بریدههای کتاب ایلو ایلو 19 ساعت پیش ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.8 40 صفحۀ 69 «فکر می کرد که ممکن است و حتی احتمال زیاد دارد، که همان شب بمیرد، اما این فکر چندان برایش ناگوار نبود و وحشتی هم از آن نکرد. فکر مرگ برایش ناگوار نبود زیرا در زندگی هرگز روی خوشی و آسودگی ندیده و به عکس پیوسته در خدمت این و آن گذرانده و نفس راحتی نکشیده بود و از این جور زندگی داشت خسته میشد از فکر مردن وحشتی هم نمیکرد زیرا علاوه بر ارباب هایی نظیر واسیلی آندره ایچ که او خدمتشان را میکرد پیوسته خود را زیر دست ارباب دیگری احساس میکرد همان اربابی که او را به این زندگی فرستاده بود و می دانست که بعد از مرگ هم زیر دست او خواهد بود و این ارباب فریبش نمی داد و آزارش نمیکرد. البته چندان خوش نداشت که از زندگی آشنا و مأنوس خود وانبرد، اما چاره چه بود؟ به زندگی بعدی هم عاقبت عادت میکرد.» 0 1 ایلو دیروز ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.8 40 صفحۀ 10 «واسیلی آندرهایچ این حرفها را میزد و صادقانه معتقد بود که در حق نیکیتا مروت میکند، زیرا در باوراندن حرف خود به دیگران مهارت بسیار داشت و مزدورانش، و بیش از همه نیکیتا، به قدری گفتههایش را تصدیق میکردند که او خود به اشتباه افتاده بود و صادقانه گمان میکرد که آنها را فریب نمیدهد و با آنها جوانمردانه رفتار میکند.» 0 1 ایلو 1404/4/21 فصلی در دوزخ آرتور رمبو 3.8 0 صفحۀ 61 "آنگاه من بلافاصله میتوانستم حس کنم او رفته و من دستخوش چه سرگیجهای میشوم، به ژرفای تاریکی وحشتناکی سقوط میکنم که مرگ است. مجبورش میکردم قول دهد ترکم نمیکند. بیست باری آن را داد، قولی که عاشق میدهد. اما این هم مثل آن "درکت میکنم"ی که من به او میگفتم بیهوده بود." 0 2 ایلو 1404/4/20 فصلی در دوزخ آرتور رمبو 3.8 0 صفحۀ 37 "آه! چنان از یادها رفتهام که به هر خیال خوش توسل میجویم تا تنهاییام را جبران کنم." 1 49 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 32 "باری، یکبار حتی به فکر بازی کردن روی صحنهی تئاتر افتادم، ولی خیلی زود این فکر ابلهانه را کنار گذاشتم. آخر تظاهری که همه بدانند تظاهر است که ارزشی ندارد." 0 2 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 27 "این وضعیت تنهایی خودم را دوست دارم که سبب شده چشم احدی هنوز به غارها و ورطههای تاریک درونم نیفتاده باشد، که دیدنش هر تنابنده ای را گیج و گول میکند." 0 2 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 23 "از نظر آنهایی که به خدا عقیده دارند ارتکاب جرم در محضر او صورت میگیرد و برخی دیگر معتقدند جرم در پیشگاه مردم رخ میدهد. من اما ارتکاب آن را در پیشگاه خودم تصور میکنم." 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 76 "از این رو، چون همگی قاضی هستیم، پس همگی در نظر یکدیگر مقصریم، همگی، به شیوهی ناپسندِ خودمان، مسیح هستیم و یکبهیک مصلوب میشویم؛ همواره بیآنکه بدانیم." 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 74 "همیشه قتل یک انسان علت میخواهد. برعکس، زنده ماندنش هیچ توجیهی ندارد. به همین خاطر، برای جنایت همواره وکیل مدافع پیدا میشود ولی برای اثبات بیگناهی، فقط گاهی. " 0 1 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 38 "چرا باید به ماجرایی اهمیت میدادم که شاهدانش مدتها پیش آن را به فراموشی سپرده بودند؟" 0 1 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 24 "هیچ میدانید چرا همیشه نسبت به مُردهها با انصافتر و بخشندهتریم؟ دلیلش ساده است! به آنها تعهدی نداریم.به عبارت دیگر، در اوقات فراغت. اگر مارا به چیزی مجبور میکردند قطعا به واسطهی حافظه بود، و حافظهی ما کوتاهمدت است. راست و پوستکنده بگویم: مرگ دوستان را تروتازه میپسندیم، تا وقتی داغدارشان هستیم شیفتهی عواطف خودمانایم و، در یک کلام، خودمان! " 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 20 "در یک کلام، اگر کسی بخواهد مشهور شود، کافی است سرایدارِ ساختمان را بکُشد. متأسفانه چنین آوازهای ناپایدار است، جنایت بیوقفه در معرض تماشاست، اما جنایتکار جز لحظهای گذرا به چشم نمیآید، زیرا بلافاصله کسی جایگزینش میشود. " 0 2 ایلو 1404/4/1 برادران کارامازف فیودور داستایفسکی 4.5 105 صفحۀ 162 میتیا:«عاشق شدن یک چیز است، دوست داشتن یک چیز. یادت باشد: آدم ممکن است از یکی نفرت داشته باشد، و در عین حال عاشقش باشد.» 0 2 ایلو 1404/3/26 دانشنامه ماموریت سری = Secret Mission زهرا زادفرج 4.0 0 صفحۀ 28 شنل و خنجر، دو نشان قدیمی و سنتی مأمور مخفیاند. جاسوس، خنجر را که نماد تروریست است زیر شنل، که نماد دازداری، تغییر چهره و پنهانکاری است مخفی میکند. 0 0 ایلو 1404/3/21 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 16 احساس پایبندی به قانون، رضایتمندی از این که حق دارید، شادمانی به دلیل برخورداری از عزتنفس، همگی اینها، حضرت آقا، انگیزه هایی نیرومندند برای آنکه سر پا بمانید و پیش بروید. برعکس، اگر انسانها از اینها محروم بمانند، به سگهای هار بدل میشوند. چه بسیار جنایت ها رخ دادهاند فقط به این علت که عاملشان تابِ تحملِ تقصیر را نداشت! 0 1 ایلو 1404/3/19 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 14 محال است شب از روی پُل رد بشوم. با خودم اینطور عهد بستهام. از کجا معلوم، شاید کسی خودش را در آب بیندازد. از دو حالت خارج نیست، یا برای نجاتش اقدام میکنید که، در فصل سرما، چهبسا کار دست خودتان بدهید! یا همانجا به امان خدا رهایش میکنید، و اراده به شیرجه رفتن که عقیم بماند، گاهی درد غریبی در وجود آدم باقی میگذارد. 0 5 ایلو 1404/3/19 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 9 "بر این عقیده بودهام که هموطنانمان دیوانهی دو چیزند: اندیشههای متعالی و جماع. به قول معروف، فکروذکرشان همینهاست. گاهی از خودم میپرسم مورخان آینده راجع به ما چه خواهند نوشت. با یک جمله میتوانند انسان متجدد را توصیف کنند: جماع میکرد و روزنامه میخواند. به جرئت میگویم این توصیف کموکسر ندارد." 0 1 ایلو 1404/3/12 دانشنامه ماموریت سری = Secret Mission زهرا زادفرج 4.0 0 صفحۀ 22 "سرعت اهمیت دارد، زیرا اطلاعات به سرعت ارزش خود را از دست میدهند." 0 1 ایلو 1404/3/7 وی نیکلای واسیلیویچ گوگول 3.8 8 صفحۀ 38 "وقتی وقوع چیزی ناگزیر است، چارهای جز پذیرش نیست!" 0 5 ایلو 1404/3/7 وی نیکلای واسیلیویچ گوگول 3.8 8 صفحۀ 27 «من فیلسوفها و کشیشهارو میشناسم. اگه به این قماش جاومکان بدی، خیلی زود دیگه اثری از خونه و زندگیت نمیمونه.» 0 1
بریدههای کتاب ایلو ایلو 19 ساعت پیش ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.8 40 صفحۀ 69 «فکر می کرد که ممکن است و حتی احتمال زیاد دارد، که همان شب بمیرد، اما این فکر چندان برایش ناگوار نبود و وحشتی هم از آن نکرد. فکر مرگ برایش ناگوار نبود زیرا در زندگی هرگز روی خوشی و آسودگی ندیده و به عکس پیوسته در خدمت این و آن گذرانده و نفس راحتی نکشیده بود و از این جور زندگی داشت خسته میشد از فکر مردن وحشتی هم نمیکرد زیرا علاوه بر ارباب هایی نظیر واسیلی آندره ایچ که او خدمتشان را میکرد پیوسته خود را زیر دست ارباب دیگری احساس میکرد همان اربابی که او را به این زندگی فرستاده بود و می دانست که بعد از مرگ هم زیر دست او خواهد بود و این ارباب فریبش نمی داد و آزارش نمیکرد. البته چندان خوش نداشت که از زندگی آشنا و مأنوس خود وانبرد، اما چاره چه بود؟ به زندگی بعدی هم عاقبت عادت میکرد.» 0 1 ایلو دیروز ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.8 40 صفحۀ 10 «واسیلی آندرهایچ این حرفها را میزد و صادقانه معتقد بود که در حق نیکیتا مروت میکند، زیرا در باوراندن حرف خود به دیگران مهارت بسیار داشت و مزدورانش، و بیش از همه نیکیتا، به قدری گفتههایش را تصدیق میکردند که او خود به اشتباه افتاده بود و صادقانه گمان میکرد که آنها را فریب نمیدهد و با آنها جوانمردانه رفتار میکند.» 0 1 ایلو 1404/4/21 فصلی در دوزخ آرتور رمبو 3.8 0 صفحۀ 61 "آنگاه من بلافاصله میتوانستم حس کنم او رفته و من دستخوش چه سرگیجهای میشوم، به ژرفای تاریکی وحشتناکی سقوط میکنم که مرگ است. مجبورش میکردم قول دهد ترکم نمیکند. بیست باری آن را داد، قولی که عاشق میدهد. اما این هم مثل آن "درکت میکنم"ی که من به او میگفتم بیهوده بود." 0 2 ایلو 1404/4/20 فصلی در دوزخ آرتور رمبو 3.8 0 صفحۀ 37 "آه! چنان از یادها رفتهام که به هر خیال خوش توسل میجویم تا تنهاییام را جبران کنم." 1 49 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 32 "باری، یکبار حتی به فکر بازی کردن روی صحنهی تئاتر افتادم، ولی خیلی زود این فکر ابلهانه را کنار گذاشتم. آخر تظاهری که همه بدانند تظاهر است که ارزشی ندارد." 0 2 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 27 "این وضعیت تنهایی خودم را دوست دارم که سبب شده چشم احدی هنوز به غارها و ورطههای تاریک درونم نیفتاده باشد، که دیدنش هر تنابنده ای را گیج و گول میکند." 0 2 ایلو 1404/4/9 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 13 صفحۀ 23 "از نظر آنهایی که به خدا عقیده دارند ارتکاب جرم در محضر او صورت میگیرد و برخی دیگر معتقدند جرم در پیشگاه مردم رخ میدهد. من اما ارتکاب آن را در پیشگاه خودم تصور میکنم." 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 76 "از این رو، چون همگی قاضی هستیم، پس همگی در نظر یکدیگر مقصریم، همگی، به شیوهی ناپسندِ خودمان، مسیح هستیم و یکبهیک مصلوب میشویم؛ همواره بیآنکه بدانیم." 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 74 "همیشه قتل یک انسان علت میخواهد. برعکس، زنده ماندنش هیچ توجیهی ندارد. به همین خاطر، برای جنایت همواره وکیل مدافع پیدا میشود ولی برای اثبات بیگناهی، فقط گاهی. " 0 1 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 38 "چرا باید به ماجرایی اهمیت میدادم که شاهدانش مدتها پیش آن را به فراموشی سپرده بودند؟" 0 1 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 24 "هیچ میدانید چرا همیشه نسبت به مُردهها با انصافتر و بخشندهتریم؟ دلیلش ساده است! به آنها تعهدی نداریم.به عبارت دیگر، در اوقات فراغت. اگر مارا به چیزی مجبور میکردند قطعا به واسطهی حافظه بود، و حافظهی ما کوتاهمدت است. راست و پوستکنده بگویم: مرگ دوستان را تروتازه میپسندیم، تا وقتی داغدارشان هستیم شیفتهی عواطف خودمانایم و، در یک کلام، خودمان! " 0 2 ایلو 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 20 "در یک کلام، اگر کسی بخواهد مشهور شود، کافی است سرایدارِ ساختمان را بکُشد. متأسفانه چنین آوازهای ناپایدار است، جنایت بیوقفه در معرض تماشاست، اما جنایتکار جز لحظهای گذرا به چشم نمیآید، زیرا بلافاصله کسی جایگزینش میشود. " 0 2 ایلو 1404/4/1 برادران کارامازف فیودور داستایفسکی 4.5 105 صفحۀ 162 میتیا:«عاشق شدن یک چیز است، دوست داشتن یک چیز. یادت باشد: آدم ممکن است از یکی نفرت داشته باشد، و در عین حال عاشقش باشد.» 0 2 ایلو 1404/3/26 دانشنامه ماموریت سری = Secret Mission زهرا زادفرج 4.0 0 صفحۀ 28 شنل و خنجر، دو نشان قدیمی و سنتی مأمور مخفیاند. جاسوس، خنجر را که نماد تروریست است زیر شنل، که نماد دازداری، تغییر چهره و پنهانکاری است مخفی میکند. 0 0 ایلو 1404/3/21 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 16 احساس پایبندی به قانون، رضایتمندی از این که حق دارید، شادمانی به دلیل برخورداری از عزتنفس، همگی اینها، حضرت آقا، انگیزه هایی نیرومندند برای آنکه سر پا بمانید و پیش بروید. برعکس، اگر انسانها از اینها محروم بمانند، به سگهای هار بدل میشوند. چه بسیار جنایت ها رخ دادهاند فقط به این علت که عاملشان تابِ تحملِ تقصیر را نداشت! 0 1 ایلو 1404/3/19 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 14 محال است شب از روی پُل رد بشوم. با خودم اینطور عهد بستهام. از کجا معلوم، شاید کسی خودش را در آب بیندازد. از دو حالت خارج نیست، یا برای نجاتش اقدام میکنید که، در فصل سرما، چهبسا کار دست خودتان بدهید! یا همانجا به امان خدا رهایش میکنید، و اراده به شیرجه رفتن که عقیم بماند، گاهی درد غریبی در وجود آدم باقی میگذارد. 0 5 ایلو 1404/3/19 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 9 "بر این عقیده بودهام که هموطنانمان دیوانهی دو چیزند: اندیشههای متعالی و جماع. به قول معروف، فکروذکرشان همینهاست. گاهی از خودم میپرسم مورخان آینده راجع به ما چه خواهند نوشت. با یک جمله میتوانند انسان متجدد را توصیف کنند: جماع میکرد و روزنامه میخواند. به جرئت میگویم این توصیف کموکسر ندارد." 0 1 ایلو 1404/3/12 دانشنامه ماموریت سری = Secret Mission زهرا زادفرج 4.0 0 صفحۀ 22 "سرعت اهمیت دارد، زیرا اطلاعات به سرعت ارزش خود را از دست میدهند." 0 1 ایلو 1404/3/7 وی نیکلای واسیلیویچ گوگول 3.8 8 صفحۀ 38 "وقتی وقوع چیزی ناگزیر است، چارهای جز پذیرش نیست!" 0 5 ایلو 1404/3/7 وی نیکلای واسیلیویچ گوگول 3.8 8 صفحۀ 27 «من فیلسوفها و کشیشهارو میشناسم. اگه به این قماش جاومکان بدی، خیلی زود دیگه اثری از خونه و زندگیت نمیمونه.» 0 1