بریده‌ای از کتاب در خنده ی تو جهانی می خندد اثر پیتر لویت

آناهیتا

آناهیتا

1404/6/10 - 08:05

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

به دستانِ خود نگاه کن و از خود بپرس: «دستانِ من از کِی به وجود آمده‌اند؟» من اگر به دستانِ خویش بنگرم، متوجه می‌شوم که آن‌ها قدمتی بیش‌تر از سیصدهزار سال دارند. من اجدادِ بی‌شمارِ خود را در دستان خویش می‌بینم. آن‌ها در دستان من حضور دارند و هنوز هم زنده‌اند. من تداوم محض هستم. من حتی یک بار هم نمرده‌ام. اگر من حتی یک بار هم مرده بودم، پس اکنون دستانم چگونه می‌توانستند وجود داشته باشند؟

به دستانِ خود نگاه کن و از خود بپرس: «دستانِ من از کِی به وجود آمده‌اند؟» من اگر به دستانِ خویش بنگرم، متوجه می‌شوم که آن‌ها قدمتی بیش‌تر از سیصدهزار سال دارند. من اجدادِ بی‌شمارِ خود را در دستان خویش می‌بینم. آن‌ها در دستان من حضور دارند و هنوز هم زنده‌اند. من تداوم محض هستم. من حتی یک بار هم نمرده‌ام. اگر من حتی یک بار هم مرده بودم، پس اکنون دستانم چگونه می‌توانستند وجود داشته باشند؟

14

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.