نصف کتاب رو خوندم و بیشتر از این نتونستم ادامه بدم
نویسنده در این کتاب در تلاش است که وضح حال مردم کشورش را در زیر سایه‌ی حکومت هابسبورگ(اتریش-مجارستان) شرح دهد
برای این کار از شخصیت ساده‌لوحی بهره میگیرد که تک به تک قسمت‌های دولتی را بر حسب اتفاق‌های گوناگون میگذراند 
اما پیش از اینکه کار این شخصیت به پایان برسد، زندگی خود نویسنده به پایان می‌رسد
      

        پایان تلخی داشت........
      

        می‌شود گفت که منظور نویسنده از بیان چنین داستانی، اشاره به
میهن‌پرستی و وفاداری اشخاصی را نام برد که در سخترین شرایط در بدترین مناطق همچون سیبری دوام اورده و با دشمن کشورشان رو به رو  شده اند
      

        این کتاب فقط برای علاقه‌مندان به حوزه‌ی کسب و کار و مدیریت نیست. برای کسانی که می‌خواهند یک اتفاق جدید را در زندگی رقم بزنند هم هست
      

        ایده داستان خوب بود، اغاز داستان خوب بود ولی پایان بندی داستان همه رو شست و با خود برد......
      

        🌀

از روان بودن ترجمه و زیبایی قلمِ نویسنده که بگذریم

به جانِ کلامِ این داستان می‌رسیم
«تربیت»
کُنشی که گرگ زاده‌ای خون‌خوار را از گرگ بودن جدا می‌کند، اگر درست باشد
و انسانی را از یک حیوان هم پست‌تر می‌کند، اگر درست نباشد


      

        🌀
اگر روزی از شما بپرسند پدرتان را چقدر می‌شناسید؟
 پاسخ شما چیست ؟
احتمالا با اعتماد به نفس و قاطعانه میگویید کاملا می‌شناسم، از کودکی با او بزرگ شده ام.

اما اگر  روزی  برسد که متوجه شوید
نه تنها هویت پدرتان، بلکه هویت خودتان هم تا به حال جعلی بوده
واکنش تان چیست؟

دو ستاره ی‌ کم
 برای آغاز کند
و پایان بندی افتضاح😑
      

        نمیدونستم میشه کتاب درسی هم اضافه کرد😂👌🏻
      

        کتاب کاربردی است اما برای بیست سال پیش است یعنی، یکسری از راهکار‌هایش برای این‌سال‌ها کاربردی ندارد. اما در کل کتاب خوبی است و برای همه توصیه می‌شود.
 یک ستاره کمتر دادم بخاطر غلط‌هایی که در ترجمه اتفاق افتاده بود
      

        🌀

شاید هرگز هیچ‌کس دست‌های پینه بسته و زخمی و تن‌های خسته و عرق ریخته‌ی آن‌ها را نمی‌دید و نام‌هایشان را نیز به یاد نمی‌آورد، اما آن پژواک آزادی که در قلب‌هایشان می‌جنبید سرانجام روزی چرخ‌های تاریخ را به حرکت وا می‌داشت
      

        🌀

همیشه برای ما پرسش بوده است که چرا مردمان در دهه‌های پیش از ظهور اینترنت و شبکه‌های اجتماعی زندگی پرشور ‌و عشق داشته‌اند و زندگی رنگی داشته
پاسخ نویسنده به  بی اخلاقی و رنگ باختگی عصر حاضر را در سایه(ناخودآگاه) فردی و جمعی یک جامعه میداند، چیزی که نیاز است هر عضو یک جامعه برای خود بررسی کند تا از سایه به من( خودآگاه) حرکت کند

      

        🌀
«جانا امید پیشه کن که
می‌گذرد روشنی و میگذرانَد روشنان را
به آن سوی نیستی‌ها،
آنچه که دیگر ز ژرفای تاریکی
و حتی ز خاطره‌ی خموشی نیز
رنگی نخواهد بود برجا....»


      

        در این روز‌ها بازاریابی و برندها بیشتر به سوی انسانی شده و روابط انسانی پیش میروند و در تلاش هستند هر کدام ارزشی انسانی را زنده کنند
اما شوربختانه در ایران نمیتوان این مطالب را پیدا کرد، زیرا بازار ایران هنوز در نسل ۲ بازاریابی باقی مانده است
      

         اینکه با وجود جهانی شدن، هنوزم سنت‌های خودش را حفظ کرده و با وجود اینکه دو شهرش را با خاک یکسان کردند اما هیچ وقت لعن و نفرینی نثار باعث و بانی این قضه نکردند، جالب است
      

        جالبه، این کتاب از طرف ناشر اصلی مجوز ترجمه و چاپ داره😅👌🏼