صفحۀ 175 همه مبارزات ما از اول به خاطر مردم و خلق و ملت بود. بعدها یادمان رفت و هیچوقت به این فکر نکردیم که آنها چه بلایی سرشان آمد زیر گرانی زیر بمباران و لای دود جنگ، زیر فشار تبلیغات آخوندها که مملکت را به ورشکستگی کشاندند و چند میلیون آدم را آواره کردند اصلاً یاد آنها نبودیم. داشتیم خودمان را اثبات میکردیم و برای اثبات خود هر کاری میکردیم. اما نپرسیدیم خوب بعدش چه میشود؟ 0 4 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 290 «تفکر پایین چراگاهی. اگر شما اسبها را به چراگاه ببرید تا بچرند، بعضی هایشان همان ورودی چراگاه که علوفه راحت تر گیر می آید، می ایستند. مشکل اینجاست که علفهای آنجا را گله قبلی لگدمال کرده اند. اسبهای مشکل پسندتر بالاتر میروند، جایی که علف تازه تر است. اسبهایی که از همه مشکل پسندترند، میروند بالاترین قسمت چراگاه، جایی که علفها دست نخورده و خوشمزه اند؛ این تفکر بالا چراگاهی است.» 0 1 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 173 سِن تیزِن، سومین پیشوای ذِن آدم باهوشی بوده. گفته:« به دنبال حقیقت نباش فقط خودت را از بند باورها رها کن منظورش این است که اگر می خواهی چشمت به روی حقایق باز شود باید اشتیاق رسیدن به جواب را از سرت بیرون کنی.» چه بامزه تقریباً شبیه جمله ای است که یکی از دوستهایم گفته: «به سؤال کردن ادامه بده به جوابهای ساده قانع نشو.» 0 2 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 118 برای تعریف واژه برند بهتر است از دید مشتری به آن نگاه کنیم. برند درک مشتری از یک محصول خدمت با شرکت است. به بیان دیگر این مربوط به آنهاست. چیزی است که آنها راجع به ما می گویند، نه چیزی که ما راجع به خودمان میگوییم.» 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 111 «تردیدها به ما خیانت میکنند و بسا که با ترساندنمان از تلاش، مارا از نیل به مطبوعی که نیک در چنگمان بود، باز میدارند.» شکسپیر 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 42 حرفی که اندی خیلی وقت پیش به او زده بود، یادش آمد: «طوفان همیشه هست نمیتوانی وضعیت هوا را تغییر بدهی اما می توانی کشتی ات را طوری طراحی کنی و خدمه را طوری آموزش بدهی که در مقابل شدیدترین بادهایی که به سمتت می آیند هم دوام بیاورند. 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 37 دنیا مثل قبل نیست. زیر پوست جامعه ناامیدی موج میزند. فرضیات گذشته دیگر بهدرد نمیخورند. ترس بر فضا حکمفرماست. «راجر کوهن» 0 0 رضا.ش 1404/4/15 خاطرات یک روح کامبیز شیخی 2.5 1 صفحۀ 152 چه ادمهایی اسیر برهه زمان .شدند خودشان و خانواده شان از بین رفتند این باور احمقانه عمومی مثل ویروس آنفولانزا یا مثل کرونا همه گیر شد. عده ای را میکشد و بعد ساکت میشود تا یک عقیده دیگری شیوع پیدا کند و عده ای را بکشد. چه کسانی به اسم اعتقاد سوزانده و کشته شدند هر چه این اعتقاد عمومی تر بود و عمیق تر با شدت بیشتری انکار می.شد من خود شاهد این تکرار پایان ناپذیر بودم...... 0 0 رضا.ش 1404/4/15 خاطرات یک روح کامبیز شیخی 2.5 1 صفحۀ 80 گفتم «امروز با بچه ها سوار ترن برقی شدم. از اونا که سقوط میکنن و ترسناکه یه لحظه توی دلت خالی میشه ولی توی دلت امید داری که زود تموم میشه و این لحظات دلهره به پایان میرسه زندگی هم این طوریه خوشبختانه زود به پایان میرسه.» 0 0 رضا.ش 1404/4/1 رهبری: درس هایی که از زندگی و سال های حضورم در منچستریونایتد آموختم مایکل موریتز 3.6 1 صفحۀ 35 من به این مسئله پی برده ام که انسانها با نیروهای متفاوتی غیر از نگاه کردن گوش دادن و مطالعه شکل می گیرند. همه ی ما قربانی تصادفی دی ان ای والدین خود هستیم. به شانس اعتقاد داریم و شرایط رشد و نوع تحصیلات نیز اهمیت دارند. با این حال همه دارای دو ابزار بسیار قدرتمند هستیم که کاملاً تحت کنترل مان قرار دارند: چشم و گوشمان نگاه کردن به دیگران، گوش دادن به توصیه های آنها و مطالعه در مورد مردم، سه مورد از بهترین کارهایی هستند که من تا به اینجای زندگی ام انجام داده ام. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 220 میدونی عزیزم مقاوت در برابر بعضی چیزها حتی اگه قهرمانانه باشه در نهایت از آدم یه احمق میسازه. مثل مقاومت دربرابر چرخ زمین و حرکت زمان یا حماقت بیپایان و خودخواهی آدمها....ولی هیچکدوم به اندازهی مقاومت دربرابر آزادی ترسناک نیست. مقاومت در برابر پذیرفتن مسئولیت خودت در برابر خودت. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 41 عزیزم، وقتی کسی که دوستش داشتی ترکت میکنه و دلت میشکنه، تو نه برای اون آدم، بلکه برای همهی حسهایی که درون خودت داشتی غمگین میشی. ولی تو که هنوز خودت هستی! پس چهطور میشه برای نبودن چیزی که هست غمگین بود؟ 0 3 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 40 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم حافظ میگه درد و درمان از یه جا میآد. شاید برای اینه که دردها دروازهی ورود به دنیایی ناپیدا هستن یا چیزهایی که هیچ وقت نخواستی ببینی. کار واقعی عشق اینه که هستی رو همون جوری که هست نشونت بده، نه اونجوری که تو میخوای باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 25 میدونی علیرضا، آدمها فقط برای بیشتر لذت بردن نیست که به خیانت کردن عادت میکنن. خیلی وقتها به خاطر ترسه! ترس تنهایی! مثل یهجور ذخیره کردن لذت برای فرار از بی کسی، به خودت میگی بذار اون یکی رو هم داشته باشم... آدم فقط زمانی این طوری فکر میکنه که زخمهای عمیقی خورده باشه، از شدت اندوه احساس خفگی کرده باشه یا تا مغز استخونش از چیزی پشیمون باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 13 دنبال اثبات چیزی نباش علیرضا، زندگی بیشتر آدمها شبیه حرکت یه تیکه ابر توی آسمونه، هربار بهش نگاه کنی یه شکل تازه میبینی 0 1 رضا.ش 1404/3/29 برنامهریزی به روش بولت ژورنال: ردیابی گذشته، ساماندهی حال، طراحی آینده رایدر کارول 4.1 75 صفحۀ 106 اگر زندگی یک اقیانوس باشد، روزهایمان امواج هستند. برخی بزرگ، برخی کوچک. بولت ژورنال شما ساحلی است که هردو موج آن را تراش میدهند 0 1 رضا.ش 1404/3/21 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 134 🌀 به بعضی از آدمها هیچ وقت نمیشه نشون داد که واقعا کنارشونی، محرم دلشونی، من همیشه از این که مال کسی باشم بدم می اومد ولی بدتر از اون وقتیه که میبینی کسی تو رو به غنیمت گرفته. دستکم وقتی احساس میکنی یه چیزی مال خودته مواظبشی، اما وقتی کسی مثلا یه باغ رو غنیمت میگیره دنبال کاشتن درخت تازه نیست. فقط دنبال اینه که میوهها رو بکنه و چوب درختها رو بسوزونه، بعد ویرونه رهاش کنه و بره گاهی سخته به خیلی از آدمها بفهمونی چیزهایی که دارن مال خودشونه. غنیمت نیست 0 0 رضا.ش 1404/1/9 زمین سوخته احمد محمود 3.8 80 صفحۀ 196 🌀 علی ناز، سوزن زن قدیمی شهر بود. دستش به دهانش می رسید. مهربان و خونگرم بود. نصف شب زمستان هم که بود، بی اینکه غر بزند و یا اخم کند، کیفش را برمیداشت و راه میافتاد - از ئی کارا خدا را خوش میاد -اما سرده علی ناز...بارانه! -باشه برادر!... اگر من نیمساعتی ناراحت باشم بهتره که یه مریض تا صبح از درد ناله بکنه. علی ناز انگار که عضو خانواده همه بود. محرم همه بود و پیش از همه محترم بود - علی آقا چرا نمیری؟ چشمان ریزش را ریزتر می کرد و می گفت - برم؟! - تو که ماشالا وضعت بد نیست. روز و شب داران شهرو می کوبن! خنده به لبش می نشست و باز می گفت - راست میگی. بحمدالله وضعم بد نیست اما اینم بدون که هرچی دارم از همی مردم دارم که حالا به دردشون می خورم...نه!...اگر برم نامردیه! 0 1 رضا.ش 1403/3/6 تله شادمانی: دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن راس هریس 4.6 9 صفحۀ 91 اول، به هیچ باوری محکم نچسبید. همه ما عقایدی داریم، اما هرچه محکمتر به آنها بچسبیم، در رفتارها و نگرش هایمان، انعطاف نا پذیری بیشتری نمایان میشود. اگر تا به حال با فردی که باور دارد همه حرفهایش درست است، بحث کرده باشید، میدانید چقدر اینکار بیفایده است. او هرگز دیدگاه دیگری را به جز دیدگاه خودش قبول نمیکند. این فرد را انعطاف ناپذیر، سرسخت، خشک، کوتهنظر و یک بعدی یا فردی میدانیم که فقط به آنچه خود قبول دارد، عمل میکند. 0 14
بریدههای کتاب رضا.ش رضا.ش 1404/5/19 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 255 (علیرضا اگه به صورت هر آدمی دقیق نگاه کنی به بهشت گمشده میبینی، سرزمینی که هیچ وقت نمی شه بهش سفر کرد آدمها دوست دارن درکشون کنی از این که فکر و احساس شون رو بشناسی و حرف های نگفته شون رو بفهمی لذت میبرن اما وقتی به شناختن شون ادامه بدی وقتی زیادی بشناسی شون ازت میترسن وقتی از مرزهایی توی قلبشون که خودشون هم می ترسن ازش رد بشن عبور میکنی ازت متنفر میشن فرار میکنن و به دنبال دلیلی برای انکار تو میگردن بهشت گمشده ی هر آدم همون سرزمین ممنوعه ایه که نباید توش قدم بذاری شاید عشق برای همین اختراع شده برای این که حتی اگه شده یه لحظه از زندگیت توی این بهشت گمشده باشی وسط دایره ی وجود باشی) نقطه ی عشق نمودم به تو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی 0 2 رضا.ش 1404/4/23 فریدون سه پسر داشت عباس معروفی 4.2 22 صفحۀ 175 همه مبارزات ما از اول به خاطر مردم و خلق و ملت بود. بعدها یادمان رفت و هیچوقت به این فکر نکردیم که آنها چه بلایی سرشان آمد زیر گرانی زیر بمباران و لای دود جنگ، زیر فشار تبلیغات آخوندها که مملکت را به ورشکستگی کشاندند و چند میلیون آدم را آواره کردند اصلاً یاد آنها نبودیم. داشتیم خودمان را اثبات میکردیم و برای اثبات خود هر کاری میکردیم. اما نپرسیدیم خوب بعدش چه میشود؟ 0 4 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 290 «تفکر پایین چراگاهی. اگر شما اسبها را به چراگاه ببرید تا بچرند، بعضی هایشان همان ورودی چراگاه که علوفه راحت تر گیر می آید، می ایستند. مشکل اینجاست که علفهای آنجا را گله قبلی لگدمال کرده اند. اسبهای مشکل پسندتر بالاتر میروند، جایی که علف تازه تر است. اسبهایی که از همه مشکل پسندترند، میروند بالاترین قسمت چراگاه، جایی که علفها دست نخورده و خوشمزه اند؛ این تفکر بالا چراگاهی است.» 0 1 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 173 سِن تیزِن، سومین پیشوای ذِن آدم باهوشی بوده. گفته:« به دنبال حقیقت نباش فقط خودت را از بند باورها رها کن منظورش این است که اگر می خواهی چشمت به روی حقایق باز شود باید اشتیاق رسیدن به جواب را از سرت بیرون کنی.» چه بامزه تقریباً شبیه جمله ای است که یکی از دوستهایم گفته: «به سؤال کردن ادامه بده به جوابهای ساده قانع نشو.» 0 2 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 118 برای تعریف واژه برند بهتر است از دید مشتری به آن نگاه کنیم. برند درک مشتری از یک محصول خدمت با شرکت است. به بیان دیگر این مربوط به آنهاست. چیزی است که آنها راجع به ما می گویند، نه چیزی که ما راجع به خودمان میگوییم.» 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 111 «تردیدها به ما خیانت میکنند و بسا که با ترساندنمان از تلاش، مارا از نیل به مطبوعی که نیک در چنگمان بود، باز میدارند.» شکسپیر 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 42 حرفی که اندی خیلی وقت پیش به او زده بود، یادش آمد: «طوفان همیشه هست نمیتوانی وضعیت هوا را تغییر بدهی اما می توانی کشتی ات را طوری طراحی کنی و خدمه را طوری آموزش بدهی که در مقابل شدیدترین بادهایی که به سمتت می آیند هم دوام بیاورند. 0 0 رضا.ش 1404/4/19 تقلا مارتی نیومایر 4.4 7 صفحۀ 37 دنیا مثل قبل نیست. زیر پوست جامعه ناامیدی موج میزند. فرضیات گذشته دیگر بهدرد نمیخورند. ترس بر فضا حکمفرماست. «راجر کوهن» 0 0 رضا.ش 1404/4/15 خاطرات یک روح کامبیز شیخی 2.5 1 صفحۀ 152 چه ادمهایی اسیر برهه زمان .شدند خودشان و خانواده شان از بین رفتند این باور احمقانه عمومی مثل ویروس آنفولانزا یا مثل کرونا همه گیر شد. عده ای را میکشد و بعد ساکت میشود تا یک عقیده دیگری شیوع پیدا کند و عده ای را بکشد. چه کسانی به اسم اعتقاد سوزانده و کشته شدند هر چه این اعتقاد عمومی تر بود و عمیق تر با شدت بیشتری انکار می.شد من خود شاهد این تکرار پایان ناپذیر بودم...... 0 0 رضا.ش 1404/4/15 خاطرات یک روح کامبیز شیخی 2.5 1 صفحۀ 80 گفتم «امروز با بچه ها سوار ترن برقی شدم. از اونا که سقوط میکنن و ترسناکه یه لحظه توی دلت خالی میشه ولی توی دلت امید داری که زود تموم میشه و این لحظات دلهره به پایان میرسه زندگی هم این طوریه خوشبختانه زود به پایان میرسه.» 0 0 رضا.ش 1404/4/1 رهبری: درس هایی که از زندگی و سال های حضورم در منچستریونایتد آموختم مایکل موریتز 3.6 1 صفحۀ 35 من به این مسئله پی برده ام که انسانها با نیروهای متفاوتی غیر از نگاه کردن گوش دادن و مطالعه شکل می گیرند. همه ی ما قربانی تصادفی دی ان ای والدین خود هستیم. به شانس اعتقاد داریم و شرایط رشد و نوع تحصیلات نیز اهمیت دارند. با این حال همه دارای دو ابزار بسیار قدرتمند هستیم که کاملاً تحت کنترل مان قرار دارند: چشم و گوشمان نگاه کردن به دیگران، گوش دادن به توصیه های آنها و مطالعه در مورد مردم، سه مورد از بهترین کارهایی هستند که من تا به اینجای زندگی ام انجام داده ام. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 220 میدونی عزیزم مقاوت در برابر بعضی چیزها حتی اگه قهرمانانه باشه در نهایت از آدم یه احمق میسازه. مثل مقاومت دربرابر چرخ زمین و حرکت زمان یا حماقت بیپایان و خودخواهی آدمها....ولی هیچکدوم به اندازهی مقاومت دربرابر آزادی ترسناک نیست. مقاومت در برابر پذیرفتن مسئولیت خودت در برابر خودت. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 41 عزیزم، وقتی کسی که دوستش داشتی ترکت میکنه و دلت میشکنه، تو نه برای اون آدم، بلکه برای همهی حسهایی که درون خودت داشتی غمگین میشی. ولی تو که هنوز خودت هستی! پس چهطور میشه برای نبودن چیزی که هست غمگین بود؟ 0 3 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 40 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم حافظ میگه درد و درمان از یه جا میآد. شاید برای اینه که دردها دروازهی ورود به دنیایی ناپیدا هستن یا چیزهایی که هیچ وقت نخواستی ببینی. کار واقعی عشق اینه که هستی رو همون جوری که هست نشونت بده، نه اونجوری که تو میخوای باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 25 میدونی علیرضا، آدمها فقط برای بیشتر لذت بردن نیست که به خیانت کردن عادت میکنن. خیلی وقتها به خاطر ترسه! ترس تنهایی! مثل یهجور ذخیره کردن لذت برای فرار از بی کسی، به خودت میگی بذار اون یکی رو هم داشته باشم... آدم فقط زمانی این طوری فکر میکنه که زخمهای عمیقی خورده باشه، از شدت اندوه احساس خفگی کرده باشه یا تا مغز استخونش از چیزی پشیمون باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 13 دنبال اثبات چیزی نباش علیرضا، زندگی بیشتر آدمها شبیه حرکت یه تیکه ابر توی آسمونه، هربار بهش نگاه کنی یه شکل تازه میبینی 0 1 رضا.ش 1404/3/29 برنامهریزی به روش بولت ژورنال: ردیابی گذشته، ساماندهی حال، طراحی آینده رایدر کارول 4.1 75 صفحۀ 106 اگر زندگی یک اقیانوس باشد، روزهایمان امواج هستند. برخی بزرگ، برخی کوچک. بولت ژورنال شما ساحلی است که هردو موج آن را تراش میدهند 0 1 رضا.ش 1404/3/21 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 134 🌀 به بعضی از آدمها هیچ وقت نمیشه نشون داد که واقعا کنارشونی، محرم دلشونی، من همیشه از این که مال کسی باشم بدم می اومد ولی بدتر از اون وقتیه که میبینی کسی تو رو به غنیمت گرفته. دستکم وقتی احساس میکنی یه چیزی مال خودته مواظبشی، اما وقتی کسی مثلا یه باغ رو غنیمت میگیره دنبال کاشتن درخت تازه نیست. فقط دنبال اینه که میوهها رو بکنه و چوب درختها رو بسوزونه، بعد ویرونه رهاش کنه و بره گاهی سخته به خیلی از آدمها بفهمونی چیزهایی که دارن مال خودشونه. غنیمت نیست 0 0 رضا.ش 1404/1/9 زمین سوخته احمد محمود 3.8 80 صفحۀ 196 🌀 علی ناز، سوزن زن قدیمی شهر بود. دستش به دهانش می رسید. مهربان و خونگرم بود. نصف شب زمستان هم که بود، بی اینکه غر بزند و یا اخم کند، کیفش را برمیداشت و راه میافتاد - از ئی کارا خدا را خوش میاد -اما سرده علی ناز...بارانه! -باشه برادر!... اگر من نیمساعتی ناراحت باشم بهتره که یه مریض تا صبح از درد ناله بکنه. علی ناز انگار که عضو خانواده همه بود. محرم همه بود و پیش از همه محترم بود - علی آقا چرا نمیری؟ چشمان ریزش را ریزتر می کرد و می گفت - برم؟! - تو که ماشالا وضعت بد نیست. روز و شب داران شهرو می کوبن! خنده به لبش می نشست و باز می گفت - راست میگی. بحمدالله وضعم بد نیست اما اینم بدون که هرچی دارم از همی مردم دارم که حالا به دردشون می خورم...نه!...اگر برم نامردیه! 0 1 رضا.ش 1403/3/6 تله شادمانی: دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن راس هریس 4.6 9 صفحۀ 91 اول، به هیچ باوری محکم نچسبید. همه ما عقایدی داریم، اما هرچه محکمتر به آنها بچسبیم، در رفتارها و نگرش هایمان، انعطاف نا پذیری بیشتری نمایان میشود. اگر تا به حال با فردی که باور دارد همه حرفهایش درست است، بحث کرده باشید، میدانید چقدر اینکار بیفایده است. او هرگز دیدگاه دیگری را به جز دیدگاه خودش قبول نمیکند. این فرد را انعطاف ناپذیر، سرسخت، خشک، کوتهنظر و یک بعدی یا فردی میدانیم که فقط به آنچه خود قبول دارد، عمل میکند. 0 14