معرفی کتاب قصه های همیشگی؛ طلسم آرزو اثر کریس کالفر مترجم الهام فیاضی

قصه های همیشگی؛ طلسم آرزو

قصه های همیشگی؛ طلسم آرزو

کریس کالفر و 2 نفر دیگر
4.4
149 نفر |
45 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

366

خواهم خواند

70

شابک
9786008111559
تعداد صفحات
386
تاریخ انتشار
1399/4/25

توضیحات

        
ممکن است فکر کنید سرزمین قصه ها جای خوش آب و هوایی ست که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا همه ی آدم ها و شخصیت هایی را که قصه هایشان را خوانده اید ملاقات خواهید کرد و کلی با هم خوش می گذرانید ممکن است همین طور باشد، اما تاحالا فکرش را کرده اید اگر توی این سرزمین گیر بیفتد چه بلاهایی ممکن است سرتان بیاید؟ گیر افتادن در سرزمین قصه ها! این درست همان اتفاقی ست که برای الکس و کاتلر بیلی می افتد.
سرزمین جادویی این کتاب از رویاهای کارتون های دیزنی هم فراتر است.
اگر دوست دارید بدانید بازیگری که جایزه ی گلدن کلوب را برده، چه جور کتابی ممکن است بنویسد، این کتاب را از دست ندهید. کالفرپیش از نوشتن اولین کتابش (همین کتاب) به خاطر بازی در سریال گله در نقش کرت هامل برنده ی جایزه ی گلدن کلوب شده بود.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به قصه های همیشگی؛ طلسم آرزو

نمایش همه
barly

barly

1403/2/17

آنی شرلی در گرین گیبلزهری پاتر و حفره اسرار آمیز پسرک، موش کور، روباه و اسب

اندر احوالات 1۴۰۳✨️🌾

65 کتاب

از الان میخوام لیست کتابای ۱۴۰۳ رو درست کنم که تا انتهای سال یادم نره چه کتابایی رو خوندم🫣 ایشالا هروقت به انتهای سال رسیدیم میام یه توضیح زیبا و پر مفهوم براشون مینویسم 1403,3,1:ناراحتم چون بخاطر امتحانات سرعت کتابخونیم کند شده و وقتی میبینم بقیه تونستن توی این دو ماه خیلی بیشتر از من کتاب بخونن باعث شده یکم از روندم شرمنده بشم 😶‍🌫️ (تعداد کتاب های خوانده شده ۷تا) 1403,3,2: امروز ۳۲۰ صفحه کتاب خوندمو برام سواله که من چطور هم نشستم درس خوندم هم این حجم از کتابامو 🫡(تعداد کتاب های خوانده شده ۸ تا) ۱۴۰۴,3,7: بر خلاف بقیه‌ی روز ها به روز های امتحانات خسته کننده و وقت گیر نگاه میکردم و ناراحت بودم که نمیتونم زیاد کتاب بخونم امروز اومدم از یه دید جدید بهش نگاه کردم. اینکه من سعی میکنم هرچه سریع تر درس هامو تموم کنم تا بتونم بیام کتاب بخونم یا اینکه هرشب قبل خواب داستان کتاب هامو با خودم مرور میکنم تا یه وقت جزئیات داستان یادم نره ( این باعث شده با شخصیت ها خیلی بیشتر از قبل دوست و همراه بشم)و یا حتی اون ذوق شوقی که بعد یه مدت کم کتاب خوندن میتونم برم ۲،۳ ساعت کتاب بخونمم خیلی جالبه. و حالا که دارم فکرش رو میکنم من خوندن یک کتاب توی دوره‌ی امتحانات رو به خوندن ۱۰۰ تا کتاب توی روز های عادی ترجیح میدم 🙃(تعداد کتاب های خوانده شده ۹ تا) 1403,4,16: خیلی وقته چیزی به اینجا اضافه نکردم ولی باید بگم تابستون پر قدرت داره میگذره؛)) (تعداد کتاب های خوانده شده ۱۶ تا) 1403,6,16: سه هفتست که در ریدینگ اسلامپ خیلی شدید به سر میبرم 🫡(تعداد کتاب های خوانده شده ۲۹ تا) 1403,10,26:از مهر که مدرسه ها شروع شد سرعت کتاب خوندنم لاک‌پشت وار بود ولی وقتی خواستم برای بعد امتحانا یه استراحتی به خودم بدم و دوباره شروع کردم به کتاب خوندن کتابخوار درونم زد بیرون و الان یکی باید بیاد از وسط کتابا منو جمعم کنه🫡(تعداد کتاب‌های خوانده شده ۴۳تا) 1403,12,18: خواستم بگم من هنوز از وسط کتابا جمع نشدم:)) (تعداد کتاب های خوانده شده ۶۰ تا) ۱۴۰۳,12,30: اینم از پایان، قرار بود یه متن خیلی طولانی آماده کنم برای این روز ولی اصلا حرفم نمیاد:)) احساس میکنم همین چیز هایی که تا الان نوشتم بهتر بتونه حس و حال امسال و نشون بده پس برای همیشه بدرود ۱۴۰۳ عزیز. (تعداد کتاب های خوانده شده ۶۵ تا)

42

قصه های همیشگی؛ طلسم آرزوخاطرات یک گیشاهری پاتر و زندانی آزکابان

آنچه در سال کتابی من گذشت...

15 کتاب

در این قسمت(۱۴۰۳) آغاز بهار با پایان کتاب خاطرات یک گیشا،همراه بود.بعد کتاب اول مه‌زاد و هری پاتر تمام شد، اولین کتاب آوینیون که خیلی سخت و سنگین بود. فداکاری مظنون ایکس، همون اوایل سال شروع شد، بعد مه‌زاد که تا خرداد ماه طول کشید، بعد ادامه‌ی هری‌پاتر با سرعت ۱.۲۵ تا تمام شود. دو ماهی کارم شده بود شنیدن هری پاتر خسته از این همه هری، برای بار اول قصه‌های همیشگی را شنیدم، اردیبهشتی بود که اصلا بهشتی نبود، اما گذشت، من برای این که بگذرد باز چنگ انداختم به هری. چند تایی نمایشنامه خواندم، داشتم میفهمیدم که نمایشنامه در سلیقه‌ام نیست، اما هنوز داشتم میفهمیدم وطول کشید تا واقعا فهمیدم. خواندم چگونه یک نماز خوب بخوانم و نرفتم نمایشگاه، کتاب های نمایشگاه که رسیدن دستم، شروع کردم به خواندن.داستانک های ادواردو آنیلی را یک روزه تمام کردم، ۳۱ اردیبهشت، یو نسبوی عزیز با خورشید نیمه شب در حدود ۵ روز. شروع کتاب دوم مه‌زاد در خرداد و پایانش دی ماه.جنایی خواندم، جنایی، معمایی، کاراگاهی، قدیمی، جدید،با چه تنوعی خواندم. باشگاه گپ خرداد تاسیس شد، اول سیاه دل خواندیم و من برای چندمین بار خواندم و مو را باز ملاقات کردم. دوباره حکایت دو شهر و قصر ابی را خواندم(البته چندباره) تیر ماه که شد هری پاتر کسلم کرده بود و تمام نمیشد، وای از شاهزاده‌ی دورگه که شده بود دفتر خاطرات اسمش رو نبر. مرداد و بلاخره یادگاران مرگ و البته طلسم سیاه دل با باشگاه، همراه معمای اقای ریپلی که هنوز هم نمیدانم چرا دوستش داشتم‌(عملا هیچی نداشت) هری پاتر در نهایت مرداد ماه پرونده‌اش بسته شد، اما برای من آن داستان جادویی نشد، که نشد. شهریور ماه جین ایر بود، دنبال کردن سفرم به نارنیا، دیزی دارکر، شروع سفر به جهان پهناور با مهدی میر کیانی و تن‌تن. مرگ سیاه دل و بسته شدن پرونده‌ی اولین مجموعه‌ی باشگاه. سلام  به اگاتا کریستی در شهریور با ساعت ها. پرنده به پرنده‌ی آوینیون و وارد شدن به ماه مهر همراه شرلوک هولمز و مگره، گذری بر ادبیات روسی که دوستش ندارم با سعادت زناشویی، ارازل و اوباش و زامپیشی‌ها، شروع همیشه‌ یک نفر دروغ میگوید، آلیس فینی. قصه‌های همیشگی با باشگاه شروعش از شهریور ماه، ادامه‌اش تا اذر ماه،و پایان ‌های جذابش. آه کالفر خدای پایان های جذاب. باز هم کریستی، مهدی میرکیانی و تن‌تن. با کریستی و قتل شیطان وارد ابان شدم و همون فرمون مهر ماه رفتم جلو، کریستی، میرکیانی و تن‌تن و البته قصه‌های همیشگی. شروع خواندن چغر بد بدن، شیمی ترکیبات طبیعی، برای تلطیف فضا آن شرلی، یه کم زبان انگلیسی.شروع اخرین نبرد و با همین وارد آذر شدم. آذر از چای و خیال خواندم، با باشگاه ارباب حلقه‌ها رو شروع کردم. سرم شلوغ بوده، کم کتاب خواندم.البته اخرش آناتومی داستان رو تموم کردم. با تن‌تن و کریستی رفتم دی ماه، یه ملاقات با شرلوک، سری به امپراطور فرانسه و دزیره کلاری زدم. با رفقای نوجوون ایکه‌باگ خواندم و اینطوری نوجووانانه رفتم به استقبال بهمن. بهمن فصل ارباب دزد ها و چرخ وفلک جادویی بود. فصل ارباب حلقه ها و دو برج، فصل قول و عجب قولی خواندم. سر شلوغی و آمادگی کنکور و خواندن آن چغر بد بدن. قول ۲۹ بهمن تمام شد. با مهدی میر کیانی و بازگشت پادشاه اسفند رو شروع کردم، تو راه برخوردم به مومو و چه قدر از هم نشینی کنارش لذت بردم، با کاراگاه مونک و کمسیر کوگل بلیتس پرونده حل کردم، بعد از مدت ها شعر خواندم... همین حالا ۳۰ اسفند پرونده ی ارباب حلقه ها را بستم و پادشاه بازگشته است...

11

پست‌های مرتبط به قصه های همیشگی؛ طلسم آرزو

یادداشت‌ها

          اگر دختری هستید که کودکی‌تان با کارتون‌های سیندرلا و سفیدبرفی و زیبای خفته گذشته و در حال حاضر نهایتاً ۱۳ سالتان است، از این کتاب بی‌نهایت لذت خواهید برد. اما اگر کودکی‌تان صرف چیز‌های دیگر مثلاً دیدن "قلعه هزار اردک" و خواندن هزارباره‌ی رمان‌های رولد دال شده این کتاب و تمام محتویاتش برایتان بی‌معنی خواهد بود. حتی اگر کمتر از ۱۳ سالتان باشد.
داستان کتاب مثل اغلب کتاب‌های ماجراجویی نوجوانان است. اگر این اولین کتابی از این ژانر باشد که می‌خوانید احتمالاً لذت خواهید برد، اما اگر خواندن کتاب های ماجراجویی فانتزی تخصص‌تان است، همه‌ی حوادث داستان برایتان بی‌نهایت ساده و قابل پیش‌بینی خواهد بود.

این کتاب را خواندم تا کشف کنم چه چیزی در آن برای دخترهای ۱۳ ساله اطرافم تا این حد شگفت‌انگیز است. که تنها دلیلی که توانستم پیدا کنم ارتباطی بود که با داستان‌های کودکی‌شان ایجاد می‌کرد.ضمن اینکه احساس کردم در ۱۳ سالگی کتاب‌های بی‌نهایت هیجان‌انگیز‌تر و قوی‌تری خوانده‌بودم.

 اگر دختر کوچک علاقه مند به شاهزاده و داستان های پریان دارید این کتاب برایش کتاب دوست‌داشتنی و مفیدی خواهد بود. چون ادامه‌ی زندگی شاهزاده‌ها را روایت می‌کند و تا حدی نشان می‌دهد که آن‌ها هم بعد از پایان قصه‌ی عاشقانه‌شان یک زندگی معمولی و حتی سخت داشتند. اما اگر بزرگسالی علاقه‌مند به رمان نوجوان هستید گمانم این مورد به کارتان نمی‌آید.
        

19

Nil

Nil

1402/7/26

        باحال بود، برای کسایی که به ژانر فانتزی آمیخته به داستان های دیزنی علاقه دارن گزینه مناسبیه
قسمت مورد علاقم اونجا بود که معلوم شد غورباقه برادر گمشده شاهزاده هاس، و با شنل قرمزی به وصلت رسید
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1