بریدههای کتاب محمد محمد 6 روز پیش میزها و دیوارها شیلا لایمینگ 3.7 1 صفحۀ 23 هر کارگری میداند که کینهتوزترین تحقیرکنندگانش جوجهکارمندهای خردهپای عالم کسبوکارند؛ ادارهچیهای بینوایی که غالباً بدتر از طبقهی کارگر استثمار میشوند، اما چون اجازه دارند یقهی سفید بپوشند و در دفتر کنار رییسشان کار کنند، خودشان را عضو طبقهی سرمایهدار حساب میکنند. (به نقل از آپتون سینکلر) 0 0 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 131 تازه میفهمم مفهوم واقعی فرستکلاس در یک هواپیما نوعی آپارتاید اقتصادی است؛ تضاد عریان طبقاتی میان آنهایی که پولدارند و آنهایی که پولدارترند. وقتی کارت پرواز را میگیری، نباید قاتی بقیهی آدمها شوی. سالن انتظار فرستکلاسها تفاوت میکند. صندلی ندارد. مبلهای شیکی دارد با یک بوفهی باز. پذیرایی توی هواپیما هم فرق میکند. فقط شام خوردنش شش مرحلهی پیاپی دارد. مرحلهی اول شامل سالاد است و کمی میگو و سیبزمینی، مرحلهی دوم سوپهای متنوع، مرحلهی سوم خاویار با مخلفات همراه، مرحلهی چهارم سبزیپلو با ماهی یا با گوشت یا با ماهیچه، زرشکپلو و جوجهکباب، مرحلهی پنجم ژله و کارامل و حجم انبوهی از میوه و مرحلهی ششم چای و قهوه و شیرینی و بادامزمینی. وقتی هم که میرسی، درها که باز میشود، ابتدا باید مسافران بخش فرستکلاس پیاده شوند و حدود پنج دقیقهی بعد بقیهی آدمها؛ تا مبادا پولدارترها مجبور شوند در صف نشان دادن پاسپورت معطل شوند. آنها باید نفر اول باشند. چون این قانون دنیا است که پولدارها همیشه نفر اولاند. 0 2 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 49 تجربهی حامد [مسئول پذیرش هاستل] نشان میدهد که گندهدماغترین و پرادعاترین توریستها، آمریکاییها هستند. پربیراه هم نمیگوید. آنها فکر میکنند که همهی دنیا باید به آنها سرویس بدهد. اینجا است که آدم میفهمد خیلی عجیب نیست که رییسجمهورشان خیال میکند رییس دنیا است و به خودش اجازه میدهد به دنیا اعلام کند که انسانها یا باید با آمریکا باشند یا دشمن آمریکا. 0 0 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 8 [مهمترین بخش این کتاب به نظر من] همهی آدمها، صرفنظر از سن و جنسیت و ملیت و حرفه، یک دنیای درونی دارند که «من»شان هستهی اصلی این دنیا است. «منِ» آنها در طول مسیر زندگی بزرگ و بزرگتر میشود تا جایی که تمامِ آن دنیای درونی را میگیرد. در چنین شرایطی است که آدم حضورِ هیچ دیدگاه و تفکر دیگری را برنمیتابد و تمام دنیایش مماس بر موجودیت خودش میشود. و درست در چنین موقعیتی است که آدمها به بدگویی از هم میپردازند، انتقادناپذیر میشوند، غیبت میکنند، تهمت میزنند، دنیایشان سطحی میشود و ... . این اتفاق قابل پیشگیری است. بدیهی است که نمیشود از رشد آن «من» جلوگیری کرد. پس تنها راه باقیمانده این است که آن دنیای درونی چنان رشد کند که نسبت اختلاف حجم «دنیای درونی» و «منِ» آدمها همواره ثابت بماند. در این فضای خالیِ اطراف «من» است که دیدگاههای آدمهای دیگر جا میگیرد. در چنین فضای قابل تنفسی آدم احساس میکند همهی حقیقت نزد او نیست و تنها او نیست که در این جهان حق هستی دارد. تمام اینها را گفتم تا به این نقطه برسم که یکی از مهمترین راههای گسترش حجم این «دنیای درونی» و حفظ نسبت اختلاف آن با «من»، سفر است. 0 2 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 38 در همین ماهی که ایشان (مصطفی چمران) شهید شد، خرداد، جلسهای خدمت امام داشتیم. وقتی بیرون آمدم، دیدم چمران آنجا ایستاده و منتظر است که خدمت امام برود. [بنا به بعضی خاطرات دیگر، شهید چمران را اواخر به بیت امام راه نمیدادند یا به سختی میتوانست وقت ملاقات بگیرد] یک هفته قبل از شهادتش بود. احوالپرسی کردم. خیلی اظهار خستگی کرد و اظهار ناراحتی از این که اینجا خیلی وضع بدی هست. گفتم تو که همیشه توکل داشتی. گفت الان هم توکل دارم. ولی تو پرسیدی که اوضاع چطور است، میگویم خستهام. این هم آخرین ملاقات ما بود که یک هفته قبل از شهادتش بود. رفته بود پهلوی امام و بعد رفته بود جبهه و در جبهه شهید شده بود. مصاحبهکننده: خستگی ایشان از فرد خاصی بود یا عوامل دیگری داشت؟ نه. بیشتر به خاطر جنگ بود. آن موقع تمام فکر و ذکر چمران جنگ بود. کمکش نمیکردند. [نهتنها کمکش نمیکردند که روایت آزارها و جفاهایی که در حق چمران شد، یکی داستانی است پرآب چشم.] 0 0 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 29 مخالفتهای فلسطینیها با امام موسی صدر به نقش گروههای فلسطینی در جنگ داخلی لبنان بازمیگشت. تاکید امام موسی صدر بر دخالت نکردن گروههای فلسطینی در جنگ داخلی و حفظ و حراست از جنوب لبنان با واکنش منفی برخی گروههای فلسطینی (که گروههای چپ در آن اکثریت را داشتند) روبهرو شده بود. هرچند اصالت دادن امام موسی صدر به مسالهی فلسطین و تاکید ایشان بر مبارزه با اسراییل از شدت گرفتن این تنشها جلوگیری میکرد، اما اصل آن وجود داشت. از سوی دیگر هم، بسیاری از فعالان مبارزه با رژیم پهلوی با نزدیک شدن به مقاومت فلسطین، دلبستگی نسبیای به این جریان داشتند و به همین سبب نسبت به امام موسی صدر انتقاد و مخالفتهایی داشتند. (پاورقی کتاب) 0 0 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 110 در جامعهشناسی نمیتوان با روشهای آماری صِرف یا تحقیق تکنگاری کار را به سامان رساند. ... [مرحوم حبیبی در این بخش از سخنرانیشان در دانشگاه تهران که از انتهای صفحهی ۱۱۰ تا ابتدای صفحهی ۱۱۵ کتاب را شامل شده، به بیان دیدگاهشان دربارهی روش مطلوب پژوهش اجتماعی میپردازند که تاکیدی مدام بر لزوم توجه به پیکرهی یکپارچه و متصل جامعه و پیچیدگیهای آن است. شخصاً ملاحظاتی دربارهی نگاه ایشان دارم. اما چون حاوی اشارات و تنبهات مهمی در زمینهی علوم اجتماعی است، مطالعهی آن حتماً خالی از فایده نیست. متن طولانی میشد و به همین دلیل از نوشتن همهی آن صرفنظر کردم. اگر کسی علاقهمند است، به متن کتاب مراجعه کند.] 0 0 محمد 1404/3/2 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 108 برخی از نکات مذکور در کتاب «هنر جنگ» [اثر سون تزو] در کتابهای فارسیِ دورههای گذشته دیده میشود. احتمال این که مطالبی از کتاب «هنر جنگ» در کتاب «آداب الحرب و الشجاعه» آمده باشد، هست. بایسته است مطالبی را که به طور پراکنده در کتابهای سیاست، اندرزنامهها، آداب جنگ و برخی از کتابهای ادبی و کتابهای تاریخ و شرح لشکرکشیها و مدارکی دیگر از این قبیل در زمینهی جنگ موجود است، گردآوری، تنظیم و تدوین کرد. (سخنرانی دکتر حسن حبیبی در دانشگاه تهران) [پیشنهاد پژوهشی جالبی به نظر میرسد.] 0 0 محمد 1404/3/2 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 96 سبب توجه عامهی مردم به شاهنامه در طول قرنها و نیز کتابآرایان و هنرمندان و نقاشان به این کتاب بزرگ، دو وجه عمدهی نگهبانی [از] زبان فارسی و مرزبانی [از] ایران در سراسر کتاب و یکایک ابیات آن است. (سخنرانی دکتر حسن حبیبی در دانشگاه تهران) 0 0 محمد 1404/2/30 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 86 [چمران بعد از ربودن امام موسی صدر] دلش برای همه چیز تنگ بود. من فکر میکنم که ماها او را دیدیم، از همهی عالم و دنیا و همه چیز، دلش تنگ بود. عکس هم دارم ازش. اصلاً هیچ وقت قیافهی خندان نداشت. چمران بشاش بود. خندهرو بود. [ولی] هیچ وقت من آن شکلی ندیده بودمش. من آن روزهایی که دیدمش خیلی دلمرده بود. البته حرفهایش برای همهی جمعی که نشسته بودند، امیدوار کننده بود. بچهها میپرسیدند که چه میشود. میگفت برنده ما هستیم. از این حرفهای امیدوارکننده میزد. ولی ته صدایش غم عالم را میشد دید. خیلی پژمرده شده بود. چیزی که دیدم، خیلی محزون بود. (مصاحبه با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 70 داستانهای زیادی دربارهی همسر [اول] چمران نقل میکردند. ظاهراً روحیات و اعتقادات خاصی داشت. مثلاً گفته بود من را دفن نکنید تا خوراک موجودی از موجودات خداوند بشوم. آقای دکتر [حبیبی] میگفت که مقداری نگاه و رفتارش خاص بوده است. (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 63 [نادر ابراهیمی] ناسیونالیست بود. یک چیز بامزه دربارهی نادر ابراهیمی یادم افتاد که بد نیست همینجا بگویم. بعد از انقلاب قرار بود در مرکز خیلی بزرگی در کرج از زنهایی که در خانهها هستند و به هر حال بیکارند، برای آموزش و کارهای دیگر استفاده کنیم. من رانندهای داشتم و یک جیپِ تقریباً دربوداغانی هم در اختیار ما بود. این راننده من و نادر ابراهیمی را با هم به آنجا برد. در راه برگشت، نادر ابراهیمی شروع کرد با من صحبت کردن راجع به بعضی موضوعات اعتقادی. خلاصه اینقدر گفت و گفت و گفت تا این راننده یک لحظه ویراژی داد و توقف کرد و پیاده شد. در ماشین را باز کرد. یقهی نادر ابراهیمی را گرفت. گفت بیا پایین خدانشناسِ فلانفلانشده. من اگر نکشتمت، به خاطر خانم دکتر بود؛ و الا تا حالا کشته بودمت. بیا پایین. نادر ابراهیمی هم میخندید؛ چون قدش خیلی بلند بود و راننده هم کوچولو بود. (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 2 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 59 میگفتند [که] مشغول گوش دادن به موسیقی بودیم. همه نشسته بودند. موسیقی سنتی مثل صدای شجریان بوده که آقاموسی [امام موسی صدر] نشسته بود روی زمین. تکیه داده بود به دیوار و میگفت: «من دلم به حال پدرم میسوزد که این موسیقی به این زیبایی را، این نوای به این زیبایی را حرام میدانست.» میگفتند [که] مشغول گوش دادن به موسیقی بودیم. همه نشسته بودند. موسیقی سنتی مثل صدای شجریان بوده که آقاموسی [امام موسی صدر] نشسته بود روی زمین. تکیه داده بود به دیوار و میگفت: «من دلم به حال پدرم میسوزد که این موسیقی به این زیبایی را، این نوای به این زیبایی را حرام میدانست.» (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1403/8/8 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 329 ما نمیتوانیم به سادگی مردم را عوض کنیم و مردمی که پاکنهاد باشند، راحتتر میتوانند الگوی دیگران قرار بگیرند. من به این نتیجه رسیدم که الگوی توسعه را باید با مومنین به وجود آورد و اینچنین الگویی است که موفق خواهد شد. ما رسولالله نیستیم که در میان بدترین مردم جزیره العرب برویم و آنها را عوض کنیم. ما قدرتمان محدود است و حد خودمان را باید بدانیم. (حسینعلی عظیمی، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/8/8 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 328 یکی از مهمترین اشتباههای ما [در محرومیتزدایی]، به روش انتخاب منطقهی الگو و توجه صرف به عامل محرومیت بازمیگشت. ما فقط به محرومیت آن منطقه نگاه کردیم و در نهایت، هرچند آنها از محرومیت مالی نجات یافتند، اما با غفلت از بُعد اجتماعی منطقه، نتوانستیم آن را به الگویی برای سایر مناطق تبدیل کنیم. بعدها به این نتیجه رسیدم که میبایست پروژهی اول خود را در میان مردمی اجرا میکردیم که در میانهی مسیر ما را رها نکنند و تا آخر همراه طرحهای ما بمانند. باید مردمی را انتخاب میکردیم که از ظرفیت اجتماعی و رشد و تحول بالایی برخوردار باشند. هرچند یکی از اصلیترین دلایل ابتلای انسانها به فقر و ثروت آزمایش الهی است، اما پایین بودن ظرفیت فرهنگی و اجتماعی انسانها نیز به فقر میانجامد. ... این مطلب عمیقی است. ما برای انتخاب این منطقه فقط به فقرشان توجه کردیم و دیگر حساب نکردیم که اینها پایینترین فرهنگ را در میان اهالی روستاهای اطراف دارند؛ مسالهای که نشانههای آن به مرور و پس از رسیدن آنها به آب و ثروت نمایان شد. (حسینعلی عظیمینیا، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 260 در جزیرهی مجنون تعداد زیادی رانندهی پایهیک مردمی روب کمپرسیهای خود با ما کار میکردند. وقتی غروب میشد، به مقر مهندسی میآمدند و به جای آمدن به نمازخانه برای استراحت به سنگر خود میرفتند. یک بار به یکی از آنها گفتم «چرا شما به نماز جماعت نمیآیید؟» راننده در جواب گفت «ما اگر میخواستیم نماز جماعت بخوانیم، در تهران مسجد سر کوچهمان بود. ما آمدهایم به جبهه که به اسلام خدمت کنیم؛ نه این که نماز جماعت بخوانیم». (علیرضا زواره، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 257 به روابط عمومی ستاد پشتیبانی جنگ جهاد تهران در جبههها پیوستم. در ابتدا در ستاد مهندسی به ما «کمپوتخورها» میگفتند و بچههای فرهنگی را تحویل نمیگرفتند. (علیرضا زواره، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 244 هنر جهاد توانمند کردم مردم بود. جهاد اعتقاد داشت که اگر بتوانیم مردم را آموزش دهیم، آنها را توانمند کنیم و صحنهی اصلی را به آنان بسپاریم، موفق میشویم. تنها هنر ما باید به رسمیت شناختن مردم باشد و بدانیم که آنها نه مشکل، بلکه بخشی از راهحل هستند. (عبدالکریم پوررضوی، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/12 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 197 توضیح نسبتاً کامل ساختار استانی جهاد سازندگی و فرایند کلی تصمیمگیری در شورای مرکزی و شورای هماهنگی هر استان در این صفحه نوشته شده. (محمدعلی حیدری از مدیران جهاد) به دلیل طولانی بودن، از نقل مطلب صرفنظر کردم. 0 0 محمد 1403/7/12 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 196 0 0
بریدههای کتاب محمد محمد 6 روز پیش میزها و دیوارها شیلا لایمینگ 3.7 1 صفحۀ 23 هر کارگری میداند که کینهتوزترین تحقیرکنندگانش جوجهکارمندهای خردهپای عالم کسبوکارند؛ ادارهچیهای بینوایی که غالباً بدتر از طبقهی کارگر استثمار میشوند، اما چون اجازه دارند یقهی سفید بپوشند و در دفتر کنار رییسشان کار کنند، خودشان را عضو طبقهی سرمایهدار حساب میکنند. (به نقل از آپتون سینکلر) 0 0 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 131 تازه میفهمم مفهوم واقعی فرستکلاس در یک هواپیما نوعی آپارتاید اقتصادی است؛ تضاد عریان طبقاتی میان آنهایی که پولدارند و آنهایی که پولدارترند. وقتی کارت پرواز را میگیری، نباید قاتی بقیهی آدمها شوی. سالن انتظار فرستکلاسها تفاوت میکند. صندلی ندارد. مبلهای شیکی دارد با یک بوفهی باز. پذیرایی توی هواپیما هم فرق میکند. فقط شام خوردنش شش مرحلهی پیاپی دارد. مرحلهی اول شامل سالاد است و کمی میگو و سیبزمینی، مرحلهی دوم سوپهای متنوع، مرحلهی سوم خاویار با مخلفات همراه، مرحلهی چهارم سبزیپلو با ماهی یا با گوشت یا با ماهیچه، زرشکپلو و جوجهکباب، مرحلهی پنجم ژله و کارامل و حجم انبوهی از میوه و مرحلهی ششم چای و قهوه و شیرینی و بادامزمینی. وقتی هم که میرسی، درها که باز میشود، ابتدا باید مسافران بخش فرستکلاس پیاده شوند و حدود پنج دقیقهی بعد بقیهی آدمها؛ تا مبادا پولدارترها مجبور شوند در صف نشان دادن پاسپورت معطل شوند. آنها باید نفر اول باشند. چون این قانون دنیا است که پولدارها همیشه نفر اولاند. 0 2 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 49 تجربهی حامد [مسئول پذیرش هاستل] نشان میدهد که گندهدماغترین و پرادعاترین توریستها، آمریکاییها هستند. پربیراه هم نمیگوید. آنها فکر میکنند که همهی دنیا باید به آنها سرویس بدهد. اینجا است که آدم میفهمد خیلی عجیب نیست که رییسجمهورشان خیال میکند رییس دنیا است و به خودش اجازه میدهد به دنیا اعلام کند که انسانها یا باید با آمریکا باشند یا دشمن آمریکا. 0 0 محمد 1404/3/9 مارک و پلو؛ مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس ها منصور ضابطیان 3.9 89 صفحۀ 8 [مهمترین بخش این کتاب به نظر من] همهی آدمها، صرفنظر از سن و جنسیت و ملیت و حرفه، یک دنیای درونی دارند که «من»شان هستهی اصلی این دنیا است. «منِ» آنها در طول مسیر زندگی بزرگ و بزرگتر میشود تا جایی که تمامِ آن دنیای درونی را میگیرد. در چنین شرایطی است که آدم حضورِ هیچ دیدگاه و تفکر دیگری را برنمیتابد و تمام دنیایش مماس بر موجودیت خودش میشود. و درست در چنین موقعیتی است که آدمها به بدگویی از هم میپردازند، انتقادناپذیر میشوند، غیبت میکنند، تهمت میزنند، دنیایشان سطحی میشود و ... . این اتفاق قابل پیشگیری است. بدیهی است که نمیشود از رشد آن «من» جلوگیری کرد. پس تنها راه باقیمانده این است که آن دنیای درونی چنان رشد کند که نسبت اختلاف حجم «دنیای درونی» و «منِ» آدمها همواره ثابت بماند. در این فضای خالیِ اطراف «من» است که دیدگاههای آدمهای دیگر جا میگیرد. در چنین فضای قابل تنفسی آدم احساس میکند همهی حقیقت نزد او نیست و تنها او نیست که در این جهان حق هستی دارد. تمام اینها را گفتم تا به این نقطه برسم که یکی از مهمترین راههای گسترش حجم این «دنیای درونی» و حفظ نسبت اختلاف آن با «من»، سفر است. 0 2 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 38 در همین ماهی که ایشان (مصطفی چمران) شهید شد، خرداد، جلسهای خدمت امام داشتیم. وقتی بیرون آمدم، دیدم چمران آنجا ایستاده و منتظر است که خدمت امام برود. [بنا به بعضی خاطرات دیگر، شهید چمران را اواخر به بیت امام راه نمیدادند یا به سختی میتوانست وقت ملاقات بگیرد] یک هفته قبل از شهادتش بود. احوالپرسی کردم. خیلی اظهار خستگی کرد و اظهار ناراحتی از این که اینجا خیلی وضع بدی هست. گفتم تو که همیشه توکل داشتی. گفت الان هم توکل دارم. ولی تو پرسیدی که اوضاع چطور است، میگویم خستهام. این هم آخرین ملاقات ما بود که یک هفته قبل از شهادتش بود. رفته بود پهلوی امام و بعد رفته بود جبهه و در جبهه شهید شده بود. مصاحبهکننده: خستگی ایشان از فرد خاصی بود یا عوامل دیگری داشت؟ نه. بیشتر به خاطر جنگ بود. آن موقع تمام فکر و ذکر چمران جنگ بود. کمکش نمیکردند. [نهتنها کمکش نمیکردند که روایت آزارها و جفاهایی که در حق چمران شد، یکی داستانی است پرآب چشم.] 0 0 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 29 مخالفتهای فلسطینیها با امام موسی صدر به نقش گروههای فلسطینی در جنگ داخلی لبنان بازمیگشت. تاکید امام موسی صدر بر دخالت نکردن گروههای فلسطینی در جنگ داخلی و حفظ و حراست از جنوب لبنان با واکنش منفی برخی گروههای فلسطینی (که گروههای چپ در آن اکثریت را داشتند) روبهرو شده بود. هرچند اصالت دادن امام موسی صدر به مسالهی فلسطین و تاکید ایشان بر مبارزه با اسراییل از شدت گرفتن این تنشها جلوگیری میکرد، اما اصل آن وجود داشت. از سوی دیگر هم، بسیاری از فعالان مبارزه با رژیم پهلوی با نزدیک شدن به مقاومت فلسطین، دلبستگی نسبیای به این جریان داشتند و به همین سبب نسبت به امام موسی صدر انتقاد و مخالفتهایی داشتند. (پاورقی کتاب) 0 0 محمد 1404/3/3 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 110 در جامعهشناسی نمیتوان با روشهای آماری صِرف یا تحقیق تکنگاری کار را به سامان رساند. ... [مرحوم حبیبی در این بخش از سخنرانیشان در دانشگاه تهران که از انتهای صفحهی ۱۱۰ تا ابتدای صفحهی ۱۱۵ کتاب را شامل شده، به بیان دیدگاهشان دربارهی روش مطلوب پژوهش اجتماعی میپردازند که تاکیدی مدام بر لزوم توجه به پیکرهی یکپارچه و متصل جامعه و پیچیدگیهای آن است. شخصاً ملاحظاتی دربارهی نگاه ایشان دارم. اما چون حاوی اشارات و تنبهات مهمی در زمینهی علوم اجتماعی است، مطالعهی آن حتماً خالی از فایده نیست. متن طولانی میشد و به همین دلیل از نوشتن همهی آن صرفنظر کردم. اگر کسی علاقهمند است، به متن کتاب مراجعه کند.] 0 0 محمد 1404/3/2 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 108 برخی از نکات مذکور در کتاب «هنر جنگ» [اثر سون تزو] در کتابهای فارسیِ دورههای گذشته دیده میشود. احتمال این که مطالبی از کتاب «هنر جنگ» در کتاب «آداب الحرب و الشجاعه» آمده باشد، هست. بایسته است مطالبی را که به طور پراکنده در کتابهای سیاست، اندرزنامهها، آداب جنگ و برخی از کتابهای ادبی و کتابهای تاریخ و شرح لشکرکشیها و مدارکی دیگر از این قبیل در زمینهی جنگ موجود است، گردآوری، تنظیم و تدوین کرد. (سخنرانی دکتر حسن حبیبی در دانشگاه تهران) [پیشنهاد پژوهشی جالبی به نظر میرسد.] 0 0 محمد 1404/3/2 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 96 سبب توجه عامهی مردم به شاهنامه در طول قرنها و نیز کتابآرایان و هنرمندان و نقاشان به این کتاب بزرگ، دو وجه عمدهی نگهبانی [از] زبان فارسی و مرزبانی [از] ایران در سراسر کتاب و یکایک ابیات آن است. (سخنرانی دکتر حسن حبیبی در دانشگاه تهران) 0 0 محمد 1404/2/30 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 86 [چمران بعد از ربودن امام موسی صدر] دلش برای همه چیز تنگ بود. من فکر میکنم که ماها او را دیدیم، از همهی عالم و دنیا و همه چیز، دلش تنگ بود. عکس هم دارم ازش. اصلاً هیچ وقت قیافهی خندان نداشت. چمران بشاش بود. خندهرو بود. [ولی] هیچ وقت من آن شکلی ندیده بودمش. من آن روزهایی که دیدمش خیلی دلمرده بود. البته حرفهایش برای همهی جمعی که نشسته بودند، امیدوار کننده بود. بچهها میپرسیدند که چه میشود. میگفت برنده ما هستیم. از این حرفهای امیدوارکننده میزد. ولی ته صدایش غم عالم را میشد دید. خیلی پژمرده شده بود. چیزی که دیدم، خیلی محزون بود. (مصاحبه با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 70 داستانهای زیادی دربارهی همسر [اول] چمران نقل میکردند. ظاهراً روحیات و اعتقادات خاصی داشت. مثلاً گفته بود من را دفن نکنید تا خوراک موجودی از موجودات خداوند بشوم. آقای دکتر [حبیبی] میگفت که مقداری نگاه و رفتارش خاص بوده است. (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 63 [نادر ابراهیمی] ناسیونالیست بود. یک چیز بامزه دربارهی نادر ابراهیمی یادم افتاد که بد نیست همینجا بگویم. بعد از انقلاب قرار بود در مرکز خیلی بزرگی در کرج از زنهایی که در خانهها هستند و به هر حال بیکارند، برای آموزش و کارهای دیگر استفاده کنیم. من رانندهای داشتم و یک جیپِ تقریباً دربوداغانی هم در اختیار ما بود. این راننده من و نادر ابراهیمی را با هم به آنجا برد. در راه برگشت، نادر ابراهیمی شروع کرد با من صحبت کردن راجع به بعضی موضوعات اعتقادی. خلاصه اینقدر گفت و گفت و گفت تا این راننده یک لحظه ویراژی داد و توقف کرد و پیاده شد. در ماشین را باز کرد. یقهی نادر ابراهیمی را گرفت. گفت بیا پایین خدانشناسِ فلانفلانشده. من اگر نکشتمت، به خاطر خانم دکتر بود؛ و الا تا حالا کشته بودمت. بیا پایین. نادر ابراهیمی هم میخندید؛ چون قدش خیلی بلند بود و راننده هم کوچولو بود. (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 2 محمد 1404/2/29 دیدار در پاریس: خاطرات دکتر حسن حبیبی و خانم شفیقه رهیده پدرام الوندی 4.0 1 صفحۀ 59 میگفتند [که] مشغول گوش دادن به موسیقی بودیم. همه نشسته بودند. موسیقی سنتی مثل صدای شجریان بوده که آقاموسی [امام موسی صدر] نشسته بود روی زمین. تکیه داده بود به دیوار و میگفت: «من دلم به حال پدرم میسوزد که این موسیقی به این زیبایی را، این نوای به این زیبایی را حرام میدانست.» میگفتند [که] مشغول گوش دادن به موسیقی بودیم. همه نشسته بودند. موسیقی سنتی مثل صدای شجریان بوده که آقاموسی [امام موسی صدر] نشسته بود روی زمین. تکیه داده بود به دیوار و میگفت: «من دلم به حال پدرم میسوزد که این موسیقی به این زیبایی را، این نوای به این زیبایی را حرام میدانست.» (گفتگو با خانم رهیده، همسر دکتر حسن حبیبی) 0 0 محمد 1403/8/8 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 329 ما نمیتوانیم به سادگی مردم را عوض کنیم و مردمی که پاکنهاد باشند، راحتتر میتوانند الگوی دیگران قرار بگیرند. من به این نتیجه رسیدم که الگوی توسعه را باید با مومنین به وجود آورد و اینچنین الگویی است که موفق خواهد شد. ما رسولالله نیستیم که در میان بدترین مردم جزیره العرب برویم و آنها را عوض کنیم. ما قدرتمان محدود است و حد خودمان را باید بدانیم. (حسینعلی عظیمی، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/8/8 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 328 یکی از مهمترین اشتباههای ما [در محرومیتزدایی]، به روش انتخاب منطقهی الگو و توجه صرف به عامل محرومیت بازمیگشت. ما فقط به محرومیت آن منطقه نگاه کردیم و در نهایت، هرچند آنها از محرومیت مالی نجات یافتند، اما با غفلت از بُعد اجتماعی منطقه، نتوانستیم آن را به الگویی برای سایر مناطق تبدیل کنیم. بعدها به این نتیجه رسیدم که میبایست پروژهی اول خود را در میان مردمی اجرا میکردیم که در میانهی مسیر ما را رها نکنند و تا آخر همراه طرحهای ما بمانند. باید مردمی را انتخاب میکردیم که از ظرفیت اجتماعی و رشد و تحول بالایی برخوردار باشند. هرچند یکی از اصلیترین دلایل ابتلای انسانها به فقر و ثروت آزمایش الهی است، اما پایین بودن ظرفیت فرهنگی و اجتماعی انسانها نیز به فقر میانجامد. ... این مطلب عمیقی است. ما برای انتخاب این منطقه فقط به فقرشان توجه کردیم و دیگر حساب نکردیم که اینها پایینترین فرهنگ را در میان اهالی روستاهای اطراف دارند؛ مسالهای که نشانههای آن به مرور و پس از رسیدن آنها به آب و ثروت نمایان شد. (حسینعلی عظیمینیا، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 260 در جزیرهی مجنون تعداد زیادی رانندهی پایهیک مردمی روب کمپرسیهای خود با ما کار میکردند. وقتی غروب میشد، به مقر مهندسی میآمدند و به جای آمدن به نمازخانه برای استراحت به سنگر خود میرفتند. یک بار به یکی از آنها گفتم «چرا شما به نماز جماعت نمیآیید؟» راننده در جواب گفت «ما اگر میخواستیم نماز جماعت بخوانیم، در تهران مسجد سر کوچهمان بود. ما آمدهایم به جبهه که به اسلام خدمت کنیم؛ نه این که نماز جماعت بخوانیم». (علیرضا زواره، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 257 به روابط عمومی ستاد پشتیبانی جنگ جهاد تهران در جبههها پیوستم. در ابتدا در ستاد مهندسی به ما «کمپوتخورها» میگفتند و بچههای فرهنگی را تحویل نمیگرفتند. (علیرضا زواره، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/30 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 244 هنر جهاد توانمند کردم مردم بود. جهاد اعتقاد داشت که اگر بتوانیم مردم را آموزش دهیم، آنها را توانمند کنیم و صحنهی اصلی را به آنان بسپاریم، موفق میشویم. تنها هنر ما باید به رسمیت شناختن مردم باشد و بدانیم که آنها نه مشکل، بلکه بخشی از راهحل هستند. (عبدالکریم پوررضوی، از مدیران جهاد سازندگی) 0 0 محمد 1403/7/12 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 197 توضیح نسبتاً کامل ساختار استانی جهاد سازندگی و فرایند کلی تصمیمگیری در شورای مرکزی و شورای هماهنگی هر استان در این صفحه نوشته شده. (محمدعلی حیدری از مدیران جهاد) به دلیل طولانی بودن، از نقل مطلب صرفنظر کردم. 0 0 محمد 1403/7/12 زنده باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی حامد حاجی پور 5.0 1 صفحۀ 196 0 0