بریدههای کتاب آناهیتا آناهیتا 20 ساعت پیش آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 204 آنچه برای آیشمن یک شغل، با روال ثابت روزمره و بالا و پایینهای معمولش بود؛ برای یهودیان به معنای دقیق کلمه، آخر دنیا محسوب میشد. 0 26 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 519 در ازدواج مهمتر از همه چیز عشق است و وقتی عشق در میان باشد همیشه خوشبختی را به دنبال دارد چون خوشبختی همیشه در خود آدم است. 0 7 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 510 انسان کسی را میتواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد. ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد چه میشود کرد؟ 0 7 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 504 من فقط تعجب میکنم که زنها دنبال وظایف جدید باشند حال آنکه ما مردها متاسفانه معمولا سعی میکنیم از وظایفی که داریم شانه خالی کنیم. 0 3 آناهیتا دیروز آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 163 «اصولی بهراستی مقدس» لازم بودند تا «وقتی دست ضعیف انسان، نام شخص ناشناسی را به روی کاغذ میآورد و اینچنین دربارهی حیات یا ممات او تصمیم میگیرد، نیروی راهنمای او باشد». و این «اصول مقدس» چه کسانی را برای نجات دستچین میکردند؟ همانها «که تمام زندگیشان برای جامعه کار کرده بودند» 0 4 آناهیتا 1404/5/25 آخرین انار دنیا بختیار علی 3.7 38 صفحۀ 107 اشکهای اکرام مثل اشک باغبانی بود که پلاسیدن و پژمردن گلهایش را ببیند. اشکهای یعقوب مثل اشک مردی بود که در همان باغ دنبال غنچه افسانهای و خیالی خودش تمام گلهای دیگر را لگد کند. 0 13 آناهیتا 1404/5/25 آخرین انار دنیا بختیار علی 3.7 38 صفحۀ 106 من روز به روز تولد آن شیطان را حس میکردم، شیطانی که ابتدا چیز کوچکی است. اول میگویی خب چه اشکالی دارد. آن شیطان هم بخشی از همه ماست. چیز کوچکی که بخشی از خصلت هر انسانی است… اما کمکم که بزرگتر میشود، میبینی که همه چیز را در خودش میبلعد… 0 0 آناهیتا 1404/5/22 آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 53 قضات نمیتوانستند بپذیرند یک شخص متوسط و «طبیعی»، که نه کودن است و نه مغزشویی شده و نه منفعتطلب، ممکن است در تشخیص درست از غلط کاملا ناتوان باشد. 0 7 آناهیتا 1404/5/22 آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 35 آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند… با فرسنگها فاصله… بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. 0 5 آناهیتا 1404/5/22 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند دانیل مارتین کلاین 3.7 27 صفحۀ 36 با خودم فکر کردم اگه تو بدترین حالتِ ممکن خدایی در کار نباشه و همهی ما با مرگمون تمومِ تموم بشیم چرا اینقدر بیخودی خودم رو اذیت کنم. باید بیخیال جوابهایی بشم که بهشون نمیرسم و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم. 0 1 آناهیتا 1404/5/21 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 128 انسان میخواهد وانمود کند که فناناپذیر است و پس از چند هفته حتی مطمئن نیست که بتواند خود را تا فردا بکشاند. 0 1 آناهیتا 1404/5/21 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 122 آیا زن تنها چیزی نیست که برای ما از بهشت بهجا مانده است؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 107 چگونه ممکن است که صراحت، شرط دوستی قرار گیرد؟ شوق طلب کردن حقیقت، به هر قیمت که باشد، سودایی است که هیچ چیز را معاف نمیدارد و در برابرش هیچ چیز تاب نمیآورد. یک جور شهوت است. گاهی نوعی راحتی و یا خودخواهی است. بنابراین، اگر شما خود را در چنین وضعی دیدید، تردید نکنید: قول راستگویی بدهید و به بهترین وجه ممکن دروغ بگویید. شما به آرزوی پنهان آنها جواب میدهید و محبت خود را به دو گونه ثابت میکنید. 0 4 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 104 مردم خوشبختی و موفقیت را تنها در صورتی به شما میبخشایند که با کمال سخاوت رضا دهید که آنها را با دیگران قسمت کنید. اما برای اینکه خوشبخت شوید نباید زیاده از حد به دیگران بپردازید. بدینطریق راهی برای خلاصی نیست. خوشبخت بودن و محاکمه شدن یا بدبخت بودن و تبرئه شدن. 0 5 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 103 فکر میکردم مردمی که مرا نمیشناسند، در صورتی که باب مراوده با من بگشایند، نمیتوانند از دوست داشتنم خودداری کنند. و حال آنکه چنین نبود! 0 6 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 100 من زندگی را دوست دارم، ضعف حقیقی من همین است. به حدی دوستش دارم که از آنچه جز خود زندگی است هیچگونه تصوری ندارم. 0 10 آناهیتا 1404/5/20 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند دانیل مارتین کلاین 3.7 27 صفحۀ 32 شاید واقعا چیزی عمیقا اگزیستانسیالیستی و هستیمحورانه در اتوپیای حس خوب داشتن پیرس وجود دارد. شاید همهی ما باید کمابیش رنج و سختی بکشیم تا به انسانهایی کامل بدل شویم. مانند رنج و هراسی که از مرگ آگاهی عارضمان میشود یا آگاهی از محدودیتها، از نقایص شخصیتی و نتوانستنهایمان. بدون این آگاهی شاید چیزی بیشتر از حیواناتی سرخوش و بیقیدوبند نباشیم و زندگیهایمان از دیدگاه هستیشناسانه، سطحی ارزیابی خواهد شد. ولی اگر بتوانیم تمام مدت از زندگی رضایت کامل داشته باشیم، اگر تمام مدت سرخوش و از غم رها باشیم اگزیستانسیالیسم و تمام این چرندیاتِ هستیشناسانه چه اهمیتی و ارزشی خواهد داشت؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 63 انسان چنین است، آقای عزیز، دو چهره دارد: نمیتواند بیآنکه به خود عشق بورزد دیگری را دوست بدارد. 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 62 شاید ما زندگی را چنانکه باید، دوست نمیداریم. آیا توجه کردهاید که احساسات ما را تنها مرگ بیدار میکند؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 50 من از سرشت خودم لذت میبردم، و ما همه میدانیم که خوشبختی جز این نیست. با اینهمه گاه برای اینکه یکدیگر را تسکین دهیم، تظاهر به محکوم کردن این لذتها در زیر نام خودخواهی میکنیم. 0 8
بریدههای کتاب آناهیتا آناهیتا 20 ساعت پیش آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 204 آنچه برای آیشمن یک شغل، با روال ثابت روزمره و بالا و پایینهای معمولش بود؛ برای یهودیان به معنای دقیق کلمه، آخر دنیا محسوب میشد. 0 26 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 519 در ازدواج مهمتر از همه چیز عشق است و وقتی عشق در میان باشد همیشه خوشبختی را به دنبال دارد چون خوشبختی همیشه در خود آدم است. 0 7 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 510 انسان کسی را میتواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد. ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد چه میشود کرد؟ 0 7 آناهیتا دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 68 صفحۀ 504 من فقط تعجب میکنم که زنها دنبال وظایف جدید باشند حال آنکه ما مردها متاسفانه معمولا سعی میکنیم از وظایفی که داریم شانه خالی کنیم. 0 3 آناهیتا دیروز آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 163 «اصولی بهراستی مقدس» لازم بودند تا «وقتی دست ضعیف انسان، نام شخص ناشناسی را به روی کاغذ میآورد و اینچنین دربارهی حیات یا ممات او تصمیم میگیرد، نیروی راهنمای او باشد». و این «اصول مقدس» چه کسانی را برای نجات دستچین میکردند؟ همانها «که تمام زندگیشان برای جامعه کار کرده بودند» 0 4 آناهیتا 1404/5/25 آخرین انار دنیا بختیار علی 3.7 38 صفحۀ 107 اشکهای اکرام مثل اشک باغبانی بود که پلاسیدن و پژمردن گلهایش را ببیند. اشکهای یعقوب مثل اشک مردی بود که در همان باغ دنبال غنچه افسانهای و خیالی خودش تمام گلهای دیگر را لگد کند. 0 13 آناهیتا 1404/5/25 آخرین انار دنیا بختیار علی 3.7 38 صفحۀ 106 من روز به روز تولد آن شیطان را حس میکردم، شیطانی که ابتدا چیز کوچکی است. اول میگویی خب چه اشکالی دارد. آن شیطان هم بخشی از همه ماست. چیز کوچکی که بخشی از خصلت هر انسانی است… اما کمکم که بزرگتر میشود، میبینی که همه چیز را در خودش میبلعد… 0 0 آناهیتا 1404/5/22 آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 53 قضات نمیتوانستند بپذیرند یک شخص متوسط و «طبیعی»، که نه کودن است و نه مغزشویی شده و نه منفعتطلب، ممکن است در تشخیص درست از غلط کاملا ناتوان باشد. 0 7 آناهیتا 1404/5/22 آیشمن در اورشلیم هانا آرنت 3.7 33 صفحۀ 35 آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند… با فرسنگها فاصله… بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. 0 5 آناهیتا 1404/5/22 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند دانیل مارتین کلاین 3.7 27 صفحۀ 36 با خودم فکر کردم اگه تو بدترین حالتِ ممکن خدایی در کار نباشه و همهی ما با مرگمون تمومِ تموم بشیم چرا اینقدر بیخودی خودم رو اذیت کنم. باید بیخیال جوابهایی بشم که بهشون نمیرسم و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم. 0 1 آناهیتا 1404/5/21 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 128 انسان میخواهد وانمود کند که فناناپذیر است و پس از چند هفته حتی مطمئن نیست که بتواند خود را تا فردا بکشاند. 0 1 آناهیتا 1404/5/21 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 122 آیا زن تنها چیزی نیست که برای ما از بهشت بهجا مانده است؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 107 چگونه ممکن است که صراحت، شرط دوستی قرار گیرد؟ شوق طلب کردن حقیقت، به هر قیمت که باشد، سودایی است که هیچ چیز را معاف نمیدارد و در برابرش هیچ چیز تاب نمیآورد. یک جور شهوت است. گاهی نوعی راحتی و یا خودخواهی است. بنابراین، اگر شما خود را در چنین وضعی دیدید، تردید نکنید: قول راستگویی بدهید و به بهترین وجه ممکن دروغ بگویید. شما به آرزوی پنهان آنها جواب میدهید و محبت خود را به دو گونه ثابت میکنید. 0 4 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 104 مردم خوشبختی و موفقیت را تنها در صورتی به شما میبخشایند که با کمال سخاوت رضا دهید که آنها را با دیگران قسمت کنید. اما برای اینکه خوشبخت شوید نباید زیاده از حد به دیگران بپردازید. بدینطریق راهی برای خلاصی نیست. خوشبخت بودن و محاکمه شدن یا بدبخت بودن و تبرئه شدن. 0 5 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 103 فکر میکردم مردمی که مرا نمیشناسند، در صورتی که باب مراوده با من بگشایند، نمیتوانند از دوست داشتنم خودداری کنند. و حال آنکه چنین نبود! 0 6 آناهیتا 1404/5/20 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 100 من زندگی را دوست دارم، ضعف حقیقی من همین است. به حدی دوستش دارم که از آنچه جز خود زندگی است هیچگونه تصوری ندارم. 0 10 آناهیتا 1404/5/20 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند دانیل مارتین کلاین 3.7 27 صفحۀ 32 شاید واقعا چیزی عمیقا اگزیستانسیالیستی و هستیمحورانه در اتوپیای حس خوب داشتن پیرس وجود دارد. شاید همهی ما باید کمابیش رنج و سختی بکشیم تا به انسانهایی کامل بدل شویم. مانند رنج و هراسی که از مرگ آگاهی عارضمان میشود یا آگاهی از محدودیتها، از نقایص شخصیتی و نتوانستنهایمان. بدون این آگاهی شاید چیزی بیشتر از حیواناتی سرخوش و بیقیدوبند نباشیم و زندگیهایمان از دیدگاه هستیشناسانه، سطحی ارزیابی خواهد شد. ولی اگر بتوانیم تمام مدت از زندگی رضایت کامل داشته باشیم، اگر تمام مدت سرخوش و از غم رها باشیم اگزیستانسیالیسم و تمام این چرندیاتِ هستیشناسانه چه اهمیتی و ارزشی خواهد داشت؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 63 انسان چنین است، آقای عزیز، دو چهره دارد: نمیتواند بیآنکه به خود عشق بورزد دیگری را دوست بدارد. 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 62 شاید ما زندگی را چنانکه باید، دوست نمیداریم. آیا توجه کردهاید که احساسات ما را تنها مرگ بیدار میکند؟ 0 2 آناهیتا 1404/5/19 سقوط آلبر کامو 4.0 118 صفحۀ 50 من از سرشت خودم لذت میبردم، و ما همه میدانیم که خوشبختی جز این نیست. با اینهمه گاه برای اینکه یکدیگر را تسکین دهیم، تظاهر به محکوم کردن این لذتها در زیر نام خودخواهی میکنیم. 0 8