بریده‌ کتاب‌های هستی

مُردن خیلی ماجراجویی بزرگیه!»

سایه دوستیه که هیچ‌وقت از پیشت نمی‌ره!»

بدترین ترس های ما آن هایی هستند که سعی در خاموش کردنشان داریم.

چون دنیا نابودت کرده ، نباید تو هم اون رو نابود کنی!»

عشق پایانی ندارد و چرخه‌ای است که مدام تکرار می‌شود و تغییر می‌کند و هر بار افق‌های تازه‌ای پیش‌روی آدم باز می‌کند.

لحظه های توی خاطره هامون درست مثل هر چیز دیگه‌ای واقعی ‌ان.»

سم همیشه از این گلچین ها برایم رایت میکرد، چون می‌دانست نسخه های فیزیکی را به همتاهای دیجیتالشان ترجیح می‌دهم، درست مثل کتاب ها، چیزی واقعی می‌خواهم که توی دستم نگهش دارم.

ما بیشتر از شکست هایمان یاد میگیریم تا از موفقیت‌هایمان.

مردم به چیز‌های دیگر اهمیت می‌دهند؛ به ویدئوی گربه هایی که پیانو می‌زنند، افراد معروفی که در کمپ اعتیاد هستند و حرف های خاله زنکی دیگر. دغدغه هایشان درحد سایه‌ی چشم، بازی های کامپیوتری و ژستی بهتر برای عکس است.

اگر مردم ساکت بودند، میتونستند صدای زندگی‌شان را بهتر بشنوند، اگر مردم ساکت بودند، هروقت تصمیم می‌گرفتند حرف بزنند، حرف هایشان اهمیت بیشتری داشت. اگر ساکت بودند، می‌توانستند پیام‌های همدیگر را درک کنند؛

شجاعت تنها چیزیه که هیچ‌کس نمیتونه ازتون بگیره.»

درد اگه بیش از حد باشه دیوونت می‌کنه ؛ به کسی تبدیلت می‌کنه که نیستی ؛ بد ذاتت میکنه.»